اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
89322 |
نام:
زهرا
شهر:
اردبیل
تاریخ:
4/23/2012 9:24:03 AM
کاربر مهمان
|
بعضی بسیجی های داریم آبروی هر بسیجی هستند بردن بیچاره شهیدان ما چه کسانی را گذاشتند رفتن .ریش سبیل می زارن در ظاهر مثل ی بسیجی اند ولی در باطن هرکاری می کنند.
یاد یاران بخیر یاد شهیدان بخیر
|
|
89321 |
نام:
بی نام
شهر:
ز
تاریخ:
4/23/2012 8:53:55 AM
کاربر مهمان
|
السلام علیک یاصاحب الزمان
عرض سلام دارم به پیشگاه سالار شهیدان و شهدای اسلام و رزمندگان وجانبازان اسلام.
ازخدای رحمن طلب ببخشش و هدایت جوانان اسلام را خواستارم .
الهی چشم بر هم زدنی مارا به خودمان واگذار نکن .نه کمتر ونه بیشتر
خدایا به هرکس آنچه در دل دارد عنایت فرما.
|
|
89320 |
نام:
طاهره
شهر:
اندیمشک
تاریخ:
4/23/2012 8:34:53 AM
کاربر مهمان
|
سلام میدونم که نمیتونین جوابمو بدین ولی میگم .من اصلا ارام وقرار ندارم میخوام ازدواج کنم دنبال ی چیزی ام که پیدا نمی کنم به دعا انجام نمازای سخت و دعای طولانی علاقه مندم دنبال ی چیز جدید معجزه هستم.سر درگمم ارادم ضعیفه میخوام درس بخونم ولی ولش می کنم.حتی با خودمم راحت نیستم. نا گفته نماند قبلا از طریق اینترنت با یکی اشنا شدم ولی از بی تجربگی نمیدونستم که وابستگی میاره خیلی اس دادن بهشو دوس داشتم ولی چون حلالم نبود و نمیخواست باشه عذاب وجدان داشتم نمی تونم قبول کنم که باید واسه همیشه فراموشش کنم چون به قولش خیلی غیر منطقیه وابستگی و دوست داشتن کسی که ندیدمش و صداشو نشنیدم عجیبه ولی وابسته شدم و دوسش دارم توی ذهنمه خواستگار ی دونه دارم ولی نمیتونم بهش فکر کنم . میدونم شما هم نمیفهمید حرفامو یه چیزایی و احساساتی درونمه که خودم هم ازشون سر در نمیارم که راحت بنویسم از راهنمایتون نهایت تشکر و اجر بزرگ پیش خدا رو واسنون دارم
|
|
89319 |
نام:
عطیه
شهر:
کربلا
تاریخ:
4/23/2012 7:52:21 AM
کاربر مهمان
|
باسلام وصلوات برمحمد وال محمد
درود وسلام بردوستان واهالی حرف دل
السلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده .اغیثینی
مادر دو بخش دارد:
بخشی بـر روی در،
بخشی بـر روی دیوار!
وواااااااااااااااااای مادرم
|
|
89318 |
نام:
غریب
شهر:
تنهایی
تاریخ:
4/23/2012 5:46:40 AM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان حرف دل خوب هستید
امروز اخرین روز ختم زیارت عاشوراست انشالله که دست پر این ختمو به اتمام برسونیم به حق فاطمه زهرا نرجس خاتون وفرزندشون امام زمان
|
|
89317 |
نام:
گل یاس
شهر:
غریب
تاریخ:
4/23/2012 5:14:51 AM
کاربر مهمان
|
خداي مهربونم...
با خودم فکر مي کردم تحقق روياهايم غير ممکن است،اما خدا گفت :
هر چيزي ممکن است
گم شده بودم،گيج بودم،فکر مي کردم هيچ وقت جوابي پيدا نخواهم کرد،اما خدا گفت :
من هدايتت خواهم کرد
خود را باختم،فکر مي کردم نمي توانم،از عهده اش بر نمي ايم ،اما خدا گفت :
تو از عهده ي هر کاري بر مي ائي
غمگين بودم،احساس کردم زير کوهي از نا اميدي گير افتادم ،اما خدا گفت:
غمهايت را روي شانه هاي من بريز
فکر کردم نمي توانم،من انقدر باهوش نيستم،اما خدا گفت :
من به تو خرد لازم را مي دهم
بار گناهانم رنجم مي داد ،براي کارهاي بدي که کرده بودم از خود عصباني بودم،اما خدا گفت :
من تو را مي بخشم
از خودم بدم مي امد ،فکر مي کردم هيچ کس مرا دوست ندارد ،اما خدا گفت :
من به تو عشق مي ورزم
گريه مي کردم،زيرا تنها بودم،اما خدا گفت :
من هميشه با تو هستم
التماس دعا
|
|
89316 |
نام:
غریبه ای آشنا
شهر:
بی کسی ها
تاریخ:
4/23/2012 1:34:56 AM
کاربر مهمان
|
سلام سید
شرمنده ... بازم مزاحم خلوتت با خدا شدم.
دلم گرفته بود گفتم برات یه نامه بنویسم، اما با خودم فکر کردم از چی برات حرف بزنم.
از گناهایی که کردم؟ ... از اشتباهاتم؟ ... از اینکه چطور روی خونتون پا گذاشتم؟ ... از این جماعت؟ ... از خودم که ادعا می کنم دوستتون دارم ولی ...!
نمی دونم چی بگم، اما تو خودت بهتر می دونی درد من چیه ... مگه نه؟!
سید راستی به حاج ابراهیم سلام برسون، بهش بگو حاجی تو که مثل اربابمون حسین (ع) شهید شدی دیگه چرا؟
مگه قول نداده بودی منو برگردونی؟! آخه مومن گذاشتی رفتی نگفتی من تنها می مونم؟! با خودت نگفتی این پسره داره آلوده میشه کمکش کنم؟! بابا سید من هیچ، اصلا من گنهکار بمونم چیزی نیست، جون من تو خودت دلت میاد یه جوون توی گناه بمونه و تو تو بهشت بشینی؟!
باشه اگه دلت میاد حرفی نیست ... من قول دادم گناه نکنم، کمکم کردی که هیچ اما اگه کمک نکردی باور کن شکایتت رو می برم پیش حسین (ع) ...
یادته آرزو داشتی مثل اون بمیری و به آرزوت هم رسیدی ... منکه لایق نیستم مثل شما بمیرم ... لا اقل بذار بیام ببینمت ...
چیه؟ منو خونه ات راه نمیدی؟! ... باشه تو بیا ... من آلوده ام اما خونمون همیشه بوی نماز میده، بوی سجاده ی مادر پدرم رو میده ... منم سجاده داشتم، یعنی دارم اما ... اما بوی ریا میده، بوی گناه میده ... حاجی میشه از اون عطرت که همیشه میزدی یه ذره هم به من بدی؟
بعدا برات نامه های زیادی می زنم ... راستی نامه قبلیم رسید؟ ... عیبی نداره دوباره پست می کنم ... اینقدری پست می کنم که جوابم رو بدی
آخه جواب نامه واجبه ... مگه نه مومن
شرمنده حاجی باید برم، دنیا خیلی بهم ریخته ... میخوام دنیام رو بدم ... فقط یه لحظه تو طلائیه بشینم ... برام دعا کن دنیام رو به قیمت گوشه ای از طلائیه بخرن ... یاعلی!
سید جان شرمنده مزاحمت شدم
راستی سید ... چی شد؟ ... دعوتم نکردی که! ... نکنه دلت ازم پره؟!
باشه واسه تو هم نامه می نویسم ... آخه قرار مثل یه داداش کمکم کنی تا آدم بشم ... مگه نه؟
یا علی!
|
|
89315 |
نام:
غریبه ای آشنا
شهر:
بی کسی ها
تاریخ:
4/23/2012 1:21:44 AM
کاربر مهمان
|
سلام سید، خوبی؟!
سید خیلی با مرامی، درسته گناهکارم، درسته آلوده ام و بنده خوبی برا خدا و رهرویی برای شهدا نیستم اما آدمم، بابا منم دل دارم، ندارم؟!
گفته بودن شهدا برای زیارت فکه و شلمچه و طلائیه و ... دعوتنامه می دن، به ما دعوتنامه نمیدی؟! تو مراسمتون جای یه خطا کار برگشته نیست؟!
18 سال فراق، 18 سال انتظار، 18 سال اشک و ناله و گریه، چی شد پس، یعنی اونقدری لیاقت ندارم که خاک شما شهدا رو هم ببینم؟
باشه عیبی نداره ... نذار بیام، دعوتم نکن ...
عیبی نداره ... منو تنهام بذار، اصلا منه گنهکار خاکی رو با شما پاکرویان افلاکی چه کار؟
اما سید جان یادت باشه، حسین (ع) تو قتلگاه هم که بود بازم می خواست شمر برگرده به دین ... . حالا خود دانی ...
نامه ام رو برات فرستادم ... جواب نامه واجبه ... مگه نه سید ... خود آقا امام صادق (ع) فرموده ... سید خودت که بهتر می دونی.
|
|
89314 |
نام:
علی
شهر:
اصفهان
تاریخ:
4/23/2012 12:15:33 AM
کاربر مهمان
|
سلام
سید جان شما از یک رنگی حرف میزدی اما همه حالا رنگ عوض میکنند دروغ پشت دروغ راهیان نور شده پارتی بازی هر که را میخواهند میبرند وهرکی نمیخواند نمیبرند و هم دلیلش را میپرسیم میگند قسمت نیست . دلم از این نا ملایمات شکسته چه کنم .......
|
|
89313 |
نام:
بچه های ایران
شهر:
فسا
تاریخ:
4/22/2012 10:07:34 PM
کاربر مهمان
|
سلام سید شهیدان اهل قلم آقا مرتضی، سلام شهداء عزیز
سلام خوانندگان این مطلب.
ایام شهادت ام ابیها، حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) تسلیت باد.
دوستان تا حالا به این فکر کردید چقدر واقعا شهدا رو شناختیم ؟ یعنی تا حالا چقدر سعی کردیم تا اون ها رو بشناسیم ؟ خودم رو میگم ، تازه الان باید بدونم که شهدای شهرمون چجوری بودند . چند روز پیش یکی از راویان که تازه از سفر شلمچه برگشته بود، اومد و برامون در مورد یکی از شهدای شهرمون گفت که امام (ره) بر پیشانی ایشان بوسه زدند. گویا طی یکی از سفرهایی که این راوی داشته برای دانشجویان صحبت میکرده ،یکی از خواهر ها عکس این شهید رو بر روی اتوبوس شهر همون شهید(فسا) میبینه . راوی بعد از این که در مورد این شهید صحبت می کنه از دانشجو ها میخواد که برای براورده شدن حاجاتشون به شهدا و شهید مورد نظر (شهید مرتضی جاویدی) متوسل بشوند.
بعد از چند سال که از این ماجرا میگذشته ، طی یک اتفاق تصادفی این خواهر به همراه یکی از دوستانشون با همون راوی برخورد میکنند ، که خواهر ، آقای راوی میشناسه و برایشون تعریف میکنه که پس از اون ماجرا که با شهید مرتضی جاویدی آشنا شدند ، برایشون یه مشکل خیلی خیلی بزرگ پیش میاد که پس از متوسل شدن به این شهید ، ایشون رو به گونه ای ملاقات میکنند و مشکلشون حل میشه.
دوستان عزیز شهدا خیلی بزرگتر از اون چیزی هستند که ما فکر میکنیم، مطمئن باشیم که اگر با یک دل صاف به سراغشون بریم ، بی پاسخ نخواهیم ماند.
(شهید مورد نظر، سردار تنگه اٌحٌد ، شهید مرتضی جاویدی،
ولادت:شهرستان فسا روستای جلیان
شهادت:کربلای پنج، شلمچه .1356/11/8)
|
|