شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
96672
نام: هادی
شهر: اهل ...
تاریخ: 10/21/2012 5:15:58 PM
کاربر مهمان
  سلام
آقا شهاب یه جز برای ما ثبت کنید
التماس دعا
96671
نام: ناهید
شهر: سرزمین منتظر
تاریخ: 10/21/2012 4:56:37 PM
کاربر مهمان
  ای مهدی جان جانها به قربانت بیا
96670
نام: مهرابی
شهر: اهواز/سنندج/اصفهان
تاریخ: 10/21/2012 4:13:35 PM
کاربر مهمان
  فقط میتونم بگم همه تون دوست دارم زنده باشیدوبرای رسیدن به هر....صبر کنید مطمین باشید یا میرسید یا بهتر از اون نصیبتون میشه.
96669
نام: زينب سلامات
شهر: اصفهان
تاریخ: 10/21/2012 4:00:48 PM
کاربر مهمان
  سلام دوستان جاتون خالي داره بارون مياد و من از پنجره اتاق دارم به بارون نگاه ميكنم و براتون مينويسم و همچنين برا همه دعا كردم ميگن لحظه بارون دعاها مستجاب ميشه نميدونيد لحظه بارون چه احساس خاصي بم دست ميده هيچ وقت نميتونم به زبون بيارم خيلي دوس دارم صداي بارون و دوس دارم زير باران برم حتي اگه خيس بشم و مريض بشم برام مهم نيس بعضي وقتا ميگم كاش منم مث خدا بودم خيلي راحت جلوي همه گريه ميكردم تا سبك بشم
96668
نام: غریب امام هادی ع
شهر: زاهدان
تاریخ: 10/21/2012 3:58:41 PM
کاربر مهمان
  سلام عزیزان حرف دلی
بچه هامن عازم کربلای معلا هستم زیارت سالارشهیدان،بین الحرمین وان شاالله اگه خدابخوادوقسمتم بشه برم سامرا پیش اقای غریبمون اقاامام هادی ع روزی که راه افتادم شمارمومینویسم که داخل حرم هرکی خواست خودش روبروی حرم صحبت کنه وحاجتشوبخواد ان شاالله
خدانصیب همه شمابکنه ان شالله تک تک شمابریداول پابوس اقاامام هشتم،ضامن اهواقاامام رضا ع بعدزیارت سروروسالارشهیدان اقاامام حسین ع واقای غریبمون امام هادی ع
96667
نام: نرگس
شهر: کرج
تاریخ: 10/21/2012 3:27:23 PM
کاربر مهمان
  با من اظهرالجمیل و سترالقبیح.
فریاد حسین را شنیدیم همه ... از کوفه به سوی او دویدیم همه...
رفتیم به کربلا ولی برگشتیم ... از شمر امان نامه خریدیم همه...
نه شرم و حیا نه عار داریم از تو ... اما گله بیشمار داریم از تو...
ما منتظر تو نیستیم آقا جان ... تنها همه انتظار داریم از تو...
یک عمر تو زخمهای ما را بستی ... هر روز کشیدی به سر ما دستی...
شعبان که به نیمه میرسد آقا جان ... ما تازه بیادمان میاید هستی...
از شنبه درون خود تلنبار شدیم ... تا آخر پنجشنبه تکرار شدیم...
خیر سرمان منتظر دیداریم ... جمعه شده ظهر جمعه بیدار شدیم...
هم چاه سر راه تو باید بکنیم ... هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم...
این نامه چندم است که میخوانی ... داریم رکورد کوفه را میشکنیم...
هر چند که خسته ایم از این حال نیا ... شرمنده اگر ندارد اشکال نیا...
ما خط تمام نامه هامان کوفیست ... آقای گلم زبان من لال نیا...
مولای من ، آقای خوبیها :
شما می آیی ، ولی نمیدانم کی و کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در این لحظه کدام نقطه از این زمین متبرک به قدوم مبارکتان است؟ الان کجا هستید مولا ؟
ابرضوی؟
ام ذی طوی؟
***دوستان حرف دلی خوبم ،دوستداران و منتظران یوسف زهرا
یادمان باشد!...
اگر با آمدن خورشید از خواب برخیزیم، نمازمان قضاست...
یه سوال از دوستای خوبم،اگه زحمتی نیست لطفاجواب بدید،با یقین ...

چقدر به امام زمان فکر میکنید؟
شده با شنیدن اسمش دست و پاهات بلرزه البته از شدت خوشحالی و صد البته اگر معشوقت باشد؟


96666
نام: جا مانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 10/21/2012 3:25:51 PM
کاربر مهمان
  به نام خداوند یکتا

سلام
به همهء دوستان خوبم


چند سال پیش در جریان بازی های پارالمپیک ( المپیک معلولین ) در شهر سیاتل آمریکا نه نفر از شرکت کنندگان دوصد متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند .
همه این نه نفر افرادی بودند که ما آنها را عقب مانده ذهنی و جسمی می خوانیم .
آنها با شنیدن صدای تپانچه حرکت کردند .
بدیهی است که آنها هرگز قادر به دویدن با سرعت نبودند و حتی نمی توانستند به سرعت قدم بردارند .
بلکه هر یک به نوبه خود با تلاش فراوان می کوشید تا مسیر مسابقه را طی کرده و برنده مدال پارالمپیک شود .
ناگهان در بین راه مچ پای یکی از شرکت کنندگان پیچ خورد .
این دختر یکی دو تا غلت روی زمین خورد و به گریه افتاد .
هشت نفر دیگر صدای گریه او را شنیدند ، آنها ایستادند .
سپس همه به عقب بازگشتند و به طرف او رفتند یکی از آنها که مبتلا به سندروم داون ( عقب ماندگی شدید جسمی و روانی ) بود .
خم شد و دختر گریان را بوسید و گفت : این دردت رو تسکین می ده .
سپس هر نه نفر بازو در بازوی هم انداختند و خود را قدم زنان به خط پایان رساندند .
در واقع همه آنها اول شدند .
تمام جمعیت ورزشگاه به پا خواستند و ده دقیقه برای آنها کف زدند .

گاهی وقت ها تمام انرژی و فکرمان را به هر قیمتی ، تنها برای رسیدن به خواستهایمان و برنده شدند در رویا هایمان می کنیم .
بی خبر از این هستیم ، شاید برنده شدند و رسیدن به هدفمان در اصل همان مهربانی کردند و در کنار هم بودند است .


در پناه خدا باشید .

یا حق
96665
نام: لیلی جعفری
شهر: کرمانشاه
تاریخ: 10/21/2012 3:05:46 PM
کاربر مهمان
  خدایا!
مارا بشکن و خراب کن
و آنسان که خود می پسندی بساز
همین....!!!
یاعلی علیه السلام
96664
نام: مریم
شهر: ایلام
تاریخ: 10/21/2012 2:39:49 PM
کاربر مهمان
  یکی رو دوست دارم از هم دانشگاهیامه حس عجیبی بهش دارم چون اون با همه پسرا فرق میکنه هرروز که از کنارم رد میشه منو از۱نگاه خشک و خالی دریغ میکنه این موضوع خیلی اذیتم میکنه ولی از ۱طرف به خاطر این موضوع خوشحالم چون مطمینم تو انتخابم اشتباه نکردم حتی اگه پایان خوبی نداشته باشه
96663
نام: ع
شهر: م
تاریخ: 10/21/2012 2:14:35 PM
کاربر مهمان
  زندگي
<<ابتدا <قبلی 9673 9672 9671 9670 9669 9668 9667 9666 9665 9664 9663 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved