شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
95042
نام: عطیه
شهر: کربلا
تاریخ: 9/12/2012 12:07:47 AM
کاربر مهمان
  خانمی که خودتون را باعنوان یه دختر معرفی کردید . البته شما یه خانم شوهردارهستید وحتی فکر کردن به مرد غیرازشوهرتون حرامه .بعدهم شما وقتی وارد زندگی یه شخصی میشد .منتظر باشید یکی دیگرهم وارد زندگیتون میشه .شک نکنید. خیانت فی نفسه خیانت میاره . من اگربه جای شما بودم می چسبیدم به زندگیم .مردی که به همسرخودش وفا نداشته باشه .قطعا به شما هم وفادارنخواهد ماند .
بهتره این دوست داشتن را برای محرم خودت نگه داری تا مرد نامحرم دیگری راکه به گفته خودتون دوتافرزند داره .
ببخشید این جور افکار هرزگی است . وفقط شما رابه تقوا وترک گناه دعوت می کنم .
شما بسیار جوان هستید . قطعا اگربرگردید خدا به شما کمک می کنه .
عزیزم تو با خانواده خودت خوشبخت میشی سعی کن انتظارات راازهمسرت رابهش بگی . ایشون هم قطعا کارهای که شما دوست داری رابراتون انجام میده .امتحان کنه . ازاین شاخه به اون شاخه پریدن بجز تباهی چیزدیگری رابدنبال نداره .
95041
نام: سارا
شهر: تهران
تاریخ: 9/12/2012 12:04:45 AM
کاربر مهمان
  دوسش دارم اما از ترس بابام نمتونم باهاش حرف بزنم
خدا کمکم کن
95040
نام: کربلا
شهر: مهم نیست
تاریخ: 9/11/2012 11:39:23 PM
کاربر مهمان
  یاحق
راستین گرامی سلامو عرض ادب منم ازطرف خودم از دست دان عزیزی که این قدردوسش داشتین رو به شما تسلیت عرض میکنم و امیدارم روح ان عزیز همیشه شاد وخداوند منان به شما صبر عنایت بفرماید ضمنا بابت تاخیر در ابراز همدردی بنده را عفو بفرمایید.
نرگس گرامی سلام ضمن تشکر مجدد بابت داستان های زیباتون خواستم درذ صورت امکان بدونم منبا این داستان ها چیه و شما از کحا میارینشون؟
اقا شهاب و جامانده از راه خدای گرامی عرض سلامو احترامضمن تشکر در صورت امکان خواستم منبا شعرها و داستانهای شمارو هم بدونم.
حرف اخرم کمک از همه حرف دلیای عزیزه من اگه خدا و اهل بیت قبول کنن علاقه زیادی به مداحی دارم و میخام ادامه بدم خواستم اگه دوستان عزیز سایت یا هر جای دیگه ای که بشه از اون شعرای مذهبی رفت به من معرفی کنن یا در صورت امکن اگر تونستن شعرارو بذارن داخل حرف دل.
اللهمعجل الولیک الفرج.
التماس دعا از همگی.
یا علی
95039
نام: عطیه
شهر: کربلا
تاریخ: 9/11/2012 11:30:20 PM
کاربر مهمان
  باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد
درود وسلام بردوستان واهالی حرف دل

دلم هواى بقیع دارد و غم صادق عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

دوباره بیرق مشكى به دست دل گیرم
زنم به سینه كه آمد محرم صادق

شهادت جانسوز رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق علیه السلام تسلیت باد.

ز غربتش چه بگویم که سینه ها خون است
برای صادق زهرا مدینه محزون است

دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت
که داغ غربت لیلی حدیث مجنون است

*******
غربتش چون شمع آبم می‌کند
صحن ویرانش خرابم می‌کند

سرمایه امروز بقیع، اشک است و اشک. مدینه، جهان را از شیون اکنون خود پر کرده است. امروز بقیع در لباس سوگ، چکیده اشک‏های غربت شیعیان است و دانش، بحارالانوار اشکی است که به تمامی برگ‏های زرین احادیث، تسلیت می‏گوید.

سلام من به بقیع و به تربت صادق

سلام من به مدینه به غربت صادق

سلام من به مدینه به آستان بقیع

سلام من به بقیع و كبوتران بقیع

سلام من به مزار معطّر صادق

كه مثل ماه درخشد به آسمان بقیع

دوستان گرامی ومهربونم . دلم یه عالم تنگ میشه براتون . تو طول روز که نمیتونم وارد بشم شبهاهم اغلب برای امورمنزل باید تلاش کنم . خیلی وقت نمی کنم بیام مخصوصا که مادرهم این روزها به پرستاریم نیاز داره .
جا داره از راستین غربیم عذربخواهم .امروز تو کامنتها دیدم . خدارحمت واسعه اش راشامل عزیز ازدست رفتون کنه وامروز میهمان حضرت صادق اب ائمه قراربده . تسلیت میگم من رادرغمت شریک بدون .
خدابهت صبربده .حداقل من میدونم که توچی کشیدی .آخه منم توسال ۶۴ یک کسی که تمام زندگیم بود ازدست دادم ایشون رستگارشدند وبه درجه رفیع شهادت رسیدن الان هم که الانه نبود وفقدانش آزارم میده . برات دعا میکنم که خدا به دلت صبر بده .الانم که اینارابرات مینوسم اشکهام مهلت نمیدن .مواظب خودت باش . راست میگی منم فکر می کنم فقط با رفتن وپیوستن میشه این دوری راجبران کرد.
بروبچه ها لطفا خرده نگیرد بهم یه همدردپیداکردم دارم درددل می کنم براش .
دلم یا عالمه گرفته.
برای شادی روح شهدای جان برکف جمهوری اسلامی ایران و تمامی عزیزان که دستشون ازاین دنیا کوتاه شده یک حمد وسه سوره توحید قرائت بفرمائید .

یاعلی

95038
نام: یه دوست، یه مشاور
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 9/11/2012 10:53:04 PM
کاربر مهمان
  دوست عزیز 19 ساله سلام
یه سوال: آیا ما حق داریم به هرکسی ابراز علاقه کنیم؟ یعنی مثلا اگه شوهر شما از هرکی خوشش اومد میتونه بهش بگه دوستت دارم و حتی حاضرم برات بمیرم؟؟؟؟
تا تو اجازه ندی عشق سراغت نمیاد.ابراز علاقه شما دونفر به هم از اول غلط بوده. دوست داشتن توجیه درستی برای رفتارهای اشتباه نیست.
شما با ازدواج،به همسرت تعهد دادی که همیشه درکنارش باشی، مگراینکه خدای نکرده مشکل لاینحلی پیش بیاد. اگه از پس این تعهد برنمیای چرا ازدواج کردی؟!
فکرشو بکن اگه هر زنی یا مردی بخواد اینجوری زندگی کنه چه فاجعه ای میشه!!!
به دلت و به احساست مسلط باش و از نعمتهایی که خدا بهت داده لذت ببر.
به امید خوشبختیت
95037
نام: الهام
شهر: اصفهان
تاریخ: 9/11/2012 10:44:52 PM
کاربر مهمان
  در درونم اتشی بر پا شده/ خانه دل غرق یک رویا شده/عاقبت روزی خدایا میشود؟ قفل این زندان قلبم وا شود/ راستی یارب تو یادت هست که؟/ چند گفتم توبه یادت هست که؟ / چند گفتم سوی تو رو میکنم/ یاد غیر از تو زسر بیرون کنم/ خواستم اما دوباره بد شدم/ باز هم با غیر تو دلخوش شدم! / من که گفتم من ضعیفم ای خدا/ تو قوی هستی تو یارم شو خدا!/ یا که تو رب ومنم مربوب تو / یا که تو خالق منم مخلوق تو! / باز هم یارب تو دستم را بگیر/ از نگاهت لحظه ای ما را مگیر/ دوستان خوبم بازم دعا یادتون نره برای رفع مشکلات هممون. باز هم نظر یادتون نره ها.....ممنون
95036
نام: هادی
شهر: زاهدان
تاریخ: 9/11/2012 10:37:18 PM
کاربر مهمان
  سلام بچه هاشهادت امام جعفرصادق روبهتون تسلیت میگم جاتون داخل مراسم امشب خالیه برای همتون دعامیکنم
95035
نام: مریم
شهر: مهم نیست
تاریخ: 9/11/2012 10:26:26 PM
کاربر مهمان
  امتحان علامه محمدتقی جعفری با زیباترین دختر دنیا


یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم.
به گزارش جهان به نقل از تبیان، از علامه محمدتقی جعفری می پرسند چی شد كه به این كمالات رسیدی ؟!

ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میكنن و اظهار میكنند كه هر چه دارند از كراماتی است كه بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده:

«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت.

آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می شد . آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آن سال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع!

با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف ، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست شد ، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد . عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید . سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی.

گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟

معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر ت
95034
نام: امیر حسین زارعکار
شهر: شهرک خور
تاریخ: 9/11/2012 10:03:57 PM
کاربر مهمان
  سلام
دلم خیلی گرفته.خیلی دوست دارم شما رو از نزدیک ببینم. هر وقت شما رو تو تلوزیون میبینم نا خود اگاه اشک تو چشمام جمع میشه.
جرا شما به شهرستان هشتگرد سفر نمی کنید تا فرزندان جانباز و شهید شما رو زیارت کنن؟
95033
نام: لاله
شهر: مشهد
تاریخ: 9/11/2012 9:56:35 PM
کاربر مهمان
  خواهر گرامی یک مدت با آن آقا حرف نزن و هر وقت به یادش افتادی ۲ رکعت نماز به نیت خانم فاطمه بخوان و به مشاور مراجعه کن تا با همسرت به تفاهم برسی
<<ابتدا <قبلی 9510 9509 9508 9507 9506 9505 9504 9503 9502 9501 9500 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved