اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| | هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
| 91142 |
نام:
جامانده از راه خدا
شهر:
تهران
تاریخ:
6/11/2012 5:31:12 AM
کاربر مهمان
|
یك كشتی در یك سفر دریایی در میان طوفان در دریا شكست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و شنا كنان خود را به جزیره كوچكی برسانند.
دو نجات یافته هیچ چاره ای به جز دعا كردن و كمك خواستن از خدا نداشتند.
چون هر كدامشان ادعا می كردند كه به خدا نزدیك ترند و خدا دعایشان را زودتر استجاب می كند، تصمیم گرفتند كه جزیره را به دو قسمت تقسیم كنند و هر كدام در قسمت متعلق به خودش دست به دعا بر دارد تا ببینند كدام زود تر به خواسته هایش می رسد.
نخستین چیزی كه هردو از خدا خواستند غذا بود.
صبح روز بعد مرد اول میوه ای را بالای درختی در قسمت خودش دید و با آن گرسنگی اش را بر طرف كرد.
اما سرزمین مرد دوم هنوز خالی از هر گیاه و نعمتی بود.
هفته بعد دو جزیره نشین احساس تنهایی كردند.
مرد اول دست به دعا برداشت و از خدا طلب همسر كرد.
روز بعد كشتی دیگری شكست و غرق شد و تنها نجات یافته آن یك زن بود كه به طرف بخشی كه مرد اول قرار داشت شنا كرد.
در سمت دیگر مرد دوم هنوز هیچ همراه و همدمی نداشت.
بزودی مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس و غذا بیشتری نمود. در روز بعد مثل اینكه جادو شده باشه همه چیزهایی كه خواسته بود به او داده شد.
اما مرد دوم هنوز هیچ چیز نداشت.
سرانجام مرد اول از خدا طلب یك كشتی نمود تا او و همسرش آن جزیره را ترك كنند. صبح روز بعد مرد یك كشتی كه در قسمت او در كناره جزیره لنگر انداخته بود پیدا كرد.
مرد با همسرش سوار كشتی شد و تصمیم گرفت جزیره را با مرد دوم كه تنها ساكن آن جزیره دور افتاده بود ترك كند.
با خودش فكر می كرد كه دیگری شایسته دریافت نعمتهای الهی نیست چرا كه هیچ كدام از درخواستهای او از طرف پروردگار پاسخ داده نشده بود.
هنگامی كه كشتی آماده ترك جزیره بود مرد اول ندایی از آسمان شنید :
چرا همراه خود را در جزیره ترك می كنی؟
مرد اول پاسخ داد:
نعمتها تنها برای خودم است چون كه من تنها كسی بودم كه برای آنها دعا و طلب كردم ، دعا های او مستجاب نشد و سزاوار هیچ كدام نیست.
آن صدا سرزنش كنان ادامه داد :
تو اشتباه می كنی او تنها كسی بود كه من دعاهایش را مستجاب كردم وگرنه تو هیچكدام از نعمتهای مرا دریافت نمی كردی.
مرد پرسید:
به من بگو كه او چه دعایی كرده كه من باید بدهكارش باشم؟
آن صدا گفت :
او دعا كرد كه همه دعاهای تو مستجاب شود.
یاحق
|
|
| 91141 |
نام:
احمدغابشی
شهر:
اهواز
تاریخ:
6/11/2012 2:34:58 AM
کاربر مهمان
|
عزیزان بخودمان بیاییم وبشتابیم بسوی خدا
|
|
| 91140 |
نام:
زائربارانی
شهر:
ای کاش وادی السلام
تاریخ:
6/11/2012 1:21:53 AM
کاربر مهمان
|
سلام برهمه دوستان به دنبال صحبتای حاج اقا عالی اومدم اینجا
این خیلی خوبه که انسان جایی برا درد دل داشته باشه وبتونه اسرارش رو بگه بدون هیچ واهمه ای چون واقعا بعضی وقتا احساس میکنم واسطه ای میخوام برای حرف زدن با خدا چون چاهی برای امیر المومنین ع
خدایا بعضی وقتا شرم میکنم که چیزی را از تو بخواهم که برای خودم هست ونه برای تو هرچند آنقدر رو دارم که باز تو را بهانه میکنم
ای چاره جوی بیچارگان چاره ای کن که این بنده در بیچاره گی میسوزد نه خود را میتواند رها کند ونه تورا شاید بهانه اش نیز /ان باشد که خود را میخواهد برای تو امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السو
برام دعا کنید دعا برای کسی که شاید از خواسته خود شرم داره ولی الان باچشمی بارانی درحق همه تان دعا کردم
آنقدر در میزنم تا در به رویم وا کنی
قسمت دیدار رویت را به من اعطا کنی
|
|
| 91139 |
نام:
فاطمه
شهر:
همین جا
تاریخ:
6/10/2012 9:02:17 PM
کاربر مهمان
|
به نام خدا
سلام
اول از همه: انسیه خانم ممنون از پیشنهادهای خوبتون، هرکدوم باشه(ختم قرآن،نهج البلاغه و...)به هر حال ما هستیم.
دوست عزیزم زهرا از جایی برای ماندن نیست، سعی کن به خدا توکل کنی و ایمانت رو حفظ کنی.موفق باشی
امر به معروف سلام و ممنون از مطالب ارزنده ای که در اختیار ما قرار میدید. من یه راهنمایی از شما میخوام؛ من دوستی دارم که از نظر حجاب و مسائل دینی خیلی ضعیفه و حداقل پنج روز از هفته رو تو پارک که محل فساده (اون هم به معنای واقعی کلمه)میگذرونه! من خیلی دلم میخواد که با دوستم صحبت کنم و بهش بگم که کاراش اشتباه هستن اما سه تا مشکل وجود داره:
اول اینکه اون تو یه خانواده ای هست که بی حجابی و بی حیایی یه مسئله ی عادی به شمار میاد و علاوه بر اون ماهواره هم نقش مهمی رو تو خانواده ش ایفا میکنه.
دوم اینکه هر وقت میخوام درباره ی دیانت و مسائل مربوط به دین باهاش صحبت کنم سریع عصبانی میشه و بحث رو عوض میکنه.
سوم اینکه بی حجابی و بی حیایی بین دوستای من یه مسئله ی عادی محسوب میشه و حتی بعضی از دوست های من که چادری هستن و از خانواده ای متدین، براشون این چیزا مهم نیست و شاید بعضی اوقات با کارهاشون ناخواسته به ترویج بی حجابی کمک میکنن.... .
من نمیخوام دوستام به آتیش گناه بسوزن و انگار هیچ کاری هم از دست من برنمیاد حتی گاهی می ترسم خودم هم بیشتر از این دچار خطا و اشتباه بشم. لطفا شما و بقیه دوستان منو راهنمایی کنید. ممنون
کجایید ای شهیدان خدایی؟
بلاجویان دشت کربلایی؟
شهادت ای شهادت ناز شصتت
پرستو کن مرا قربان دستت
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا
|
|
| 91138 |
نام:
الهه
شهر:
مینودشت
تاریخ:
6/10/2012 7:27:46 PM
کاربر مهمان
|
بیخودی پرسه زدیم،صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم،سهم مان کم نشود
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم،و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم،ما به هم بد گفتیم
ما حقیقتها را زیر پا له کردیم،و چقدر حظ بردیم،که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم،از شما می پرسم،
ما که را گول زدیم؟
(دکتر علی شریعتی)
روحش شاد
|
|
| 91137 |
نام:
امیدوار
شهر:
همه جای ایران سرای من است.
تاریخ:
6/10/2012 7:24:37 PM
کاربر مهمان
|
سلام خداجون
دوستت دارم کمکم کن
الهی و ربی من لی غیرک
می رسد صبح ایمان دارم
|
|
| 91136 |
نام:
الهه
شهر:
مینودشت
تاریخ:
6/10/2012 7:06:52 PM
کاربر مهمان
|
سلامتی آنهایی که به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که بزرگترها کوچک شوند، کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند. تا ابد دوست دارم عشق پاکم
|
|
| 91135 |
نام:
امیدوار به رحمت خدا
شهر:
همدان
تاریخ:
6/10/2012 5:57:15 PM
کاربر مهمان
|
در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه‌ای می سازیم
که در آن همواره اول صبح
به زبانی ساده
مهر تدریس کنند
و بگویند خدا
خالق زیبایی
و سراینده ی عشق
آفریننده ماست
مهربانیست که ما را به نکویی
دانایی
زیبایی
و به خود می خواند
جنتی دارد نزدیک ، زیبا و بزرگ
دوزخی دارد – به گمانم -
کوچک و بعید
در پی سودایی ست
که ببخشد ما را
و بفهماندمان
ترس ما بیرون از دایره رحمت اوست
در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که خرد را با عشق
علم را با احساس
و ریاضی را با شعر
دین را با عرفان
همه را با تشویق تدریس کنند
لای انگشت کسی
قلمی نگذارند
و نخوانند کسی را حیوان
و نگویند کسی را کودن
و معلم هر روز
روح را حاضر و غایب بکند
و به جز از ایمانش
هیچ کس چیزی را حفظ نباید بکند
مغز ها پر نشود چون انبار
قلب خالی نشود از احساس
درس هایی بدهند
که به جای مغز ، دل ها را تسخیر کند
از کتاب تاریخ
جنگ را بردارند
در کلاس انشا
هر کسی حرف دلش را بزند
غیر ممکن را از خاطره ها محو کنند
تا ، کسی بعد از این
باز همواره نگوید: هرگز
و به آسانی هم رنگ جماعت نشود
زنگ نقاشی تکرار شود
رنگ را در پاییز تعلیم دهند
قطره را در باران
موج را در ساحل
زندگی را در رفتن و برگشتن از قله کوه
و عبادت را در خلقت خلق
کار را در کندو
و طبیعت را در جنگل و دشت
مشق شب این باشد
که شبی چندین بار
همه تکرار کنیم :
عدل
آزادی
قانون
شادی
امتحانی بشود
که بسنجد ما را
تا بفهمند چقدر
عاشق و آگه و آدم شده ایم
در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن آخر وقت
به زبانی ساده
شعر تدریس کنند
و بگویند که تا فردا صبح
خالق عشق نگهدار شما!
برگرفته از خانوم زهرا در ایمیلم!
|
|
| 91134 |
نام:
مسافر
شهر:
اسلام
تاریخ:
6/10/2012 5:41:24 PM
کاربر مهمان
|
سلام..
انسیه خانم من خودم به شخصه با ختم یک کتاب اون هم به پر مفهومی قرآن و نهج البلاغه بدون تدبر موافق نیستم...
نهج البلاغه پر از حکمته و خیلی نیاز به تدبر داره چون هر دو کتاب سراسر نکته زندگی بخشند...
اما با دعای عهد که به مدت 40 روز صبح به امید ظهور خونده بشه موافقم..
قرآن و نهج البلاغه دروس زندگی بخشند که قرآن با خوندن نهج البلاغه در زندگی بشری عملی تر میشه...!
یاحق!
|
|
| 91133 |
نام:
هدهد
شهر:
آسمان
تاریخ:
6/10/2012 2:44:13 PM
کاربر مهمان
|
محمد از غربت
از نوشته بسيار عميق و جالبتون ممنون:ميشه بي زحمت آيه و سوره اي كه اين ذكر در آن عنوان شده ذكر كنيد چون در سوره يونس جستجو كردم پيدا نكردم گفتم شايد در سوره ديگري عنوان شده باشد.
|
|
