شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
91052
نام: الهه
شهر: مینودشت
تاریخ: 6/8/2012 7:40:04 PM
کاربر مهمان
  مهدیا:
سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست.
ورنه عشق تو کجا،این دل بیمار کجا.
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری.
که دعای تو کجا،عبد گنهکار کجا
برای تعجیل در فرج آقامون صلوات
91051
نام: شهره
شهر: تنهایی
تاریخ: 6/8/2012 6:40:58 PM
کاربر مهمان
  سلام بنده های خوب خدا.

گفت : فقیرم .

گفتند : نیستی ک

گفت : فقیرم ! باور کنید .

گفتند : نه ! نیستی .

گفت : شما از حال و روز من خبر ندارید .

و حال و روزش را تعریف کرد . گفت که چقدر دست هایش خالی است و چه سختی هایی شب و روز می کشد.

ولی امام هنوز فقط نگاهش میکردند .

امام فرمودند : صد دینار اگر به تو بدهم ، حاضری بروی و همه جا بگویی من از آل پیغمبر(ص) متنفرم ؟

گفت : نه ! به خدا قسم نه !

امام فرمودند : هزار دینار چه ؟

گفت : نه ! به خدا قسم نه !

امام فرمودند : ده ها هزار دینار چه ؟

گفت : نه ! باز دوستتان خواهم داشت .

امام فرمودند : چطوری می گویی فقیری ، وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی ؟ " چطور میگویی فقیری ، وقتی کالای عشق به ما ، دارایی توست " ؟



منبع : ترجمه آزاد از امالی ، ج7 ، ص 147 : روایت مردی که به خدمت امام صادق (ع) رسید .


یا فتاح. التماس دعا

91050
نام: زهرا
شهر: جایی برای ماندن نیست
تاریخ: 6/8/2012 5:46:17 PM
کاربر مهمان
  به نام خدا
خدا داشتم توی صفحه میکشتم دیدم نوشته بودم یافرا موشش کنم یا بیاد فرا موشش نکردم حتی بیشتر رفتم تو فکرش خداجون خدای مهربونمشماکه منو دعوت کردین خونتون حالا جوابمو بدین خودتون که میدونین خیلی دوسش دارم ولی شما رو بیشتر از او دوست دارم بیشتر از تمام دنیا دوست دارم ولی اگه میشه بیاد دیگه این دل من دیگه دل نمیشه ها راستی ردح اون تازه درگذشته هم شاد کن
91049
نام: زهرا
شهر: جایی برای ماندن نیست
تاریخ: 6/8/2012 4:54:22 PM
کاربر مهمان
  به نام خدا
تو اعتکاف برا یکی دعا کردیم خدا شفاش بده امروز مرده همین امروزم خاکش کردن احساس میکنم ازبدی منه احساس میکنم گناه منه
91048
نام: امیدوار به رحمت خدا
شهر: همدان
تاریخ: 6/8/2012 4:44:18 PM
کاربر مهمان
  این داستان رو از وبلاگه یکی از دوستان براتون نقل میکنم
بخونید واقعا جالبه:
جانی کوچولو با پدر،مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرتاب کرد که به سرش خورد و اونو کشت. جانی وحشت زده شد......لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو دیده! ولی حرفی نزد.

مادربزرگ به سالی گفت "توی شستن ظرفها کمکم کن." ولی سالی گفت:"مامان بزرگ جانی بهم گفته که می خواد توی کارای آشپزخونه کمک کنه." و زیر لبی به جانی گفت:" اردکه رو یادت میاد؟" جانی ظرفها رو شست بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت:" متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سالی نیاز دارم." سالی لبخندی زد و گفت:" نگران نباشید چونکه جانی به من گفته می خواد کمک کنه." و زیر لبی گفت:" اردکه رو یادت میاد؟" .... اون روز سالی رفت ماهیگیری و جانی توی درست کردن شام کمک کرد.

چند روز به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود علاوه بر کارهای خودش کارای سالی رو هم انجام بده. تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف کرد. مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت:" عزیز دلم میدونی چی شده؟ من اون موقع کنار پنجره بودم و همه چیز رو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط می خواستم ببینم تا کی می خوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش بگیره!"

گذشته شما هرچی که باشه، هر کاری که کرده باشید، هرکاری که شیطان دائم اون رو به رختون میکشه (دروغ، تقلب، ترس، عادتهای بد، نفرت، عصبانیت، تلخی و ....) هرچی که هست باید بدونید که خدا کنار پنجره ایستاده بوده و همه چیز رو دیده . همه زندگیتون ، همه کاراتون رو دیده. اون می خواد که شما بدونید که دوستتون داره و شما رو بخشیده فقط می خواد ببینه تا کی به شیطون اجازه میدید که به خاطر این کارا شما رو به خدمت بگیره!

بهترین چیز درباره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش می کنید نه تنها می بخشه بلکه فراموش هم می کنه. همیشه به خاطر داشته باشید:

*خدا پشت پنجره ایستاده است *

اللهم عجل لولیک الفرج
برگرفته از وبلاگه:http://raspinalady.persianblog.ir/post/41/
91047
نام: شهيد محمد بيگ محمدلو
شهر: تهران
تاریخ: 6/8/2012 2:47:46 PM
کاربر مهمان
  بسم رب الشهدا خدايا تو رو قسمت ميدم به ثالار شهيدان اباعبدالاه الحسين كمكمون كن طوري زندگي كنيم كه اون دنيا شرمنده ي شهدا نباشيم.وكمكمون كن لياقت نوشيدن شربت شهادت را به دست بياوريم
91046
نام: واسطه
شهر: ...!
تاریخ: 6/8/2012 2:19:49 PM
کاربر مهمان
  پژواک از هامبورک

سلام

تعبیر خوابهای شما اینست که شما میخواهید تغییرو تحولی عظیم در زندگی خود ایجاد کنید...

شما دوستدار ائمه(ع) هستید، ولی در عمل، عزم و اراده ی لازم را ندارید

باتوکل به خدا، انشالله یکی از سربازان آقا امام زمان(عج) خواهید شد.

موفق باشید

91045
نام: م.ا
شهر:
تاریخ: 6/8/2012 2:16:48 PM
کاربر مهمان
  چی بگم... از کجا شروع کنم به گفتن...
از دل خونم بگم یا قلب شکسته...
دوست دارم گریه کنم.. زار بزنم... دوست دارم بمیرم..
به جایی رسیدم که به مرگ فکر می کنم.. خیلی ام فکر می کنم...
دوست دارم محرم بیاد.. محرم.. محرم...
برم بیرون با امامم صحبت کنم..
احساس می کنم خدا دیگه بهم توجه نمی کنه.. احساس میکنم پیش خدا بد قول شدم... خدایا دارم برای تو می نویسم..
کمکم کن.. از من رو بر نگردون.. خدایا دیگه قول میدم.. قول می دم نمازم رو سر وقت بخونم.. خدایا قول می دم گناه نکنم.. خدایا مگه تو نمی گی هوای دل شکسته ها رو بیشتر داری من که دلم شکستس پس به من پشت نکن.. زندگی مو از سیاهی نجات بده
91044
نام: عالیه
شهر: مشهد
تاریخ: 6/8/2012 12:45:00 PM
کاربر مهمان
  هرچی پیامارومیخونم همه ازعشقو ازدوستیه دردتازه من ازاینا جداست
کاش منم مثل اینا عاشق بودم یایکی عاشق من نمیگم عاشق نبودم به عشقم نرسیدم بهتره بگم عشقم بهم خیانت کرد متنفرم ازهمه مردا
خدایا چرابعضی مردا بدبینن اخه چرا نباید مثل بقیه باشن دردشکست عشق قبلیم کم دردی نبود که گرفتاریه ادم بدبین شدم
نمیذاره کارکنم چون توی محیط مرد هست
نمیذاره بیرون برم چون بدبینه
چراارایش دارم اخه خدامنکه ارایشی نمیکنم خدایا خودت میدونی اگه یه کوچولو خط چشم میکشم اینکه ارایش نیست خدایا خودت میدونی من چراهمونم میکشم چون مرتب باشم ته دلمومیدونی
خودت میدونی ازوقتی ازعشقم جداشدم هیچ مردی برای من مهم نیست خب من چرا وقتی شوهرداشته باشم خودمو برابقیه ارایش کنم
اخه چراشمامردا بدبین هستین
قول میده اذیتم نکنه ولی میزنه زیرحرفاش
به باباش تمام حرفای منومیگه اخه خدا من چیکاکردم همچین ادمی گیرم افتاد خدایاچقددعاکردم به عشق قبلیم برسم حالا ببین این صلاح توبود چرامیره حرفای خصوصیموبه خونوادش میگه میگه حرف طلاق نمیزنم ولی با هردعواش اسم طلاقومیبره خدایا خسته شدم
خسته شدم-خدایاچراخودکشی گناه باشه خدایا من طاقت امتحانای سختوندارم
خدایا دستموبگیرمامانم دق شد بجای اینکه دل یه زن بیوه روشاد کنی اینجوری فقط عذابش میدم خدایا قلبم میخاد بترکه گلوم پربغضه خدایا من این زندگیونمیخام همش دعواهمش حرص منودراوردن ......
خدایا دلشونرم کن بیاد طلاقمو بده من خسته شدم ازاین زندگی
91043
نام: سحر
شهر: کرج(محمدشهر)
تاریخ: 6/8/2012 12:28:34 PM
کاربر مهمان
  بسم رب الشهدا والصدیقین

خواهرم انسانیت اینگونه نیست شخصیت هم زیباییه در گونه نیست

خواهرم این بد حجابی خاری است شخصیت هم نیست بیماری است

خواهرم این بد حجابی ترکش است با حجاب دیده در آرامش است

خواهرم این عشوه و نازو ریا ای دریغ از عفت و یک جو حیا

نازو عشوه جلوه ای حیوانی است قلب مولا خون از این نادانی است

قلب مولا درد ناک گردیده است بد حجابی ریشه کن گردیده است ؟

از شهیدان یادی ایا مانده است یا که عکس و چفیه بر جا مانده است

=============================================================
روزگاری شهر ما ویران نبود ............دین فر وشی اینقدر ارزان نبود

صحبت از موسیقی عر فانن بود..............هیچ صوتی بهتر از قران نبود

دختران را بی حجابی ننگ بود............ رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود

د ختر حجب حیا غر تی نبود ...................... خانه فرهنگ کنسرتی نبود

مرجعیت مظهر تکریم بود .......................حکم او عالمی را تسلیم بود

یک سخن بود و هزاران مشتری............ ان هم از لوث قرائت ها بری

وای که در سالهای سیاه دوهزار................کار فرهنگی شده پخش نوار

ذهن صاف نوجوانان محل.............................پر شد از فیل های مبتذل

پشت پا بر دین زدن ازادگیست ........... حرف حق گفتن عقب افتادگیست

اخر ای پرده نشین فاطمه.......................... تو برس بر داد دین فاطمه

بی تو منکر ها همه معروف شد ..........کینه توزی با ولی مکشوف شد

در به روی رشوه گیران باز شد.................. دشمنی با نائبش اغاز شد

بی تو دلهامان به جان امد بیا.................... کاردها بر استخوان امد بیا

گوش کن اینک نوای جنگ را ........... قصه ای از شهر بعد از جنگ را
قصه ای پرسوز تاب و التهاب.............. قصه ای تلخ و سراسر اظطراب

قصه ای پرسوز تاب و التهاب.............. قصه ای تلخ و سراسر اظطراب

قصه شهری که غرق درد بود.................. اتش شهوت درونش سرد بود

شهر ما شب های خیبر یاد داشت............. رمز یا زهرا وحیدر یاد داشت

شهر ما همت درونه سینه داشت........... با شهادت انس از دیرینه داشت

شهر ما روح خدا در دست داشت...... صد هزاران عاشق سرمست داشت

ناگهلن این شهر ما بی درد شد ................. اتش غیرت درونش سرد شد

حال راز ها در شهر قصه چپ شد.......... .... پوشش خاکی لباس رپ شده

دیگر از جبه در ین جا رنگیست.......... دیگر ان حال و هوای جنگ نیست

یا خمینی ای خلیل بت شکن ...................خیز و بنگر فتنه های شهر من

جبهه و یاران من گم گشته اند............... غرق در نسیان مردم گشته اند

پس چه شد یاد پرستوهای جنگ؟................ یاد جبه یاد ان خونین تفنگ

شهر من حجب و حیایت پس چه شد ............ ناله مهدی بیایت پس چه شد

ای بسیجی کو صفای جبهه ها ؟................. کفر نگویم کو خدای جبهه ها ؟

ای جماعت ناله ام را بشنوید..................... درد چندین ساله ام را بشنوید

ای شما ان سوی اتش رفتگان................... ای شما اغئش لیلا خفته گان
<<ابتدا <قبلی 9111 9110 9109 9108 9107 9106 9105 9104 9103 9102 9101 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved