شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
9752
نام: علی
شهر: تبریز
تاریخ: 7/14/2005 1:24:11 PM
کاربر مهمان
  بيا دست قشنگ مهربانت را عصايي کن که بر خيزم××و شور انگيز و شوق الود به دامان شقايق ها بياويزم××بدزدم تيشه فر هاد عاشق رو وبي پروا چنان رعدي بناي سنگي غم رو فرو ريزم××بسازم کلبه عشقي ميان باغ و فردا و حافظ وار بر بام فلک طرحي دگر از عشق اندازم و نقش ديگري ريزم××بيا وا کن لبانم را به تکرار سرود عشق که من ان مرغ غمگين شب آويزم:::...درود بر حضور سبزتان...::::
9751
نام: بنده خدا
شهر: .
تاریخ: 7/14/2005 1:00:50 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

ان شا الله
9750
نام: بنده خدا
شهر: .
تاریخ: 7/14/2005 12:50:44 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم

دیگر عصر جمعه است.

حتی آنهایی که همین الان در اوج خوشی هستند آرام آرام دلتنگی همیشگی عصر جمعه را حس می کنند.

تقریبا همه از بچگی تا الان بار ها از بزرگتر ها پرسیده اند که :

«چرا عصر جمعه اینقدر دلگیر است؟»
و
هیچ کس تا کنون جواب درست و حسابی برای این پرسش اش نشنیده است.

اولین جمعه ای که این دلتنگی را حس کردی اولین هفته ای بود که کاری از دستت برای ظهور امام(عج) بر می آمد و نکردی.

و از آنروز هر جمعه دلت می گیرد. انگار هر هفته می توانی برای تعجیل در ظهور کاری کنی و نمی کنی.

با این وضع عدم آمادگی من و تو و جامعه، در صورت قیام امام(عج)،سرنوشت منتقم خون حسین(علیه السلام) نیز چیزی غیر از سرنوشت حسین(علیه السلام) نخواهد بود.

هر جمعه ی بدون ظهور، عاشورای مهدی(عج) است و تو برای اینکه علت دلتنگی ات را بیابی عصر روزهای جمعه چشمت را باز کن و نیک بنگر.

ببین در همان لحظات دلگیر سر امام زمانت را بر سر نی می بینی؟

*****





9749
نام: بنده خدا
شهر: .
تاریخ: 7/14/2005 12:44:45 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم

انگار ظهر شده است.

دیگر همه از کوه برگشته اند.

ساحل خزر هم آرام آرام خلوت می شود.

بعضی هم بالاخره چشمشان را باز می کنند و می بینند که ساعت، لنگ ظهر را نشان می دهد.

بعضی فکر این هستند که از شنبه سری جدید سیم کارت ها واگذار می شود
و
بعضی فکر امتحانی که شنبه قرار است استاد بگیرد.

و هیچ کس فکر امتحانی که امروز داشته نیست.


و هیچ کس فکر امتحانی که امروز داشته نیست.


و هیچ کس فکر امتحانی که امروز داشته نیست.



و هیچ کس فکر امتحانی که امروز داشته نیست.

*****

ادامه دارد




9748
نام: بنده خدا
شهر: .
تاریخ: 7/14/2005 12:40:45 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم


انگار ظهر شده است.

اگر امام(عج) قیام می کرد الان همه اصحاب را شهید کرده بودند و خود امام(عج) هم هزاران زخم بر پیکر داشت که افتاده بود.

کسی روی سینه اش نشسته بود با خنجری برهنه در دست.
اگر « هل من ناصر» اش را شنیده بودیم شاید کمکش می کردیم.

اما...مگر نشنیدیم؟!

چندی پیش کسی صادقانه می گفت: «اگر ما هم عصر با واقعه کربلا بودیم ،اگر چه شاید جزء سپاهیان عمر سعد قرار نمی گرفتیم اما از سپاهیان امام حسین(ع) هم نبودیم ها (!)

» پرسیدم:«یعنی چی؟! چطور؟ »

گفت: «می گویند ظهر عاشورا در فاصله چند فرسخی از کربلا یعنی دقیقا زمانی که بزرگترین واقعه تاریخ در حال وقوع است در روستایی مردم مشغول دوشیدن شیر بزان و رسیدگی به امور جاری زندگی شان بودند. با این که از قضیه کربلا بی خبر هم نبودند.

خب ما هم با این وضع تعلق و وابستگی هامان جزء همان مجموعه منفعل بودیم دیگه. مگه نه؟» دیدم بیراه هم نمی گوید.

ادامه دارد
9747
نام: بنده خدا
شهر: .
تاریخ: 7/14/2005 12:35:55 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم

دم دم های صبح جمعه است.

مردم غالبا خوابند؛
چون امروز جمعه است و همه جمعه ها را بالاخص صبح جمعه را زمان استراحت می دانند (!)

همه برای خوابیدن و خواب ماندن توجیه کامل چه از نظر عقل، چه از نظر شرع و چه از نظر عرف دارند پس می خوابند.

یکی هم دست دیگری را گرفته و کوه های اطراف تهران را آباد می کند.

در مهدیه تهران هم جمعی ندبه می خوانند اما نمی دانم چرا هر هفته می خوانند و هفته بعد هم دوباره فقط باید بخوانند.

* * *

ادامه دارد
9746
نام: بنده خدا
شهر: .
تاریخ: 7/14/2005 12:33:15 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم

دم دم های صبح جمعه است.

امام(عج) اصحابی را که گردش جمع آمده اند می شمرد. 1...2...3...4...5... همین؟!
اصحاب سرشان را پایین می اندازند و امام(عج) سر به آسمان بلند می کند. زیر لب چیزی زمزمه می کند و رو به اصحاب می گوید:

بروید تا هفته بعد !
و خودش بر می گردد به همان دو کوچه بالاتر.

می خواست علم اش را در اختیار اصحاب بگذارد؛ می خواست صبرش را، قدرتش را، ایمان و یقین اش را...

می خواست شمشیر ها را تقسیم کند؛
می خواست مسئولیت ها را تفویض کند.

اگر قیام می کرد...

بااین وضع اگر قیام می کرد،

اول، راهش را می گرفتند،
بعد آب را بر رویش می بستند.
و از ساعتی دیگر جنگ آغاز می شد.
اما چه جنگی؟! با همان نسبت 72 نفر به سی هزارنفر؟ یا کمتر؟
یکی یکی اصحاب کشته می شدند، لحظه آخر امام(عج) خود را بالای سرشان می رسانید و لبخند رضایتی بدرقه سعادت اخروی و ابدیشان می کرد. اما آیا بستری که تکامل بشریت را تا مقام خلیفه اللهی – یعنی همان که به خاطرش خلق شده- برساند آماده می شد؟

* * *
ادامه دارد
9745
نام: شادی
شهر: تهران
تاریخ: 7/14/2005 12:32:27 PM
کاربر مهمان
  از این دنیا خیلی خسته ام دلم از همه گرفته تنها امیدم خداست
خدایا! ای ×پناه بی پناهان و ای کس بی کسان سکان زندگیم را به دستهای امین تو میسپارم که به هرجاکه می خواهی هدایت کنی ای مهربان ترین مهربانان
ای دوست من مثل رلال آب باورت کردم
9744
نام: بنده خدا
شهر: .
تاریخ: 7/14/2005 12:24:01 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم


دو کوچه بالاتر از موقعیت امام(عج) ، بازار ها شلوغ است و ترافیک پیاده رو ها و پاساژ ها کم از ترافیک همت ندارد.
تالارها آغاز زندگی مشترک زوج های جوان را به رقص و طرب ایستاده اند؛ پارک ها و شهربازی ها پر از سر و صدا و قهقهه بچه ها و بچه تر هاست (!) آنهایی که دیشب محور تهران- چالوس را طی می کردند امشب همبازی دریا و ساحل اند. بچه ها اجازه دارند تا نصف شب پای تلویزیون دراز بکشند و فردا خورشید وسط آسمان باشد و آنها وسط رختخواب. فامیل، شب جمعه دور هم جمع می شوند؛ یکی از معاملات اش در هفته گذشته صحبت می کند و دیگری پشت سر همسایه غیبت. جمعی هم که خود را بیش از همه به امام(عج) نزدیک می دانند در مسجدی بزرگ، مجلل، دلباز و البته خلوت مشغول زمزمه دعای کمیل هستند و عاجزانه پاس شدن چک ها یا واحدهای دانشگاهشان را از خدا و امامشان مسئلت دارند !

* * *
ادامه دارد
9743
نام: گمنام
شهر: عشق آباد
تاریخ: 7/14/2005 12:17:54 PM
کاربر مهمان
  به خوبا سر میزنی مگه بدادل ندارن

یه سرم به ما بزن ای خوب خوباآقا جون
<<ابتدا <قبلی 981 980 979 978 977 976 975 974 973 972 971 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved