شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
93042
نام: نرگس
شهر: کرج
تاریخ: 7/27/2012 12:08:29 PM
کاربر مهمان
  با سلام و آرزوی قبولی طاعات همه عزیزان:
خدایا لطفاً ادامه بده!
آهنگري بود که پس از گذران جوانی پر شر و شور ، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد .
به دیگران نیکی کرد ، اما با تمام پرهیزگاري ، در زندگیش چیزي درست به نظر نمی آمد، حتی مشکلاتش مدام بیشتر می شد !
روزي ، دوستی به دیدنش آمده بود پس از اطلاع از وضعیت دشوارش به او گفت : واقعا عجیب است ! درست بعد از این که
تصمیم گرفته اي مرد خداترسی بشوي ، زندگیت بدتر شده . نمی خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاشهایت در
مسیر روحانی ، هیچ چیز بهتر نشده !
آهنگر پاسخ داد :در این کارگاه ، فولاد خام برایم می آورند که باید از آن شمشیر بسازم . می دانی چطور این کار را می کنم؟
اول فولاد را به اندازه جهنم حرارت می دهم تا سرخ شود. بعد با بی رحمی ، سنگین ترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن
ضربه می زنم تا این که فولاد شکلی را بگیرد، که می خواهم.
بعد آن را در ظرف آب سرد فرو میکنم، بطوریکه تمام این کارگاه را
بخار فرا میگیرد.فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما ، ناله می کند و رنج می برد. یک بار کافی نیست. باید این کار را آن قدر
تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم ...
آهنگر لحظه اي سکوت کرد. و سپس ادامه داد :گاهی فولاد نمی تواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت ، ضربات پتک و آب
سرد باعث ترك خوردنش می شود. می دانم که از این فولاد هرگز شمشیر مناسبی در نخواهد آمد لذا آن را کنار می گذارم .
آهنگر باز مکث کرد و بعد ادامه داد :می دانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می برد. ضربات پتکی را که بر زندگی من وارد
کرده ، پذیرفته ام و گاهی به شدت احساس سرما می کنم ، انگار فولادي باشم که از آب دیده شدن رنج می برد. اما تنها چیزي
که میخواهم این است خداي من ، از کارت دست نکش ، تا شکلی را که تو میخواهی ، به خود بگیرم ...
با هر روشی که میپسندي ، ادامه بده ، هر مدت که لازم است ، ادامه بده ... اما هرگز مرا به میان فولادهاي بی فایده پرتاب نکن !
امیدوارم هممون شکل خدایی به خودمون بگیریم چون خالق زیباییها غیراز این نمیخواد.
ديدگانت را بشوي!حضورش رااحساس مي كني،
گوشهايت را بازكن!صداي آمدنش را مي شنوي،دستانت را درازكن!
عطايش را مي يابي
اورا بخوان پاسخش را مي شنوي،پس درنگ مكن و بخوان:

گل های زیبا التماس دعا خیییییییییییییییلی .
93041
نام: نادر
شهر:
تاریخ: 7/27/2012 12:03:20 PM
کاربر مهمان
  خدایا همه مسلمانان راکمک کن
93040
نام: سجاد
شهر: فسا
تاریخ: 7/27/2012 11:11:34 AM
کاربر مهمان
  به خدا نگو مشکل بزرگی دارم--به مشکل بگو خدای بزرگی دارم---امیدوارم به برکت همین ماه امسال سال ظهور اقا امام زمان باشه وهمه مشکلات مسلمونا برطرف بشه
93039
نام: غلامرضا
شهر: کرج
تاریخ: 7/27/2012 7:02:39 AM
کاربر مهمان
  شهدا شرمنده ایم عکس شهیدان را میبینیم.....عکس شهیدان عمل میکنیم التماس دعا
93038
نام: محسن
شهر: تهران
تاریخ: 7/27/2012 6:01:08 AM
کاربر مهمان
  بعضی روزها یا چطور بگم بیشتر روزها حالم از خودم به هم میخوره که چرا خاک بر سر این همه گناه؟ با این همه گناه اگه همین فردا مردم چیکار کنم بعضی وقتا خودمو میزارم جای خدا میگم اگه بنده ای مثل خودم داشتم ۱ عذابی بهش میدادم که هیچ بنده ای ندیده باشه آخه مسخرس ۱ بار توبه کنی ۲ باره توبه رو بشکونی من انقدر توبه شکستم که دیگه نمیتونم توبه کنم یعی دیگه روی واسه توبه کردن ندارم خدا تو چیی هستی خدا که گناهای منو میبینی و جون منو نمیگیری شاید هنوزم امیدی هست
93037
نام: abedy
شهر: kl
تاریخ: 7/27/2012 3:27:18 AM
کاربر مهمان
  lotfan tariche ghamary ra ham be oghate sharii ezafe konid. mamnoon
93036
نام: سام
شهر: تهران
تاریخ: 7/27/2012 2:59:29 AM
کاربر مهمان
  نا امیدی نچشیدی تا بدانی درد نا امیدی من چیست
93035
نام: رادين
شهر: بهار نارنج
تاریخ: 7/27/2012 12:56:56 AM
کاربر مهمان
  مانند گردبادي
پر از شن وخاك
ومن آخرين برگ از يك درخت خشكيده
به سويم آمدي
چنان مرا در هم پيچيدي كه فرصت دست وپا زدن را از من گرفتي
به خود ميگويم:
اين گردباد مثل نسيمي خنك بر تنهاييم چه خوش نشسته است
اما تو همان گردبادي پر از شن وخاك....
93034
نام: دل شکسته
شهر: تهران
تاریخ: 7/26/2012 11:44:29 PM
کاربر مهمان
  خدایا وقت وقتش منو تحویل نمیگیری چه برسه به این شبا که سرت خیلی شلوغه ؟؟؟؟؟
چی آرزو دارم ؟
بی خیال دارم از غصه خون میخورم حالا هی دلمو بشکن اما من میام در میزنم
93033
نام: ترمه
شهر: شیراز
تاریخ: 7/26/2012 10:00:44 PM
کاربر مهمان
  سلام.امشب اولین شب جمعه ماه رمضون امسال.بی انصافی سر به آسمون نکنیم و بگیم اقا بیا.بیا که سخت به امدنت محتاجیم.التماس دعا.یا علی مدد.
<<ابتدا <قبلی 9310 9309 9308 9307 9306 9305 9304 9303 9302 9301 9300 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved