اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
90082 |
نام:
مهشید
شهر:
دلتنگی
تاریخ:
5/14/2012 12:30:30 PM
کاربر مهمان
|
خدایا، معبودم ترا به قداست نام فاطمه قسم می دهم دستمو بگیر. به حال خودم رهام نکن.
خسته ام از این همه ناامیدی. دوست دارم امیدوار باشم به آینده، به لطف خدا، میدونم خدا همیشه حواسش به ما هست اما نمیدونم چرا انگیزه ای ندارم برای هیچ کاری. هیچ چیزی جز تصور دیگران از خودم و کارام برام مهم نیست کارامو طوری انجام می دم که جایه حرفی نمونه و دیگران نتونن ازم ایراد بگیرن. اما هیچی راضیم نمی کنه حتی درست انجام دادن وظیفه م.
یه روزی می گفتم اگه برم سرکار خوب می شم اما الان ۸ ماهه مشغول شدم ولی فرقی نکردم، میگفتم اگه درآمد داشته باشم ال می کنم بل می کنم اما درآمد کم یا زیادمم برام مهم نیست. همه با گرفتن عیدی کلی ذوق میکنن اما من اصلا برام اهمیتی نداره خوشحالم نمی کنه.
نمیدونم چیکار کنم تو را خدا اگه کسی پیشنهادی داره بهم بگه.
|
|
90081 |
نام:
عطيه
شهر:
كربلا
تاریخ:
5/14/2012 11:49:01 AM
کاربر مهمان
|
ادامه اميد به رحمت خدا :
بدانید که تنها راه نجات بندگان امید به رحمت و مهربانی من است باور و امید او به من نجات دهنده ی او بود چون تنها نجات دهنده من هستم ، پس به نزد من بیایید و فقط مرا صدا بزنید و فقط به من امید داشته باشید ، بیایید چون همیشه منتظر شما هستم ، اگر بندگان می دانستند که چقدر مشتاق آنان هستم حتی یک لحظه برای صدا زدن من درنگ نمی کردند
اينو نوشتم براي اونايي كه اميد به رحمت خدا دارند .
هم نوشتم براي اونايي كه نااميدند
منبع :
زينت هفت آسمان
|
|
90080 |
نام:
علی
شهر:
شیراز
تاریخ:
5/14/2012 11:31:11 AM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمن الرحیم- زلزله های اخیر اندوزی کشوریکه غرب معتقد است که میتواند ازهمه لحاظ درجهان سوم اول شود بزودی فضای پیشرفت برای اوباز خواهد شد انشاءالله
|
|
90079 |
نام:
حسن س
شهر:
شاهین شهر
تاریخ:
5/14/2012 10:57:43 AM
کاربر مهمان
|
باسلام صحبتم بااوناییه که شهدارونمیشناسندونام شهداروسبک میشمرند:توروخدادرموردشهداتحقیق کنیدمقاله بنویسیدتاپی به عظمت وجوداین عزیزان ببریدوبیشتربشناسیدشون آخه خیلی به گردنمون حق دارندکمی ایمانتون روقویترکنید
|
|
90078 |
نام:
عاطفه
شهر:
تهران
تاریخ:
5/14/2012 10:05:16 AM
کاربر مهمان
|
سلام من عاطفه از تهران هستم یه بچه ۱ساله دارم اسمش ایلیا مهدی دوست دارم اینجا باهاتون حرف بزنم چون خیلی احساس تنهایی میکنم
|
|
90077 |
نام:
عطیه
شهر:
کربلا
تاریخ:
5/14/2012 9:47:23 AM
کاربر مهمان
|
باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد
درود وسلام بردوستان واهالی حرف دل
امروز باخبر شدم یکی ازعزیزان وبرزگواران ازدوستان سید مرتضی کسالتی دارندازتون خواهش می کنم برای سلامتی وصحتشون یک حمد با یک صلوات مرحمت بفرمائید.
ماجرای مرد گناهکار و اميد به رحمت خدا
مردی بود که همیشه گناه می کرد و توشه ی آخرتش پر از گناه بود. پس از سالها گناه و معصیت زمان مرگ فرا رسید به دیار باقی رفت و سالها در عالم برزخ مثل همه ی آدمای دیگه منتظر قیامت و روز موعود یعنی روز حساب موند افراد مختلفی در برزخ بودند با نامه ی اعمال مختلف یکی با گناه های فراوان و دیگری توشه ای پر از کارهای خیر خدا پسندانه ….. بعضیها به خود اطمینان داشتند و بعضی دیگر از کرده ی خویش پشیمان و بعضی دیگر… خلاصه روز موعود فرا رسید… موقع حسابرسی و جدا شدن بهشتیان از جهنمیان شد … هر کس بر طبق اعمال و کارها و اعتقاداتشان سنجیده شد و وضعیتش مشخص.
یکی یکی حسابرسی می شدند و هر کس که جهنمی می شد از دیگران کمک می خواست و دادوفریاد می کرد و از دیگران تقاضای کمک می نمود… اما به آن ها توجهی نمی شد …. تا اینکه نوبت مرد گناهکار شد … همه با هم صحبت می کردند و می گفتند گناه این مرد از گناه دیگران بیشتر است حتما جهنمی خواهد بود… حتی مامورین جهنم خود را برای بردن مرد به جهنم آماده کرده بودند … مرد دید که نفر جلویی او با اینکه اعمال بدش از او کمتر است راهی جهنم شد … با خود گفت کار تمام است تکلیف من مشخص است من جهنمی هستم …
نوبت مرد شد وقتی حسابرسی شد مأمور حسابرسی گفت در نامه ی اعمالت کارهای بد تو خیلی بیشتر از کارهای خوب توست یعنی تو هیچ کار خیری نداری پس تو از جهنمیانی راهی جهنم شو …. مامورین جهنم که از قبل خود را آماده کرده بودند او را تا نزدیک در جهنم بردند هنگامی که می خواستند او را وارد جهنم کنند و از در ورودی وارد جهنم شوند مرد یک لحظه برگشت و خدا را از ته دل صدا زد و خدا را نگاه کرد… همان لحظه خداوند فرمودند دست نگه دارید او از هم اکنون بهشتی است… همه تعجب کردند و گفتند چگونه است که افراد با گناه کمتر از او راهی جهنم شدند اما او با اینهمه گناه بهشتی است؟
گفتند به چه علتی او را مورد رحمت خود قرار دادی؟ خداوند فرمودند:
١ - من در آنجا حضور داشتم و مشتاق بازگشت بندگانم به نزد خود بودم ، لحظه ای که آن مرد می خواست وارد جهنم شود یک لحظه برگشت و فقط از من یاری خواست و فقط مرا صدا زد، اما جهنمیان دیگر غیر مرا صدا زدند من تا لحظه ی آخر منتظر بودم مرا صدا کنند اما هیچ یک مرا در قلب خود نیافت و مرا صدا نزد.
٢ - من همیشه در کنارآنان بودند اما آنان لحظه ای مرا ندیدند من در آنجا حضور داشتم اما جهنمیان مرا ندیدند و برای کمک یافتن دیدگانشان فقط بندگان بی چیز و بی قدرت مرا می دید،اما آن مرد وقت رفتن درلحظه ی آخر فقط مرا صدا کرد و نگاهش فقط به من بود،من درچشمان اوچیزی دیدم که اگرآن رادرچشم گناهکارتر از او و در چشمان هر بنده ای ببینم هرگز او را به حال خودش رها نمی کنم و خواسته اش را اجابت می کنم.
من در لحظه ی آخر در چشمان او نور امید را دیدم او در لحظه ی آخر به رحمت و بخشایش من امید داشت و با نور امید مرا از ته دل صدا کرد اما هیچ کدام از بندگان حاضر در اینجا به من امید نداشتند وامیدشان به بندگانی بود که خود محتاج به رحمت من هستند…
بدانید که تنها راه نجات بندگان امید به رحمت و مهربانی من است باور و امید او به من نجات دهنده ی او بود چون تنها نجات دهنده من هستم ، پس به نزد من...
|
|
90076 |
نام:
مقدسه تاراسی
شهر:
زنجان
تاریخ:
5/14/2012 8:11:43 AM
کاربر مهمان
|
السلام علیک یا فاطمه الزهراء
خداجان من ازت خیلی چیزها میخواهم تمام خیر، که موجب سعادت دنیا و آخرتم میشود و آرامش فکری و روحی وجسمی خداجان هیچ کس جزتورا ندارم و مشکلاتم هم زیاده من به خاطر بعضی موانع از ازدواج باز مانده ام خودت اینهارا برطرف نما خدای مهربانم من برای موفقیتم به یک مددکاراحتیاج دارم یا خودت مستقیما مددکارم باش هرلحظه هرنیازی داشتم همون لحظه برآورده اش کن ویا کسی را که تشنه دستگیری و کمک کردنه در مسیرم قرار بده چون من با بدون کمک کردنت عقب می مانم چنانچه عقب مانده ام خدا جان با اینکه لیاقت لطف و کرمت را نداشته ام ولی خودت منو برای انجام یک سری فعالیتهایی که مربوط به خودته انتخاب کردی پس خودت هم کمکم کن فدایت گردم قبلش ظرفیت و جنبه اش هم میخواهم اول جنبه و تحمل حتی نعمتها را برایم بده بعد سرشار از الطافت نما تا اوج بگیرد موسسه ام در سمت رضای تو خانم زهرا و پسرش حضرت مهدی (عج) خدای مهربانم خواهشا خدا حاجاتم را روا گردان عقل سالم وکامل علم حق و مثمرثمروسعادت بخش عزت کامل سلامتی جسم و روح آرامش درون و زوج صالح نزدیک سن خودم ...موانع پیشرفتم را بردارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر عزت عنایتممممممممممممممممممممممممممممم نمااااااااااااااااااااااا
|
|
90075 |
نام:
سمیه
شهر:
تهران
تاریخ:
5/14/2012 8:03:12 AM
کاربر مهمان
|
خدایا بزرگم خدای مهربانم ،ای قدرتمند ،ای بی انتها ،ای یگاته رحمان دنیا
ای نور
ای حاضر و ناظر
ای خدایی که درست موقیعیکه داشتم غرق میشدم نجاتم دادی
ای کارگشا
یکبار دیگه
فقط یکبار دیگه کمکم
اینبار درمانده تر از قبلم
یکبار دیگه قدرتتو بهم نشون بده. نشون بده که هنوز دوسم داری صدامو میشنوی نشونم بده که اکه تو بخوای فقط کافیه اراده کنی
امیر عباس رو بهم برگردون در درگاه بزرگ تو خواسته من زیاد نیست
تنهام نذار تو رو قسمت میدم به همه مقدسات عالم همون خورشیدو ماه
که خودت بهشون قسم خوردی
من درمانده ام کمکم کن خیلی بیشتر از دفعه های پیش به لطفت نیاز دارم رو زمین ننداز به بیچارهگی هام رحم کن به بدبختی هایی که کشیدم به تنهایی هام تورو به پنج تن ال عبا
بهم رحم کن میدونم گناهکارم میدونم بنده خوبی نیستم ولی تو به بزرگیت منو ببخش من ضعیفم اما تو که قادری من حقیرم تو که بی انتهایی قسم میخورم که همون بشم که تو میخای همون بشم که تودوشس داری نجاتم بده نجاتم بده در خیر و برکتتو به روم باز کن امیر عباس رو بهم برگردون التماست میکنم خدایااااااااااااااااااااا
|
|
90074 |
نام:
زهره
شهر:
کبودراهنگ
تاریخ:
5/14/2012 7:59:45 AM
کاربر مهمان
|
تنها میتونم بگم که سالها زیر بار گناه موندم دوست دارم شهدا دستم بگیرندتا بهشون نزدیک بشم شاید کمی ازدینی که برما دارند را ادا کرده باشم ارزو میکنم هیچ جونی به سمت گناه نره تآ بتونیم راه شهدا را ادامه بدیم
|
|
90073 |
نام:
پریسا اسدی
شهر:
esfahan-shahin shahr
تاریخ:
5/14/2012 7:44:06 AM
کاربر مهمان
|
اگر خورشید بودم سجاده ای از نور می آوردم تا روشنی بخش شب های تارت باشد، اگر دریا بودم مروارید غلطانی می آوردم تا بر دست های رنجور و مهربانت بنشانم، اگر باد بود سبدی از یاس های سپید می آوردم تا قامتت را که زیر رنج های زمان تاخوردست گلباران کنم، اگر شبنم بودم قطره زلال عشق را با بوسه ای بر گونه های تکیده ات می نشاندم..... ولی می دانم.... می دانم که با هیچ چیز در این دنیای فانی نمی توانم گوشه ای از زحمت های بی دریغ تورا جبران کنم مادر..... روزت مبارک
|
|