اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
95772 |
نام:
نرگس
شهر:
کرج
تاریخ:
9/30/2012 11:33:33 AM
کاربر مهمان
|
سلام خدمت جناب شهاب گرامی: خواهشم این بود که اسم منو هم جزء نفرات ثابت جزءخوانی در نظر بگیرید(به خاطر مشغله کاری و شروع کلاسهای دانشگاه میترسم یه وقت نوبتی رو از دست بدم) البته اگر ممکنه در غیر این صورت مشکلی نیست سعی میکنم هر سری درخواستمو اعلام کنم خدمتتون. در ضمن از راهنمایی های خردمندانه شما همیشه استفاده میکنم و امیدوارم بیانتون شیوا و ذهنتون پویا باشه التماس دعا.
|
|
95771 |
نام:
دلشکسته
شهر:
غریب
تاریخ:
9/30/2012 11:20:53 AM
کاربر مهمان
|
سلام خدمت جناب محتاج دعاي شما از زير سايه ي رفقا کلامی از شیخ بهایی : آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آ سوده نیست زیرا : اگر بسیار کار کند ، می گویند احمق است ۰ اگر کم کار کند ، می گویند تنبل است ۰ اگر بخشش کند، میگویند افراط می کند ۰ اگر جمع گرا باشد ،می گویند بخیل است۰ اگر ساکت و خاموش ، میگویند لال است۰ اگر زبان آوری کند ، می گویند وراج و پرگوست۰ اگر روزه بردارد وشبها نماز بخواند میگویند ریاکار است۰ واگر نکند می گویند کافر است و بی دین۰ لذا نباید بر حمدو ثنای مردم اعتنا کرد ۰ وجز از خداوند نباید از کسی ترسید۰ پس آنچه باشید که دوست دارید شاد باشید مهم نیست این شادی چگونه قضاوت شود ۰ بعد از این مطلب امیدوارم فهمیده باشی فقط خودت و خدا و هدفت مهم باشه من خودم دانشجو هستم تو دانشگام یه نا بینا اومده بود در س می خوند به کمک یه همراه۰۰۰۰ ویلچر سوار اومده بود در س می خوند مشکل تو که چیزی نیست داداش گلم مطمعنم تو زندگیت موفق میشی البته خدا یادت نره یاعلی التماس دعا ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ دوست بی دوست عبور از دل شبها شدنی نیست شبهای پراز راز که فردا شدنی نیست گفتم که برایت بفرستم دل خود را افسوس که چون نامه دلم تا شدنی نیست ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ بچه ها خدا داره مارو امتحان میکنه مراقب باشید تو این امتحان سربلند باشیم و روز قیامت شرمنده خدا و ائمه نشیم ۰ نمونش داستان ایوب پیامبر ، حضرت رسول چقدر اذیتش می کردن، امام علی و امام حسین و۰۰ اینا تسلیم نشدن چون خدا رو داشتن اینها همه الگو هستن برا ما جوونا خدایا به حق امام حسین همه جوونا رو به راه راست هدایت کن و کاری کن تا دنیا رو بهتر ببینن و برا چیزایی که نمیمونن غصه نخورن هدف فقط تویی پروردگارا یاریشان ده آمین آمین آمین آمین بازم التماس دعا
|
|
95770 |
نام:
نرگس
شهر:
کرج
تاریخ:
9/30/2012 11:17:13 AM
کاربر مهمان
|
توي دنيا اگر بخواهيم ظاهربينانه نگاه كنيم پول و پارتي و يا مدرك يا زبان بازي حرف اول را مي زنند و هركس يكي از اينها را با هم داشته باشد نانش توي روغن است. ولي در آخرت آنچه حرف اول را مي زند دين است و به همين خاطر به ان مي گويند:روز دين يعني روزي كه دين و دينداري رونق و بازار و مشتري پيدا مي كند دين تنها نماز و روزه و حج و جهاد نيست بلكه اينها پوسته دين اند. دين يعني ادميت انسانيت انصاف جوانمردي گره از كار گرفتاري گشودن چاله اي را پر كردن و سنگي را از سر راه برداشتن آتش سيگاري خاموش كردن جوراب بد بوي خود را شستن و دوش گرفتن و بوي بد عرق را ندادن و يا براي رفتن و نشستن در بالاي مجلس به اين و آن تنه نزدن پشت ميز اداره و وقت كار جدول حل نكردن پيام هاي كوتاه بي معني و ركيك نفرستادن. دين يعني درد داشتن و همدردي كردن. بنابراين دين داري مغز و پوست است البته هم پوست لازم است و هم مغز. خدا اين پوست و مغز را با هم مي خواهد يعني هم نماز مي خواهد كه پوست است و هم جوانمردي و انصاف را كه مغز باشد و هركدام بدون ديگري را نمي پذيرد و كار شيطان اين است كه هميشه ميان پوست و مغز جدايي مي افكند. پاره اي را تشويق به پوست مي كند يعني نماز آن هم اول وقت و در مسجد و صف اول و عبا بر دوش با انجام تمام مستحبات و تعقيبات بي انكه ذره اي انصاف داشته باشند. زهي شريعت و ملت زهي زطريقت و كيش... يادمان باشد و دقت كنيم كه شيطان با چه زيبايي و ظرافتي كار خود را پيش مي برد؟ و با چه لطافتي صيادي مي كند... عده اي را تنها اهل پوست مي كند و آنها را به نماز شب وا مي دارد بي انكه ذره اي احساس و عاطفه داشته باشند و معلوم است كه هركس اين جماعت را ببيند از نماز فاصله مي گيرد. عده اي را هم تنها به مغز دين دعوت مي كند يعني دلسوزي و احساس داشتن و به انصاف رفتار كردن بي آنكه پايشان به مسجد باز شود يا پيشاني شان برخاك بوسه زند يا ذكري بر لب زمزمه كنند. و خيلي ها با ديدن اين تيپ آدمها با خود مي گويند: ببين نماز نمي خواند ولي مرد است و انصاف دارد.
خدا كند ما مسئله پوست و مغز را خوب درك كنيم...و بفهميم... الهی مرا آن ده که آن به...
|
|
95769 |
نام:
نرگس
شهر:
کرج
تاریخ:
9/30/2012 10:37:58 AM
کاربر مهمان
|
به نام خدا که جانم از اوست و بودنم امر اوست... سلام به همه دوستای خوبم امیدوارم همگی قشنگترین رنگ رو که همون رنگ الهیه برای خودتون داشته باشید و ما رو هم از دعای خیرتون بهره مند کنید.
...............
روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم،... دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.
این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت ! سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد. تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟ اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد : ۱ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند. ۲ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است. ۳ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد. لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد. به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید ؟! و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد : دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود. در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم ! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است…. و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است. نتیجه ای که ۱۰۰ درصد به نفع آنها بود. ***پیامها***
۱ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد. ۲ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم. ۳ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد.
|
|
95768 |
نام:
رز
شهر:
اردبیل
تاریخ:
9/30/2012 10:12:11 AM
کاربر مهمان
|
سلام خیلی خوشحاااااااااااااااااااااااااااااالم از دانشگاه از شهر خودم قبول شدم خداجونم هرچی بگم شکرت بازم کمه دوست دارم چون هیچ وقت رهام نکردی از این به بعدم نکن خداجون شکرت
|
|
95767 |
نام:
سحر
شهر:
تهران
تاریخ:
9/30/2012 8:58:32 AM
کاربر مهمان
|
سلام من خیلی دلم شکسته کاش خدا که گفته اگر دلت شکست بدون حاجتت رو میدم به حرف من دلشکسته هم گوش کنه از شکست خسته شدم واسم دعا کنید خیلیییییییییییی محتاجم دعا کنید بیشتر از این ضایع نشم
|
|
95766 |
نام:
سلمانی پاک
شهر:
مشهد
تاریخ:
9/30/2012 8:40:50 AM
کاربر مهمان
|
شهدا می شود مرا نیز با خود ببرید. در این دنیای وانفسا دلم بدجور برایتان تنگ است. یاعلی مدد
|
|
95765 |
نام:
بی یار
شهر:
تهران اران بیدگل
تاریخ:
9/30/2012 8:19:19 AM
کاربر مهمان
|
جرا هر جه پیام می دهم ثبت نمی شه
|
|
95764 |
نام:
مریم
شهر:
اهواز
تاریخ:
9/30/2012 8:16:02 AM
کاربر مهمان
|
همیشه تحملم کردی ؟وقتی بهت گفتم چطور همه جوره که بات بدمیشم ازم دست نکشیدی گفتی چون دوستت دارم؟پس چرا وقتی دیگه قول دادم اذیتت نکنم وقول دادم خوب باشم گفتی دیگه دوستت ندارم بغض حتی توخواب هم خفم میکنه برگرد؟نگو دوستم نداری نگو واست مهم نبودم ........خدا؟
|
|
95763 |
نام:
غریب
شهر:
تنهایی
تاریخ:
9/30/2012 7:22:08 AM
کاربر مهمان
|
سلام به همه دوستان مطلب دوست جدیدمون گمنام و خوندم اول از همه بهشون خوش امد میگم بعد در مورد سایتی همسر یابی گفتند یاد مستندی که دویا سه هفته پیش افتادم که پخش شد در مورد سایت های همسر یابی خیلی تاسف برانگیز بود یک اقای متاهل تونسته بود چند تا خانمو از همین طریق گول بزنه وجالب اینکه بهش پول هم میدادن حالا به هر بهانه ای .
نمیدونم چرا کسی توی این مملکت به فکر ازدواج وکار وحجاب ووووووونیست میگن ازدواج کنند جوونا ولی چطور با این هزینه های سنگین وگرونی ووووووو
چند روز پیش دلم خیلی سوخت توی صف اتوبوس نشسته بودم کنارم خالی بود یک جونی اومد نشست اینقدر دلش پر بود که شروع کرد به صحبت کردن خودمم موندم نه میشناسه نه هیچی ولی درد دل میکنه میگفت ازدواج کردم بعد با تمام سختی با پس اندازی که داشتم خونه ای خریدم که توی زندگیم جلو باشمو مستاجری نکشم توی این بازار گرونی مسکن وچیزهای دیگه حالا هم قراره بریم خونه خودمون ولی همسرم میگه سر خرید حتما باید برام طلا بخری وگرنه هر طوری شده کاری میکنم مجلس سر نگیره هر چی نصیحت میکنم که طلا گرونه دستم خالیه همین مقدار پولی هم که دارم میتونیم باهاش یک مجلس کوچیک به یاد موندی بگیریم خدارو شکر از خودمونم خونه داریم که دیگه هزینه کرایه خونه ندیم بعد برات طلا میگیرم قول میدم ولی مرغش یک پاداره میگه نه خونرو بفروش ولی در عوض برام طلا بگیر من مستاجری راضیم .نمیدونم چکار کنم ؟منم مونده بودم گفتم هر کسی یک اخلاقی داره حتما خانوادش خیلی بهش بها میدادن میگه نه خونه باباش خیلی قناعت کار بود شانس منه وووووو خلاصه حالا ازتون میخوام نه توی زندگی پدر بلکه در تمام مراحل زندگی حد و رعایت کنید چه پسر چه دختر خداییش برای یک جوون سخته برای این جوون دعا کنید توروخدا
|
|