شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
95302
نام: نیوشا
شهر: ساری
تاریخ: 9/18/2012 9:56:10 AM
کاربر مهمان
  خیلی تنهام احساس پوچی می کنم هیچ هدفی تو زندگیم ندارم کسی که ادعای عاشقی میکرد رفته و دیگه من و نمیخواد هیچ آرامشی تو زندگیم ندارم خییییلی خسته ام خیلی.....
95301
نام: من
شهر: ما
تاریخ: 9/18/2012 9:46:48 AM
کاربر مهمان
  بچه ها سلام من از دوستای خودتونم ولی با یک رمز دیگه
یک سوال داشتم بگید کسی که مطلقه است قرانی رو که به دختر اوردند باید قران را بعد از طلاق چکار کنه خواهش میکنم نظراتتونو بگید والله حیرونم
95300
نام: غریب
شهر: تنهایی
تاریخ: 9/18/2012 8:56:06 AM
کاربر مهمان
  پیش از اینها فكر می كردم خدا
خانه ای دارد كنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج وبلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق كوچكی از تاج او
هر ستاره، پولكی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، كهكشان

رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل وطوفان، نعره توفنده اش

دكمه ی پیراهن او، آفتا ب
برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ كس از جای او آگاه نیست
هیچ كس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان،دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود
مهربان وساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا
از زمین، از آسمان، از ابرها

زود می گفتند : این كار خداست
پرس وجو از كار او كاری خداست

هرچه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است

تا ببندی چشم، كورت می كند
تا شدی نزدیك، دورت می كند

كج گشودی دست، سنگت می كند
كج نهادی پای، لنگت می كند

با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو وغول بود

خواب می دیدم كه غرق آتشم
در دهان اژدهای سركشم

در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...

نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می كردم، همه از ترس بود
مثل از بر كردن یك درس بود

مثل تمرین حساب وهندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تكلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

...

تا كه یك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یك سفر

در میان راه، در یك روستا
خانه ای دیدم، خوب وآشنا

زود پرسیدم : پدر، اینجا كجاست ؟
گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!

گفت : اینجا می شود یك لحضه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه كرد
با دل خود، گفتگویی تازه كرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟

گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان وساده و بی كینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی

خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد

هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است...

...

تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان وآشناست

دوستی، از من به من نزدیك تر
از رگ گردن به من نزدیك تر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود

می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاك وبی ریا

می توان با این خدا پرواز كرد
سفره ی دل را برایش باز كرد

می توان درباره ی گل حرف زد
صاف وساده، مثل بلبل حرف زد

چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سكوت آواز خواند

می توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان وآشنا :
پیش از اینها فكر می كردم خدا
95299
نام: بی یار
شهر: سمنان
تاریخ: 9/18/2012 8:55:44 AM
کاربر مهمان
  سلامی چو بوی خوش آشنایی
95298
نام: غریب امام هادی ع
شهر: زاهدان
تاریخ: 9/18/2012 8:40:46 AM
کاربر مهمان
  سلام
ولادت حضرت فاطمه معصومه س روبه همه عاشقان تبریک وتهنیت میگویم
درضمن همه دختران حرف دل روزتون مبارک وهمیشه شادباشید
یادتون باشه جای دختران زیادی بین ما خالیست برای تبریک وشادیه روحشون یه صلوات بفرستیم تاباشادی ماشریک بشن
یامهدی
95297
نام: کنیز زهرا
شهر: کربلا
تاریخ: 9/18/2012 8:14:35 AM
کاربر مهمان
  سلام سید
سلام دوستای خوبم
سلام آقا شهاب.خواهش میکنم یک جزء هم به این بنده حقیر بدین به نیت حل شدن مشکلات دوستای اهل دلم
همتونو به خدا می سپارم
خدایا دوست دارم
95296
نام: غریب
شهر: تنهایی
تاریخ: 9/18/2012 8:14:13 AM
کاربر مهمان
  باسلام وعرض تبریک به مناسبت تولد حضرت فاطمه معصومه وروز دختر به همه دختران حرف دلی ودختران مسلمان جهان

امیدوارم تمام دختران مسلمان حضرت فاطمه معصومه رو الگوی زندگی وحجابشون قرار بدهند امین
95295
نام: فاطمه
شهر: قاین
تاریخ: 9/18/2012 8:13:55 AM
کاربر مهمان
  سلام اقاشهاب برای من یه جزءدرنظربگیرین به براوده شدن جاحات همه واسم دعاکنین
95294
نام: بی نام
شهر: تهران اران بیدگل
تاریخ: 9/18/2012 8:09:06 AM
کاربر مهمان
  سلام تولد حضرت معصومه بر همه دختران ایرانی مبارکباد
95293
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 9/18/2012 6:55:54 AM
کاربر مهمان
  سلام
پروردگارا
این بانوان زلالتر از باران را از سربازان و مادران سربازان آقایمان قرار ده....

ولادت خانوم فاطمه معصومه و روز دختر را به تمامی اهالی حرف دل و بخصوص دختران عزیز تبریگ میگم انشالا به آبروی این خانوم همه به آرزوهاشون برسن و انشالا شب اول قبر خانوم تنهامون نذارن.
در پناه خدا
التماس دعا
<<ابتدا <قبلی 9536 9535 9534 9533 9532 9531 9530 9529 9528 9527 9526 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved