شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
99362
نام: کنیززهرا
شهر: کربلا
تاریخ: 12/6/2012 1:37:40 PM
کاربر مهمان
  سلام سید
سلام نسرین جان از شهر مشهد به جمع اهالی دل خوش اومدی.زود زود به ما سر بزن
اهالی دل آخرین پیغامم به شماست منو از دعای خیرتون بی نصیب نزارین/
به امید دیدار
99361
نام: فرزان
شهر: تهران
تاریخ: 12/6/2012 1:32:50 PM
کاربر مهمان
  از دوستان عزیز خواهشمندم حتی المقدور مطالب خود را خلاصه بنویسند تا برای همه قابل استفاده باشد زیرا متاسفانه عصر حاضر عصر بیحوصلگی است و اگر خلاصه بنویسند بیشتر قابل استفاده است
اگر مطلبشان طولانی است می توانند به چند بخش تقسیم کنند و منتشر کنند
باعرض تشکر از همه شما اماا دعایی که به نظر من خوب است همه بخوانیم این است
خدایا امر ازدواج و اشتغال و مسکن جوانان را آسان بگردان.
99360
نام: خروش!
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 12/6/2012 1:21:03 PM
کاربر مهمان
  ادامه 3...
و اما چند کلمه با دلشکسته ی گرامی،
عزیز حرف دلی! اگه یه روزی خودت خواستی از اینجا بری ، خدا به همراهت . ما هم برای سلامتی و موفقیتت دعا می کنیم من خودم تا به حال ، اومدن و رفتن چندین نسل حرف دلی رو اینجا دیدم اما اگه امروز می خواهی بخاطر حرف یک کاربر ، با اینجا خداحافظی کنی کار درستی نیست. به هر حال ، هرکسی ادبیات مخصوص به خودشو داره و ما خیلی نمی تونیم عوضشون کنیم اما مطمئن باش که اینجا هیچوقت ، هیچکس بر هیچکس دیگه برتری نداشته و همیچوقتم نداره. می دونم که اینجا بعضی زبان تیزی دارن و بدون اینکه خودشون متوجه باشن با توهین حرف می زنن ( که امیدوارم همینطور باشه) و من و شما و خیلی های دیگه از حرف دلی ها لحن و ادبیاتشونو نمی پسندیم اما فکر می کنم که راه های مختلف دیگه ای هست برای ارشاد یا متنبه کردنشون. با رفتن که کار درست نمی شه. من ناراحتی شما رو از توهینی که بهتون شد کاملاً درک می کنم چون قبلنم سابقه داشته اما ازتون می خوام که بمونید و خیمه ی سید مرتضی و بچه هاشو از دلنوشته های خودتون محروم نکنید. به هر حال بچه های حرف دلی هم همیشه در دوره های مختلف ، بچه های منصف و فهیمی بودن و مطمئن باش که به وقتش خوب می دونن که باید چکار کنن. لبخند بزن مؤمن...
دلم می خواد دفعه ی دیگه که توی باغ حرف دل ، قدم می زنم گل وجود شما رو باطراوت تر و شاداب تر از قبل ، ببینم. بیا تا به همراه همه ی حرف دلی ها به آسمون خدا نگاه کنیم و ..........
یاعلی...یاعلی...
99359
نام: خروش!
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 12/6/2012 1:18:54 PM
کاربر مهمان
  ادامه 2...
و اما در مورد مسائلی که بعد از این ماجرا و یا به قولی درحاشیه این بحث پیش اومده عرض کنم که اگر چه منم معتقدم که فضای حرف دل نباید به شک و شبهه و تردید آلوده بشه اما از طرفی هم نباید اینقدر گیج بود که نه تنها متوجه شیطنت ها نشیم بلکه مثل یکی از کاربرها به طرز خیلی عجیبی از این شیطنت ، دفاع کنیم و حتی اگه از طرف کسی هم نسبت به موضوع ، تشکیک می شه با لحن و ادبیاتی عجیب تر و نه چندان مناسب ، بهش بتازیم و رسماً اعلام کنیم که هر کس شک کنه و یا باور نکنه از قبل ، بدون اینکه خودش متوجه باشه محکومه.!!! و بعد هم که معما حل می شه و مسائل روشن می شه و معلوم می شه که تنها کسی بودیم که بطور فجیعی اشتباه کردیم اصرار می شه به اینکه موضوع ، بسته بشه و بحث در مورد اون ادامه پیدا نکنه . شاید بخاطر اینکه معلوم نشه کی به کی بود و چی به چی بود!
هر اتفاقی که اینجا می افته به نوعی به تاریخ حرف دل ، تبدیل می شه و تاریخو هیچوقت نباید بست و کنار گذاشت بلکه باید درس عبرتی برای آینده باشه. به نظر من نه تنها این بحث ، نباید بسته بشه بلکه بچه ها باید یکبار دیگه این ماجرا رو مرور کنن و به مطالبی که توی این مدت ، اینجا نوشته شد توجه و دقت کنن و مطمئن باشن که مرور مجددش براشون جالبتر از دفعه ی اول خواهد بود.
اما در مورد بدگمانی و سوء ظن هم ، بله، اینکار اصولاً خوب نیست و مذمومه . اما این اصل ، مربوط به دنیای واقعی می شه نه دنیای مجازی. و ما نمی تونیم و نباید به کسی که در فضای مجازی به چیزی مشکوک شده و یا قبول نداره عیب و ایراد وارد کنیم و برچسب بدگمانی بهش بزنیم. و کلی جار و جنجال علیه ش راه بندازیم. دنیای مجازی برای خودش شرایط خاصی داره و اصولاً یک مقوله ی دیگه س... به هر حال ، محیط مجازی با وجود همه ی مزایایی که داره می تونه محیط بسیار خطرناکی باشه و خطراتی که در این فضا هست ، موجب می شه که کاربرها در برخورد با مسائل و افراد مختلف ، احتیاط بیشتری به خرج بدن و یکی از نتایجش هم سوء ظن هست که به هر حال ، اجتناب ناپذیره. (ادامه داره...)
99358
نام: خروش!
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 12/6/2012 1:17:20 PM
کاربر مهمان
  ادامه1...

اما با نفس ، معصومه یا محمد رضا یا هر اسم دیگه ای که هست می گم : عزیزم ، بچه های اینجا که با این کار تو ضرری نکردن. اتفاقاً حرف دلی ها در این ماجرا عشق و محبت و صفا و صمیمیت و مردانگی رو به زیبایی تمرین کردن.
من نمی دونم هدف اصلی شما چی بود اما می خوام با دلی پر از خون بهت بگم اولین کسی که روز قیامت یقه ی شما رو می گیره خود آقا سید مرتضاست و مطمئن باش نسبت به همه ی وقت هایی که بچه های حرف دلی روی این موضوع گذاشتن و نسبت به دلشکسته و دلشکسته هایی که اینجا بقول خودشون ، چهار ستون بدنشون لرزید و مویی که به بدن بچه هایی مثل کنیز زهرا سیخ شد مسئول و مدیونی و اگه خدای نکرده من جای شما بودم حتماً از حرف دلی ها عذرخواهی می کردم و ازشون حلالیت می طلبیدم.
من خودم هیچوقت این ماجرا رو باور نکردم و برای همینم هیچوقت باهاش همراه نشدم و اگه موفق به ثبت مطلبم می شدم الآن برای شما خیلی جالب بود چون توی اون مطلب ، حتی به خانوم نبودن نفس هم اشاره شده بود. و در ضمن ، هیچکدوم از بچه های حرف دلی هم که با این بحث همراه شده بودن بجز یکی دو نفر ، اعتقاد قلبی به واقعی بودنش نداشتن و در لابلای همه ی همدردی هایی که اینجا انجام شد نوعی تردید و ناباوری به روشنی دیده می شد. ( ادامه داره...)
99357
نام: خروش!
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 12/6/2012 1:16:03 PM
کاربر مهمان
  یا لطیف...

سلام به حرف دلی های عزیز و ادمین گرامی
امیدوارم در این ایام عزیز ، دعاهای همه ی شما خوبان به هدف استجابت برسه و همه تون حاجت روا بشید.
هر چند که در خصوص موضوعی که اخیراً فضای حرف دل و بچه های اونا درگیر خودش کرده بود ، مطلبی نوشته بودم ولی دقیقاً شبی که اومده بودم تا اینجا ثبتش کنم با پیام مهرابی گرامی مواجه شدم و با این پیام ، یه جورایی مطلب من سوخت اما برای اینکه به قول معروف ، مطلب منم حروم نشه همون موقع برای مهرابی و چند تای دیگه از دوستان فرستادم .(اینو گفتم برای اینکه حد اقل به ادمین محترم قول داده بودم در این مورد چیزی بنویسم.)
اما صرف نظر از مسائلی که گذشت من خوشحالم که زیر خیمه ی آقا سید مرتضی ، با عزیزانی همدم و همراه هستم که با فرض واقعی بودن این ماجرا سعی کردن به هر نحو ممکن ، به همنوع خودشون کمک کنن و با دلی صاف و سرشار از محبت ، با کسی که فکر می کردن گرفتاره همدلی و همدردی کردن. و به نظر من ، واقعی نبودن این ماجرا ذره ای از قیمت و ارزش روح های قشنگی که وارد این فضای محبت آمیز شدن کم نمی کنه و اتفاقاً زیبایی و قشنگی آسمون حرف دلو به نمایش می ذاره. (ادامه داره...)
99356
نام: مهدیه
شهر: زاهدان
تاریخ: 12/6/2012 1:03:42 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه***** تنهای عزیز از نیشابور...همه اهالی حرف دل ی جور مشکل دارند من از نعمت مادر محروم بودم یکی از نعمت پدر یکی بیماره یکی مشکل مالی داره و...
به نظر من اگه به جای اینکه اسمشون ب جای مشکل بذاریم امتحان و آزمایش الهی! همه ی اینها باعث نزدیکی به خدا میشه مطمئن باش خدا اگه تو این دنیا سختی داده در عوض آخرتی هست که پاداش صبر و توکلمون ببینیم من وقتی مشکلات زندگیم خیلی زیاد میشه یاد این بیت می افتم
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند
ببخشید قصدم نصیحت نبود وفقط ب عنوان ی خواهر کوچکتر اون چیزی که از زندگی درس گرفتم و نوشتم.
99355
نام: زهرا
شهر: مشهد
تاریخ: 12/6/2012 12:21:52 PM
کاربر مهمان
  زغم توگشته ویران دل زار عاشقانت
زفراق رویت ای گل شده ایم نغمه خوانت
دل عالمی ودلها زغم توغرق درخون
مکش از ملال شاهادگرابروی کمانت
توکه بال رحمتت برسرما فکنده سایه
زچه روی نهانی ازمابه کجاست اشیان
همه از پی توپویان همه خسته ایم و بیجان
که توجان ماسوائی ملکاقسم به جانت
چه خوش است دیده ما شود از رخ تو روشن
چه خوش است گوش ما را بنوازی از بیانت
به غلامی توشاها نه لیاقت است ما را
که خوریم غبطه ها بر سگ درب استانت
همه ریزه خوارخوان کرم توایم واکنون
مپسندناامیدازتوشوند سائلانت
99354
نام: نجمه
شهر: مشهد
تاریخ: 12/6/2012 12:13:02 PM
کاربر مهمان
  چه گویم که ناگفتنش بهتر است.
99353
نام: جا مانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 12/6/2012 12:10:02 PM
کاربر مهمان
  به نام خداوند یکتا
سلام تمامی دوستان خوبم

پسر به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند .
مادرش دعا می کرد که او سالم به خانه بازگردد .
مادر او هر روز به تعداد اعضای خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آن جا می گذشت نان را بر دارد .
هر روز مردی گو‍ژ پشت از آن جا می گذشت و نان را بر می داشت و به جای آن که از او تشکر کند می گفت :
هر کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می گردد !!!!
این ماجرا هر روز ادامه داشت تا این که زن از گفته های مرد گوژپشت ناراحت و رنجیده شد و به خود گفت : او نه تنها تشکر نمی کند .
بلکه هر روز این جمله ها را به زبان می آورد .
نمی د انم منظورش چیست ؟؟
یک روز که زن از گفته های مرد گو‍ژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود بنابر این نان او را زهر آلود کرد و آن را با دست های لرزان پشت پنجره گذاشت .
اما ناگهان به خود گفت : این چه کاری است که می کنم ؟؟
بلافاصله نان را برداشت و دور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت .
مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت.
آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد . وقتی که زن در را باز کرد، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباس هایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه، تشنه و خسته بود، در حالی که به مادرش نگاه می کرد ، گفت :
مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم .
در چند فرسنگی این جا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم .
ناگهان رهگذری گو‍ژ پشت را دیدم که به سراغم آمد .
او لقمه ای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت : این تنها چیزی است که من هر روز می خورم امروز آن را به تو می دهم زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری .
وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید .
به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگربه ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود ، فرزندش نان زهر آلود را می خورد .
به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژ پشت را دریافت .
هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند و نیکی هایی که انجام می دهیم به خود ما باز می گردد .

در پناه خدا باشید .
یاحق
<<ابتدا <قبلی 9942 9941 9940 9939 9938 9937 9936 9935 9934 9933 9932 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved