شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
9632
نام: سید محمد حسین
شهر: تهران
تاریخ: 7/10/2005 7:10:59 AM
کاربر مهمان
  ما خانه بدوشان بیابان بلا ایم
در موج بلا، مست ز صهبای ولائیم
پیش از گِل آدم به گُل اشک نوشتیم
این نامه که از آب و گل کرببلائیم

قربون ناله های آقا حسن بن علی برم. حسن دید. همه چی رو دید. یا الله.

یا صاحب الزمان، آقا جان آجرک الله.
9631
نام: علی علوی
شهر: تهران
تاریخ: 7/10/2005 6:32:21 AM
کاربر مهمان
  آقا مرتضی سلام دیدی به قولم عمل کردم .اما تو چرا تحویل نمی گیری و یه تبریک خشک و خالی نمی گی . تورو به حق مادرمون فاطمه زهرا(س) در این روز شهادتش
کاری برام انجام بده که خیل تشنه توجه اهل بیتم . اگر هم انجام نمی دی بگو که منتظرت نباشم و خیالم رو راحت کن.
9630
نام: فاضل
شهر: اراك- سنجان
تاریخ: 7/10/2005 6:21:26 AM
کاربر مهمان
 
اسلام عليك يا فاطمه الزهرا


شهادت حضرت زهرا تسليت باد
التماس دعا
9629
نام: پیمان
شهر: تهران
تاریخ: 7/10/2005 5:46:24 AM
کاربر مهمان
  شهادت حضرت فاطمه را به شما تسلیت میگم

9628
نام: فاطمه
شهر: تهران
تاریخ: 7/10/2005 5:17:57 AM
کاربر مهمان
  می کشم تیغ قلم را تا ابد بانگ بر میدارم یا مولا مدد السلام ای ساقی خم السلام السلام ای مثنوی ناتمام برایم دعاکنید
9627
نام: غریب
شهر: غریبی
تاریخ: 7/10/2005 2:12:00 AM
کاربر مهمان
  هوا بى‏حوصله شده است
سالهاست بين ما ايستاده‏اى، ما را مى‏بينى و خجالت مى‏كشى. مى‏بينى كه گناه در ميان ما پرسه مى‏زند و جنايت روى دوشمان نشسته است. مى‏بينى كه دلهامان با سياهى فاصله‏اى ندارند. مى‏بينى كه شيطان، روى قلب ما سايه انداخته است. چقدر بى‏قراريم براى گناه كردن. چقدر ناتوانيم براى ديدن لبخند خدا. چقدر تنهاييم وقتى كه ميان ما هستى و تو را نمى‏بينيم.
سالهاست ميان ما ايستاده‏اى. همه چيز را مى‏بينى. مى‏بينى كه به لحظه‏ها رحم نمى‏كنيم. لحظه‏ها را بدون اينكه دريابيم پشت سر مى‏گذاريم. ما قاتل لحظه‏هاييم. مى‏بينى كه با همه خوبيها درافتاده‏ايم. مى‏بينى و سر به زير مى‏اندازى؛ خجالت مى‏كشى.
سالهاست كه ميان ما ايستاده‏اى و همه چيز را مى‏بينى و تحمل مى‏كنى. تو آگاهى. تو از دلهاى بى‏طاقت ما آگاهى دارى. تو از دلهاى سر به زير ما كه راه آسمان را گم كرده‏اند آگاهى دارى. از فريادهاى بى‏صداى ما آگاهى دارى. از روزهاى تكرارى ما، از عمق شبهاى تار ما، از زورق به گل نشسته اميدمان آگاهى دارى. آگاهيهاى تو در همه كوچه‏ها جارى شده است. عرق شرممان را ببين!
روزها مى‏گذرد و مثل باد مى‏رود. زمان، اعصاب دلها را خرد كرده و زمين، همين‏طور سرگيجه دارد و حيران است. از روزهايمان بوى ماندگى مى‏آيد. ما براى يكديگر يكنواخت شده‏ايم. چقدر بى‏معناييم. چقدر در مشق زندگى‏مان غلط املايى داريم. يكى بيايد پنجره زنگ‏زده اتاقمان را باز كند. يكى بيايد برنامه روزانه‏مان را از سر سطر بنويسد. چرا هيچ كس نمى‏آيد روحمان را با خودمان آشتى بدهد. محله را بوى گند برداشته است. حالمان دارد به‏هم مى‏خورد.
خجالت مى‏كشى ولى بايد شروع كرد. شرمنده‏ات كرديم، ولى بايد كمكمان كنى. سلولهاى بدنمان هم از ما فرارى‏اند. آن‏قدر بو مى‏دهيم كه نسيم از كنارمان نمى‏گذرد و هوا بى‏حوصله شده است. مُرديم از اين همه بى‏خودى؛ از اين همه بوى نا؛ از اين همه ناآگاهى.
با همه ماندگى و نادانى‏ام، باز هم تو را مى‏جويم. تو را كه صبرت زمان را انگشت به دهان كرده‏است. سلام بر صبرت. سلام بر آگاهى است. سلام بر آمدنت!



دل تنگم برای یک عشق زمینی او رفت برای همیشه رفت
آه............
تنهایم
او نیست و من تنهایم
خدایا مواظبش باش...................
9626
نام: حمید رضا
شهر: سنجان
تاریخ: 7/10/2005 1:55:22 AM
کاربر مهمان
  مادرم گفته چو خواهی بشوی پر احساس

روی قلبت بنویس عشق منی یا عباس

دعا کنید به ارزوم برسم
9625
نام: sama
شهر: tehran
تاریخ: 7/10/2005 1:54:57 AM
کاربر مهمان
  man mikham az khobihaye hazrete fateme bedoonam , bedoonam ein hame gerye baraye chi?
9624
نام: حمید رضا
شهر: اراک
تاریخ: 7/10/2005 1:42:49 AM
کاربر مهمان
  به نام خالق عشق
خدا نیاد اون روزی که دلم ز گریه سیر بشه

به جای عشق فاطمه جای دیگه اسیر بشه
9623
نام: محسن
شهر: بندرامام خمینی
تاریخ: 7/10/2005 12:35:22 AM
کاربر مهمان
  دراین سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمی زند

برایم دعا کنید
<<ابتدا <قبلی 969 968 967 966 965 964 963 962 961 960 959 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved