شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
95082
نام: تنها
شهر: تنهایی
تاریخ: 9/13/2012 8:23:48 AM
کاربر مهمان
  ممنون از همدردی و جوابهای شما.
وضعیت مالی همسرم متوسطه و مادرش که زن پسرخاله منه در شرایط خیلی سختی مدت ۱۶ سال زندگی کرده من و خانواده ام گفتیم این دختر همان مادره پس مطمئنا زن زندگی و خودم هم می خواستمش برای همین به خواستگاریش رفتم و انها هم استقبال کردن اما بعد از مدتی دخالتهای مادرش شروع شد و بیشتر از طرف مادرش داره تحریک می شه مثل کسی که اول خودش خیلی سختی کشیده حالا تلافیش رو سر من می خواهد در بیاورد ماندم از یطرف برای زندگی خودم و همسرم و از طرف دیگه ای برای آبروی خانواده ام چیکار کنم خانواده همسرم هرکی را می بینند از خانواده ما پیغام می فرستند میگن بیاین دنبالش همینکه میریم مادرش یه سنگی جلو پامون میذاره و طوری دیگه ای حرف می زنند گذاشتن تو دهن همسرم که میخواهد ازدواج کنه زنی که عقد کرده یکی دیگه باش از این حرفها می زند مردد هستم چه تصمیمی بگیرم فعلا گذاشتم به قانون از شماها پنهون نباشه چند روزه همش پیغام می دهند که برم پیششون و با من توی پارک قرار می زارن خوبن اما شب میرن خونه صبح از خواب بیدار میشن دوباره لجبازی رو شروع می کنند و ساز مخالف سر میدن بازم خدارو شکر الان ماهیت خودشون را نشون دادن. از شما دوستان خوبم ممنون و سپاسگذارم منتظر راهنماییهای شما هستم.
95081
نام: غریب امام هادی ع
شهر: زاهدان
تاریخ: 9/13/2012 8:05:46 AM
کاربر مهمان
  سلام بچه ها خوبیدمن امروزخواب موندم دیررسیدم سرکارراستی صبحتون بخیر امیدوارم همتون خوبوسرحال باشیدفعلا یامهدی
95080
نام: هدی
شهر: بندرعباس
تاریخ: 9/13/2012 7:34:17 AM
کاربر مهمان
  پای امیدم، بیابان طلب گم کرده ام
شوق موسایم، سر کوی ادب گم کرده ام
باد گلزار خلیلم، شعله دارم در بغل
ناله ی ایوب دردم، راه لب گم کرده ام
95079
نام: شهرام اصغري مقدم
شهر: بندر انزلي
تاریخ: 9/13/2012 2:22:21 AM
کاربر مهمان
  سلام و خدا قوت نام. شهيد آوينى كفايت ميكند براى اينكه جذب هر جايي شوي كه اين نام بر آن مىدرخشد
95078
نام: زينب سلامات
شهر: اصفهان
تاریخ: 9/13/2012 1:58:23 AM
کاربر مهمان
  سلام خدمت يه دختر فرقي نداره كار شما اصلا درست نيس شما شوهر داري و در حال تشكيل يه خونواده هستي پس نذار شيطان بر شما قلبه كند و زندگيت به پاشه اين وسط شما ضرر ميكني و از همه مهمتر داري به شوهرت و خودت خيانت ميكني البته اون مرد هم مقصر هس چون بشما اظهار علاقه كرده و با حرفاش رو شما تعصير كذاشته كارش درست نيس اون هم داره مرتكب يه اشتباه ميشه و خدا نكرده با كوچكترين اشتباه زندگي هر دوي شما پاشيده ميشه فقط يه لحظه خودت جاي شوهرت بذار راضي ميشي به يه فرد غير از شما ابراز علاقه كنه به زندگيت بچسب و بش فكر نكن سعي كن بيشتر از قبل به شوهرت نزديك بشي تا به ان شخص فكر نكني و از يادت بره
95077
نام: ایرج
شهر: شیراز
تاریخ: 9/13/2012 1:22:01 AM
کاربر مهمان
  سلام
دلم گرفته از زمونهاز نامردی و بی غیرتی
95076
نام: محمدحسین
شهر: اصفهان
تاریخ: 9/12/2012 11:59:17 PM
کاربر مهمان
  دستت از این عالم- كه مزرعه آخرت است- اگر كوتاه شد، دیگر كار گذشته است و اصلاح مفاسد نفس را نتوانی كرد..
گاهی علم توحید انسان را به جهنم می‌فرستد، گاهی علم عرفان انسان را به جهنم می‌رساند، گاهی علم فقه انسان را به جهنم می‌فرستد، گاهی علم اخلاق انسان را به جهنم می‌فرستد، با علم درست نمی‌شود، تزكیه می‌خواهد..خدا نكند انسان پیش از آن‌كه خود را بسازد جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ شخصیتی پیدا كند كه خود را می‌بازد و خود را گم می‌كند..

امام خمینی(رحمه الله)
95075
نام: کربلا
شهر: مهم نیست
تاریخ: 9/12/2012 11:51:00 PM
کاربر مهمان
  یا ستار العیوب
سلام خدمت نرگس خانوم ازکرج واقا شهاب ممنون از راهنمایی تون حقیقت اینه که ما محتاج دعای همه شماعزیزان هستیم از شما بزرگوارن و خادمان شهید اوینی التماس دعا داریم.
نرگس خانوم شرمنده در صورت امکان اگر لطف بفرمایید ادرس اینترنتیشون رو به من بدین ممنون میشم.
اللهم عجل الولیک الفرج
التماسدعا از همگی.یا علی
95074
نام: ترمه
شهر: شیراز
تاریخ: 9/12/2012 10:50:51 PM
کاربر مهمان
  دل تنگم انقد تنگ و گرفته است که فقط میخواد داد بزنه و بگه خدا دوست دارم و دلتنگتم .تنهام نذار..................خدااااااااااااااااااااا.................
95073
نام: زينب سلامات
شهر: اصفهان
تاریخ: 9/12/2012 8:49:18 PM
کاربر مهمان
  گفتم: خداي من ذقايقي بود در زندگانيم كه هوس مي كردم سر سنگينم را كه پر از دغدغه ي ديروز بود و هراس فردا را بر شانه هاي صبورت بگذارم ارام برايت بگويم دران لحظات شانه هاي تو كجا بود؟ گفت: عزيزتر از هر چه هست تو نه تنها دران لحظات دلتنگي كه در تمام لحظات بودنت بر من تكيه كرده بودي من اني خود را از تو دريغ نكرده ام كه تو اينگونه هستي من همچون عاشقي كه به معشوق خويش مي نگرد با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم گفتم: پس چرا راضي شدي من براي ان همه دلتنگي اينگونه زار بگريم؟ گفت عزيزتر از هر چه هست اشك تنها قطره اي است كه قبل از انكه فرو ايد عروج ميكند اشكهايت به من رسيد و من يكي يكي بر زنگارهاي روحت ريختم تا باز هم از جنس نور باشي و از حوالي اسمان چرا كه تنها اينگونه مي شود تا هميشه شاد بود گفتم: اخر ان چه سنگ بزرگي بود كه بر سرراهم گذاشته بودي؟ گفت بارها صدايت كردم ارام گفتم از اين راه نرو كه به جايي نميرسي تو هرگز گوش نكردي و ان سنگ بزرگ فرياد بلند من بود كه عزيزتر از هر چي هست از اين راه نرو كه به ناكجااباد هم نخواهي رسيد گفتم پس چرا همه درد
در دلم انباشي؟ گفت: روزيت دادم تا صدايم كني چيزي نگفتي پناهت دادم تا صدايم كني چيزي نگفتي بارها گل برايت فرستادم كلامي نگفتي مي خواستم برايم بگويي و حرف بزني اخر تو بنده ي من بودي چاره اي نبود جز نزول درد كه تنها اينگونه شد تو صدايم كني گفتم: پس چرا همان بار اول كه صدايت كردم درد را از دلم نراندي؟ گفت: اولين بار كه گفتي خود را انچنان شوق امدم كه حيفم امد بار دگر خداي تو را نشنوم تو باز گفتي خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر من ميدانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نميكني وگرنه همان بار اول شفايت ميدادم گفتم: مهربانترين خدا دوست دارمت گفت: عزيزتر از هر چي هست من دوست تر دارمت
<<ابتدا <قبلی 9514 9513 9512 9511 9510 9509 9508 9507 9506 9505 9504 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved