اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
94402 |
نام:
UNKNOWN
شهر:
سرزمین مقدس
تاریخ:
8/27/2012 9:52:25 PM
کاربر مهمان
|
خانم فاطمه از تویسرکان داستان قشنگ و پر معنایی بود.
درسته که خواندن قرآن اجر معنوی بالایی داره اما اگر به شما یک کتاب داستان به زبان انگلیسی بدن و به شما بگن این کتاب رو بخون در صورتی که به معنای فارسی اون مسلط نباشید طبعاچون به حروف انگلیسی مسلط هستین از اول تا آخرش رو میتونین بخونین ولی در پایان اگر از شما بخوان که داستان کتاب رو شرح بدین مطمئنا حرفی برای گفتن نخواهید داشت.
آیا خدا قرآن رو فرستاده تا بخونیم و نور چشامون زیاد شه؟؟؟
آیا قرآن رو برای این نازل کرده که سه شب ببریم مسجد و بزاریم روی سرمون تا خدا مارو ببخشه؟؟؟؟
یا شاید برای اینه که در ماه مبارک ختمش کنیم و منتظر کلید بهشت باشیم؟؟؟
زبان ما فارسیه و تا ابد هم فارسی خواهد بود.قرآن در عربستان نازل شده و به زبان پیامبر ما نوشته شده.ولی ما متاسفانه بلد نیستیم که چطور از این معجزه ی الهی استفاده کنیم.
خواندن عربی قرآن عالیه...بدون تردید
اما کافی نیست
متاسفانه هرگز قرآن بصورت دقیق معنی نشده و مردم نسل به نسل بدون فهم این کتاب به دنیا آمدن و زندگی کردن و از دنیا رفتن.
شاید....شاید هم کسانی هستند که نمیخواهند درکی در اینباره وجود داشته باشد.و ما در جهل بمیریم....شاید....!
*****************************
مدیریت حرف دل
با سلام و تشکر از نظر شما
پیرامون بحث قرائت، تفکر و تدبر در قرآن باید کمی دقیق تر اظهار نظر کنیم. البته بنده در این حد نیستم. به همین خاطر شما و دوستان را ارجاع می دهم به تفاسیر گرانسنگ المیزان و تسنیم و همچنین مباحث آیة الله جوادی آملی و حجت الاسلام علی صفایی پیرامون تدبر در قرآن.
ومن الله التوفیق
|
|
94401 |
نام:
مريم
شهر:
تهران
تاریخ:
8/27/2012 9:41:23 PM
کاربر مهمان
|
عاشقشم خيلى بهش عادت كردم ك ٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠م٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠ك
|
|
94400 |
نام:
سرباز گمنام
شهر:
بندرعباس
تاریخ:
8/27/2012 9:02:00 PM
کاربر مهمان
|
بسم الرب الشهدا
سلام علیکم و رحمة الله و برکاتة
اگر خواستید به امام زمان (عجل الله ) هدیه بدهید
کدامین گناه را پاک می کردید؟؟؟؟
التماس دعای خیر ......
در پناه حق......
|
|
94399 |
نام:
زهرا
شهر:
هرجاکه او باشه
تاریخ:
8/27/2012 8:44:42 PM
کاربر مهمان
|
به نام او
خدایابه حق امام حسین حسین رو بهم بده
امام حسین ببخشم به حق داداشتون ابوالفضل دختر خوبی نبودم باباجون کمکم کن دستمو بگیر حتی اگه به دختری منو قبول نداشته باشید باباجون اینجور موقعا دخترا با باباشون حرف میزنن اما من کسی رو ندارم اومدم ازتون راهنمایی بخوام حسینو بهم میدید یا قراره سرنوشت چیزه دیگه ای بنویسه ولی من اونو دوست دارم به خاطر خدا اگه همنون خدا نخواد میگم چشم ولی کاش میخواست اون چشمای معصوم برام مشکله که از دستشون بدم
**********
داداش دوستم روز عیدی تصادف کرد الان تو کماس برا سلامتیش صلواتی نصار روح شهدای اسلام کنید
|
|
94398 |
نام:
فاطمه
شهر:
تویسرکان
تاریخ:
8/27/2012 7:43:59 PM
کاربر مهمان
|
حکایتی از اینکه چرا ما قرآن مي خوانيم با اينکه چيزي از آن نمي فهميم؟
يک پيرمرد آمريکايي مسلمان همراه با نوه کوچکش در يک مزرعه در کوههاي شرقي کنتاکي زندگي مي کرد. هرروز صبح پدربزرگ پشت ميز آشپزخانه مي نشست و قرآن مي خواند. نوه اش هر بار مانند او مي نشست و سعي مي کرد فقط بتواند از او تقليد کند.
يه روز نوه اش پرسيد : پدربزرگ من هر دفعه سعي مي کنم مانند شما قرآن بخوانم ، اما آن را نمي فهمم و چيزي را که نفهمم زود فراموش مي کنم و کتاب را مي بندم ! خواندن قرآن چه فايده اي دارد؟
پدر بزرگ به آرامي زغالي را داخل بخاري گذاشت و پاسخ داد : اين سبد زغال را بگير و برو از رودخانه براي من يک سبد آب بياور. پسر بچه گفت : اما قبل از اينکه من به خانه برگردم تمام آب از سوراخهاي سبد بيرون مي ريزد!؟ پدر بزرگ خنديد و گفت : آن وقت تو مجبور خواهي بود دفعه بعد کمي سريعتر حرکت کني. و او را با سبد به رودخانه فرستاد تا سعي خود را بکند .
پسر سبد را آب کرد و سريع دويد ، اما سبد خالي بود قبل از اينکه او به خانه برگردد. در حالي که نفس نفس مي زد به پدربزرگش گفت که حمل کردن آب در يک سبد غير ممکن بود و رفت که در عوض يک سطل بردارد .
پيرمرد گفت : من يک سطل آب نمي خواهم ، من يک سبد آب مي خواهم ، تو فقط به اندازه کافي سعي خود را نکردي . و او از در خارج شد تا تلاش دوباره پسر را تماشا کند .
اين بار پسر مي دانست که اين کار غير ممکن است ، اما خواست به پدر بزرگش نشان دهد که اگر هم او بتواند سريعتر بدود باز قبل از اينکه به خانه باز گردد آبي در سبد وجود نخواهد داشت .
پسر دوباره سبد را در رود خانه فرو برد و سخت دويد ، اما وقتي که به پدربزرگش رسيد سبد دوباره خالي بود.نفس نفس زنان گفت : ببين! پدربزرگ ، بي فايدست .
پيرمرد گفت : باز هم فکر مي کني که بي فايدست ؟ به سبد نگاه کن."
پسر به سبد نگاه کرد و براي اولين بار فهميد که سبد فرق کرده بود ، سبد زغال کهنه و کثيف حالا به يک سبد تميز تبديل شده بود؛ داخل و بيرون آن.
پسرم ، چه اتفاقي مي افتد وقتي که تو قرآن مي خواني . تو ممکن است چيزي را نفهمي يا به خاطر نسپاري ، اما وقتي که آن را مي خواني تو تغيير خواهي کرد؛ باطن و ظاهر تو و اين کار الله است در زندگي ما.
|
|
94397 |
نام:
زهرا
شهر:
کرمان
تاریخ:
8/27/2012 7:37:41 PM
کاربر مهمان
|
دلم گرفته معشوقی دارم ولی سنم کم است خانواده ام بااصل ونصب است فرزندچهارم ام اخرین بچه پسرخوبیست ولی دوره وزمانه نامرد به پسرااعتماد کردن مشکل است میخواهم جداشوم که اگرقسمت هم بودیم که بهم میرسیم اگرنه حداقل طوری نباشد که نابود شوم
|
|
94396 |
نام:
علیرضا
شهر:
همدان
تاریخ:
8/27/2012 6:49:29 PM
کاربر مهمان
|
خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به
توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار
کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به
بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد......
قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرفمی زد! رو به خانم گفت.اگر مرا از بند آزادکنی، سه آرزویت را برآورده می کنم.
خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد.
قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن
آرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورده کردم، ۱۰برابر آنرابرای همسرت برآورده می کنم! خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی ندارد.آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم. قورباغه به او گفت؛ اگر زیباترین شوی شوهرت ۱۰برابر از توزیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر بدنبالش بیافتد و تواورا از دستدهی. خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجز من نخواهم ماند. پس آرزویش برآورده شد. بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم. قورباغه به اوگفت شوهرت 10برابرثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند. خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد.آرزوی سومش را که گفت قورباغه جاخورد و بدون چون و چرایی برآورده کرد.خانم گفت؛ می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچارشوم!نکته اخلاقی: خانم ها خیلی باهوش هستند.پس باهاشون درگیر نشین. قابل توجه خواننده های مونث؛ اینجا پایان اینداستان بود. لطفاً صفحه را ببندید و بریدحالشو ببرید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مرددچار حمله قلبی ۱۰برابر خفیف تر از همسرش شد.
--------------------------------------------------------------------------------
|
|
94395 |
نام:
نرگس
شهر:
کرج
تاریخ:
8/27/2012 6:43:15 PM
کاربر مهمان
|
سلام به همه اهالی خوب سایت سید اهل قلم و امید به برآورده شدن حاجات قلبی تک تک فرشته های خوب سایت به حق جد بزرگوار ایشان...
جناب شهاب لطفا ثبت جزء برای اینجانب خیلی ممنونم و التماس دعا
|
|
94394 |
نام:
نرگس
شهر:
شهریار
تاریخ:
8/27/2012 6:41:32 PM
کاربر مهمان
|
امروز دلم خیلی گرفته دست به هر چیزی میزنم با سختی پیش می ره نمی دونم با کی حرف بزنم با سختی درس خوندم حالا بعد از سه سال با عوض شدن پیمانکار میخواد تعدیل نیرو کنه همه میگن چون تو مجردی بهتره بری و همکارت باشه کی میدونه چه جوری درس می خونم و پولشو با کار دارم جور می کنم اگه کار نباشه نمی شه اخه جالب اینجاست تو ازمون استخدامی شرکت کردم اونایی که تو پیمانکاری بودن امتیاز دارن امروز به من زنگ زدن و گفتن اسمت نیست تو لیست و کاریشم نمیشه کرد همه جا پارتی باید داشته باشی بخدا دلم گرفته گرفته بعد چهار سال ابراز علاقه یه پسر بهش شک کردم که یکی دیگه رو دوست داره و هرچی بهش می گم برو به دختره بگو منو دوست داری نمیره بگه اخه دیگه به کی میشه اعتماد کرد بهش اعتماد داشتم باورش داشتم خانوادم قبولش داشتن به خانوادم جی بگم.من قبل اینکه پسر رو قبول کنم استخاره کردم از خدا اجازه گرفتم تا بحال اجازه نداده بودم پسری وارد زندگیم شه میترسیدم گناه کنم با اینم گناهی نکردم نزاشتم فراتر بره و اونم خوب بود و هست از این لحاظ خدا ترسه ولی اینجور شده .کاش یه راهی واسه فرار از این روزای سخت بود.کاش .واسم دعا کنید
|
|
94393 |
نام:
مینا
شهر:
تهران
تاریخ:
8/27/2012 6:04:29 PM
کاربر مهمان
|
دوستی با یک شخص
|
|