اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
94502 |
نام:
هواسا جم
شهر:
اصفهان
تاریخ:
8/29/2012 8:10:04 PM
کاربر مهمان
|
اینجا
هم یه جای دنجه واسه من
که بیامو دردو ودل بنویسم
یا شاید چرت و پرت
اماچیزی که مشخصه اینه که دلم تنگه .
تنگ کی و چی
تنگ علی که هست.....
دلم میخاد پیشم باشه .....
---------
مرور نکته ای در ذهن:
زمانی بود وضع مالی خیلی خوبی نداشتیم ، اون موقه ها تمرکزم بیشتر بود
شاید میزنداشتم ، لب تاپ ، چراغ مطالعه ، چ میدونم ..ای دی اس ال...
و این صحبتا رو نداشتم
اما دلم خیلی قرص تر از امروزم بود
-----------
امروز توی این دنیایی که همش رعب و شک میندازن به دینت...
به مذهبت..
به پوششت.
به اخلاقت...
و من ....
دلم ساده زندگی کردن علی رو ضعف میره....
دلم از اخلاقش
ایمانش....
انگار اون تمام چیزهاییست
ک تا امروز
به من میگفتند...تو علایقت با امروزی ها جور نیست
حتی درسخوندن و علاقه به درسو و نظام بندی و انظباطی که امروز فرو پاشیده شده
اخلاقی که امروز ، پاچه گرفتن و دروغ گفتن زرنگیست...
----------------------------------------------
دلم تنگ شده دوستان آوینی......
این جا جائیست که هرچن ماه یک بار سر میزنم...
و این داستان از 5سال پیش با اذان به یاد ماندنی اردبیلی
در یکی از روزهای غفلتم ...شرو شد....
--------------------------
اینکه بهانه هایم چیست
برای دلتنگی......
میدانم
همه بهانه اند.......
شاید بهانه ی علی...
شاید بهانه ای ست علی...... که باید من را دل تنگ خود کند...
و خود....
ینی..دل تنگ خدای من..............
خدای من......
با اینکه از این امر میترسم
از اینکه بگویم صلاحم را به تو میسپارم
اما جرات این را نداشته باشم که صلاحم علی نباشد....
--------------- خدایا .----------
تجربه ثابت کرده
** دوستم داری **
خدایا زمان سوهان زدن و صیقل دادن دلم شده است ؟
خدایا طاقتم را دیده ای؟
دل تنگی هایم را؟
خدایااااااا
آه...
منی که فکر نمیکردم عاشق شوم روزی..
وخنده هایی که آنروز هیچ خبر از امروزم نداشت
------------------------------------------------------------
پانوشت :
دختر یه خونواده نسبتا پولدار
علی پسر پر تلاش اما از خانواده ای فقیر، غیرمستقیم خواستگاری کرده ، اما نظر منو نمیدونه
من مغرور و اینطوری به نظرش میرسه ک امکاناتش کمه برام.
وجرات جلو اومدن نداره.....
خب ککه یه بار مستقیم امتحان کن
:))))
|
|
94501 |
نام:
زینب سلامات
شهر:
اصفهان
تاریخ:
8/29/2012 7:24:58 PM
کاربر مهمان
|
( سلام بهمه دوستای خوبم دلم خیلی براتون تنگیده بو ولی خوب چه میشه کرد قبلا جریان بشماها گفتم امیدوارم همه عالی در پناه حق باشید و سلام مخصوص خدمت اقا شهاب خدا قوت راستی اقا شهاب چطور میتونم ایمیل شما پیدا کنم قصد فضولی ندارم میتونی بیشتر منو با سایت شما اشنا کنی من تازه باش اشنا شدم فقط بلدم بفرستم وبخونم ممنون میشم اگه راهنمایم کنی من گاه گاهی شعر مینویسم البته نمیشه اسمش شعر گذاشت میتونم اسمش بذارم حرف دل نقاش هم هستم تابلو میکشم رنگ روغن و مسابقه استانی و کشوری رفتم رتبه خوبی اوردم من معلول هستم و با دهنم مینویسم و نقاشی میکشم فکر کنم زیاد از خودم گفتم تا اینجا کافی هس شاید خیلی از بچها یا شما اقا شهاب باور نکردین معلول هستم البته من با همه این مشکلاتم که دارم و خیلی برام سخته ولی از ای خدای خودم شاکی نیستم چون نمیخوام ناشکری کنم و راضیم برضاش فقظ ازش صبر میخوام و سایه خونوادم رو سرم باشه )داستانی که براتون در نظر گرفتم امیدوارم خوشتون بیاد اسمش زیباترین قلب روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا میکرد که زیباترین قلب را در تمام ان منطقه دارد جمعیت زیاد جمع شدند قلب او کاملا صالم و هیچ خدشه ای بر ان وارد نشده بود و همه تصدیق کردند که قلب او براستی زیباترین قلبی ست که تاکنون دیده اند مرد جوان با کمال افتخار با صدای بلند به تعریف قلب خود پرداخت ناگهان پیرمردی جلوی جمعیت امد و گفت که قلب تو به زیبایی قلب من نیس مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیرمرد نگاه کردند قلب او با قدرت تمام می تپید اما پر از زخم بود قسمتهایی از قلب او برداشته شده و تکه هایی جایگزین ان شده بود و انها براستی جاهای خالی را بخوبی پرنکرده بودند برای همین گوشه هایی دندانه دندانه در ان دیده میشد در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکه ای انرا پرنکرده بود مردم که به قلب پیرمرد خیره شده بودند با خود میگفتند که چطور ادعا میکند زیباترین قلب را دارد؟ مرد جوان به پیرمرد اشاره کرد و گفت تو حتما شوخی میکنی قلب خود را با قلب من مقایسه کن قلب تو فقط مشتی زخم و بریدگی و خراش دارد پیرمرد گفت درست است قلب تو سالم بنظر میرسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمیکنم هر زخمی نشنانگر انسانی ست که من عشقم را به او داده ام من بخشی از قلبم را جدا کرده ام و به او بخشیده ام گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده ست که بجای ان تکه ی بخشیده شده قرار داده ام اما چون این دو عین هم نبوده اند گوشه هایی دندانه دندانه در قلبم وجود دارد که برایم عزیزند چرا که یاداور عشق میان دو انسان هس بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده ام اما انها چیزی از قلبشان را به من نداده اند اینها همین شیارهای عمیق هستند گرچه درداور هستند اما یاداور عشقی هسند که داشته ام امیدوارم که انها هم روزی بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعه ای که من در انتظارش بوده ام پرکنند پس حالا میبینی که چرا زیبایی واقعی چیست؟ مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد در حالی که اشک از گونه هایش سرازیر میشد به سمت پیرمرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه ای بیرون اورد و با دستهای لرزان به پیرمرد تقدیم کرد پیرمرد انرا گرفت و در گوشه ای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را بجای قلب مرد جوان گظاشت مرد جوان به قلبش نگاه کرد دیگر سالم نبود اما از همیشه زیباتر بود زیرا که عشق از پیرمرد به قلب او نفوذ کرده بود
|
|
94500 |
نام:
سهیل آقارخی
شهر:
تهران
تاریخ:
8/29/2012 6:59:57 PM
کاربر مهمان
|
سلام هیئت ما یه تابلو داره به مطلب نیاز داریم میتونید کمکمون کنید؟
۰۹۳۹۵۶۵۰۲۲۳
|
|
94499 |
نام:
شهاب
شهر:
اميد به رحمت خدا
تاریخ:
8/29/2012 6:57:55 PM
کاربر مهمان
|
.:: ياالله ::.
░░▒▒▓▓ هشتم شهريور ؛ سالروز به خون غلتيدن دو يار صديق انقلاب شکوهمند اسلامي ، رئيس جمهور شهيد ، محمّد علي رجايي و نخست وزير شهيد ، محمّد جواد باهنر را تسليت عرض مي نمايم ؛ روحشان شاد. ▓▓▒▒░░
ܓ❀ ♡ ܓ❀ ♡ ܓ❀ ♡ܓ❀ شعر یک رئیس جمهور برای همسرش ܓ❀ ♡ ܓ❀ ♡ ܓ❀ ♡ܓ❀
رجایی مرد خصلتهای بزرگ و گوناگون بود. او در سیاهی زندان، با زبان شعر با همسر خود نجوا میکند و دلواپس نسل بعدی است.به گزارش فارس ، عجیب است که مردان سیاست در عرصه خانواده چنین با مهر و محبت سخن گویند. اما رجایی مرد خصلتهای بزرگ و گوناگون بود. او در قالب شعر با همسر خود نجوا میکند و دلواپس نسل بعدی است. آنجا که میگوید مراقب کودکان باش و با لبهای خندان، بگو که ما در راه ایمان کشته شدیم.
تا بشیر تابناک روز
دامن گستراند از فراز کوهسار دور
در دامان صحرا
بوسه رگبار دشمن
دور از چشم عزیزان
روی خاک و خون کشاند پیکر خونین ما را
همسر من زندگی هر چند شیرین است
لیک دوست دارم با تمام آرزو
من در ره یزدان بمیرم
از نشیب جویبار زندگانی، قطرهای شفاف باشم
در دل دریا بمیرم
همسر من، چهره بر دامن نکش
تا یاغیان شب بگویند
همسر محکوم، از نام شوهر خود ننگ دارد
لالهای پرخون بروی سینهات بنشان
که گویند همسر محکوم
قلبی کینه توز و گرم دارد
همسر من، کودکانت را، مواظب باش
همچون گرد چشمانت
تا نگیرد چهره معصومشان را گرد ذلت
روزگاری، گر که پرسیدند از احوال بابا
گو که با لبهای خندان
کشته شد در راه ایمان
زندان قصر 1356
|
|
94498 |
نام:
حکیمه
شهر:
طبس_عشق آباد
تاریخ:
8/29/2012 6:42:22 PM
کاربر مهمان
|
خداوندا ب عزت و جلالت قسم تمامی بچه های بی سرپرست رو پشت و پناه خودت نگهدار.
چرا برای پول نداشتن دختری نتونه بر دانشگاه چون پدرش رفت جنگ تا الان بتونن این جماعت راحت زندگی کنن الان همون مردم بهشون میگی میگن می خواست نر.
خدایای من!!!!!!!!!!!
منم مثل بقیه آرزو دارم برم دانشگاه با دوستام برم بیرون نه این که سرکوف از فامیل و غریبه بشنوم خیلی حرف درم باهات اما نه این اشکی که تو چشمام جمع شد نمیزار فقط بدون که خیلی دوست دارم خدا جونم.
|
|
94497 |
نام:
عاشق شهدا
شهر:
شهدا
تاریخ:
8/29/2012 6:13:28 PM
کاربر مهمان
|
بنام رب المهدی (عج)
سلام به همه بچه های خوب حرف دل
مطلب ششم پاسخ به نمیدانمها
چرا وقتی سر نخل خرما را قطع میکنند دیگر نمی روید ؟
حضرت ابی عبدالله (ع) فرمودند : وقتی خداوند متعال آدم را از گل افرید از ان گل مقداری زیاد امد ، پس نخل خرما را از آن خلق نمود و به خاطر همین است که وقتی سر نخل را قطع کنند دیگر نمی روید و محتاج به عمل تلقیح میباشد ************************************
بچه ها برای من رو سیاه خیلی دعا کنید .حق یارتون
|
|
94496 |
نام:
سرباز علی
شهر:
انشا...یه روزی ساکن طلاییه
تاریخ:
8/29/2012 6:06:52 PM
کاربر مهمان
|
دل تنگم فقط میخواد بگه دل تنگ شهدام...دل تنگ غروب طلاییه ام....دل تنگ راوی های خوبمونم....دل تنگ صفاو صمیمیت بچه هام...دل تنگ بوی خداااام................
واسم دعا کنید امسال اسمم بین نوکرهای شهدا دربیاد...
|
|
94495 |
نام:
مسافر
شهر:
اسلام
تاریخ:
8/29/2012 5:55:35 PM
کاربر مهمان
|
سلام جناب غریب از تنهایی
..
می دونی اشکال کار کجاست...
اشکال مار اینجاست که تو به حرف این و اون درباره خودت خیلی بها می دی و برات مهمه که دربارت چی بگن...
اصلا می خوان هرچی بگن...شما کار خودت رو سعی کن درست انجام بدی...
...باید آرامش داشته باشی و در خودت ایجاد کنی و گرنه در آخر هم به شما خواهند گفت:حساس, زودرنج و ...
یادشون میره رفتارهای نادرست خودشون که باید به عنوان یک انسان عمل کنند...
من پیشنهادم اینه شما هم پیش یک مشاور برید به خصوص مذهبی..
چون به شما کمک می کنه بدونید در اون زمانها چه عکس العمل مناسبی رو داشته باشین که شرایط براشون تغییر کنه..اگه همه چیز طبق گفته شما باشه این رفتن پیش مشاورو با خونواده داشته باشین,بیشتر کمک میشه!
کتابهایی در زمینه کاهش فشار روانی و استرس وجود داره, به اونا هم مراجعه کنید بد نیست..
اینم یادمون باشه,قرار نیست با گفته های دیگران,ما خودمونو همونطور فرض کنیم!
در پناه خدا باشید..
|
|
94494 |
نام:
شهاب
شهر:
اميد به رحمت خدا
تاریخ:
8/29/2012 5:50:17 PM
کاربر مهمان
|
.:: ياالله ::.
*غريب تنهايي گرامي سلام و عرض ادب.
بنده روي افرادي که ميان اينجا تو سايت شهيد آويني نامشون ثبته يکم حساسم و دوست دارم هيچ مشکلي نداشته باشند. قصد نصيحت و راهنمايي هم ندارم اما به نظر من افراد مذهبي فارغ از جنسيتشون چه آقايون مذهبي و چه خانم هاي مذهبي بايد در زندگيشون جزء بهترين ها و موفق ترين ها باشند. به عنوان مثال يه خانم چادري بايد جزء بهترين ها در زندگي و موفق ترين ها در برنامه هاش باشه.
يه جايي يادمه شما گفتين: سلام خدا خوبی بازم صبح شد وامروزم با استرس به محل کارم اومدم کمکم کن همه چیز به خیر بگذره امروز و ...
حالا اگه همون روز اين جوري بوده خيلي مشکلي نيست امّا اگه هر روزتون اين جوريه به نظرم بايد به فکر چاره ي اساسي باشيد.
کسي که در زندگيش با برنامه پيش بره خيلي راحت تر از اين ها مي تونه با مشکلات زندگي دست و پنجه نرم کنه و مواردي مثل استرس ، مشکلات کاري و ... که کم و بيش براي همه هست ، او رو در رسيدن به هدفش با مشکل مواجه نمي کنه.
آدم هايي که برنامه ريزي دارن چون ديدشون وسيعه افق و دورنماي زندگيشون رو نگاه مي کنند و مي گن: * خدايا عاقبت ما رو ختم به خير کن و ... * و بر اين اساس برنامه ريزي مي کنن و انسان هاي بي برنامه ي گرفتار روزمرگي هم هر لحظه و هر ساعت و هر روز مي گن: * خدا به خير کنه و ... * که خود همين با توجه به بار منفيش نه تنها کمکشون نمي کنه بلکه مشکلاتشون رو بيشتر هم مي کنه.
شما با برنامه ريزي و تدبير مي تونيد جلوي مواردي که مي تونن در روند زندگي تون براتون مشکل ساز بشن مثل مسخره کردن و دخالت هاي غير ضروري ديگران رو بگيريد ونبايد طوري رفتار کنيد که زمينه براي تمسخر ديگران به وجود بياريد و به قول معروف سوژه ي ديگران بشيد.
بهتر از من مي دونيد که برنامه ريزي هم شامل دو نوع برنامه ريزي کوتاه مدّت و برنامه ريزي بلند مدّت مي شه.
برنامه ريزي روزانه ، برنامه ريزي براي انجام کارهايي مثل تحصيل ، کار ، ازدواج و ... جزء برنامه ريزي هاي کوتاه مدّت ما هستند و برنامه ريزي براي بندگي کردن بهتر براي خداي عزيز(عبادت و فهم دين و ...) و زندگي الهي هم جزء برنامه ريزي هاي بلند مدّت ما محسوب مي شن.
نکته ي ديگه اي که به نظرم مي رسه که خدمتتون عرض کنم اينه که تلاش و زحمتي که انسان براي رسيدن به چيزي مي کنه که بي ارزش ترين و کم اهميت ترينش مي تونه پول و دنيا باشه خودش لذت بخش و آرامش دهنده است و گرنه بهتر از بنده مي دونيد و خبر داريد که پولي که بدون زحمت به دست بياد بدون زحمت هم از بين مي ره و داشتن و خرجش هيچ لذّتي هم نداره.
سعي کنيد با تدبير صحيح در بندگي کردن ، زندگي ، کار و ... بهترين باشيد.
ما هم دعا مي کنيم که بتونيد بر مشکلات غلبه کنيد.
*مريم گرامي از شهر مهم نيست ، سلام و عرض ادب.
مطلبتون در پاسخ به پشيمون بي آبروي گرامي خيلي جالب بود ، فيض بردم. ممنون.
ياعلـــي مدد.
|
|
94493 |
نام:
آزيتا خاتون
شهر:
نيستان
تاریخ:
8/29/2012 5:03:22 PM
کاربر مهمان
|
سلام عليكم و رحمه الله و بركاته
يه چند روزيه خوندن يه كتاب رو شروع كردم يه جمله اش مثل پتك خورده وسط ملاجم هيج جوري نمي تونم هضمش كنم گفتم اينجا مطرحش كنم شايد سوزنم رها بشه ، خواهران و برادران گرامي اگر مي توانند از هيچ گونه هم دردي، همفكري، هم انديشي و هر نوع هم مجاز ديگري خودداري نفرمايند لطفا
جمله كتاب اين بود:
"انگار هشت سال جنگ بدون هيچ دستاوردي در ميان ازدحام شهر گم شده بود. هشت سال جنگ، جنگ تن به تن، آن هم نابرابر، بدون هيچ فايده اي."
سوال من اين است مگه ما هشت سال جنگيديم؟ ما هشت سال دفاع كرديم و بعد يعني اين دفاع هيچ دستاوردي نداشت كه يك نويسنده اينجور مي نويسه چرا؟
البته من بقيه كتابو هنوز نخوندم ولي خيلي افسرده شدم
في امان الله...........
|
|