شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
89072
نام: یه دوست
شهر: لیکک
تاریخ: 4/14/2012 7:29:02 PM
کاربر مهمان
  السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
89071
نام: شفیعی
شهر: چرام -کهگیلویه وبویر احمد
تاریخ: 4/14/2012 7:26:53 PM
کاربر مهمان
  عمویم شهید است شهید مفقودالاثر. خصوصیات وحسن رفتارش رانمیتوان در چندکتاب هم نوشت چند بار دلیرانه پیکرمطهرهمرزمان شهیدش را در میدان مین بیرون آورد یا اینکه در هر بار که به پدرمن نامه می نوشت تاکید می کرد : ( زمان برداشت محصول برایم نامه بنویسید تا برگردم می ترسم پدرم خودش به برداشت محصول اقدام کند) اما با این وجود از آندسته شهیدانی است که کسی سراغش را نمیگیرد اینجا آنقدر مسوولین استان از نماینده شهرستان کهگیلویه و چرام تا فرماندار و رییس آموزش وپرورش شهرستان حتی رییس بنیاد شهیدآنقدر خوابند ودر گیر حزب وحزب بازی خویش اند که کسی نمی خواهد به داد خانواده های شهید برسدما بدلیل اینکه از سادات هستیم نه دستمان را پیش کسی درازکرده ایم نه می کنیم ونه خواهیم کرد اما به خدا دنیا ارزش آخرت راندارد روزی ازتمام مسوولین به خاطر هر کاری که کرده اند ونکرده اند سوال می شود هنوز پدربزرگم باوجود آلزایمرش عکس پسرش می شناسدمریض و ملول است اما مانند بعضی از مسوولین استان نان حرام نمیخورد وتنها خدا می داند انتظار 26 ساله کشیدن یعنی چه باور کنید چشمانش سفید شده ازبس که به در چشم دوخته مادربزرگم قبل ازتولد من دق مرگ چوانش شدآخر لباس دامادی آماده کرده بود یادم هست روزی از پدرم دربارهی قشنگ ترین ودردناک ترین حادثه ی عمرش سوال کردم جوابش جگر سوز بود پدرم جواب داد : ( قشنگ ترین رویداد زندگی اش خبر بازگشت اسرا به ایران بود تمام روستا را آمادهی استقبالش کردیم اما دردناک ترین لحظه ی عمرم زمانی بود که باید به پدر ومادرم می گفتیم صدرالله دربین اسرا نبود) وهنوز سومار چون زلیخا یوسفی رادرخودنهان کرده که 26 سال است پدر بزرگم چون یعقوب در فراغش میگرید
(شهدا رایاد کنید حتی بایک صلوات)
وسلام
89070
نام: منیره بصیری
شهر: دماوند
تاریخ: 4/14/2012 7:23:55 PM
کاربر مهمان
  سلام به خدایی که درد دل همه را گوش می دهد اما معلوم نیست که خودش کجا درد و دل می کنند.
تو این دنیایی که نامرد زیاد است من دل به کسی داده ام که...
ای خدا خسته ام .
خسته از تمام سختی ها یی که کشیدم و به نتیجه نرسیدم
چرا اینطوری شد . همه چی داشت درست می شد.
ولی من امید دارم که درست می شه
خدای خوب من مطمئن هستم که حاجتم را می دهی و فقط تو شاهد بودی که بر من چه گذشت
فقط یک معجزه
یه نشونه ازت می خوام
و جواب صبرم توی این چند سال
89069
نام: مرجان
شهر: اهواز
تاریخ: 4/14/2012 7:14:49 PM
کاربر مهمان
  سلام دعا کنیدواقعا توی بد دردسری افتادم واس
89068
نام: شهره
شهر: تنهایی
تاریخ: 4/14/2012 6:20:42 PM
کاربر مهمان
  سلام بنده های خوب خدا.

فواید ذكر لاحول و لا قوة الا بالله ...

دفع بلا و رفع غم و غصه

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: كسى كه در هر روز صد بار بگوید لا حول و لا قوة الا بالله خداوند هفتاد نوع بلا را از او دور مى گرداند كه كمترین آنها غم و غصه است .(1)



* گنجى از بهشت

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: بسیار لا حول و لا قوة الا بالله بگویید كه آن از گنجهاى بهشت است .(2)



* صد بار بعد از نماز صبح

امام رضا (علیه السلام) فرمود: هر كس پس از نماز صبح صد بار بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم بگوید، به اسم اعظم خدا از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیك تر شده و به راستى كه در مدار اسم اعظم قرار گرفته است.(3)

زمزمه امام حسین (علیه السلام)

كار جنگ بر امام حسین (علیه السلام) سخت و تنگ شد و یگانه و تنها ماند، به خیمه هاى فرزندان پدرش روى آورد، آنها را از ایشان خالى و تهى دید، سپس به خیمه هاى اصحاب و یارانش التفات نمود، و نگریست كسى از آنان را ندید، سپس بسیار «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم» را بر لبان مبارک جاری ساختند .(4)



* براى رفع فقر

از امام صادق(علیه السلام) نقل است كه پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرموده اند: هر كس كه فقر به او روى آورد، این ذكر را زیاد بگوید: لا حول و لا قوة الا بالله .(5)


منبع:tebyan.net

التماس دعا
89067
نام: حمیدشمس علیئی
شهر: تویسرکان
تاریخ: 4/14/2012 6:16:34 PM
کاربر مهمان
  سلام
این روزادلم بدجورشکسته دعام کن همین
89066
نام: شهره
شهر: تنهایی
تاریخ: 4/14/2012 6:06:41 PM
کاربر مهمان
  سلام بنده های خوب خدا.

احترام به سادات:

اول، سیدها



نقل شده است که مرحوم حاج ملا آقا جان زنجانی می گفتند: روایت است که بر سادات نباید در راه رفتن مقدم شد.

وقتی سادات ( ولو از نظر سن، خردسال بودند) وارد مجلسی می شدند ایشان به تمام قد در مقابلشان می ایستاد و می گفت:



در حدیث است که اگر کسی یکی از سادات را ببیند و در مقابل او نایستد و قیام تام نکند، خدا به دردی او را مبتلا می کند که دوا نداشته باشد.(11)



شهریه تدریس



زمانی پسر آقای سید علی نقی امام جماعت مسجد دروازه را خدمت مرحوم شیخ حسین زاهد بردند که در خدمت آقا تحصیل کند.



آن زمان شهریه 3 یا 4 تومان بود و خرجی استاد از این راه تأمین می شد. سر ماه، وقتی برای پرداخت شهریه رفتند، ایشان فرمود: داداشی تو حاضری من پسر حضرت زهرا (علیها السلام) را درس بدهم و پول بگیرم؟ حیف نیست؟



هر چه اصرار شد که آقا، شما خرجتان فقط از این راه تأمین می شود، این پسر هم یک از آن بچه هاست.

ایشان قبول نکرد و فرمود: راضی نباش برای درس دادن به پسر حضرت زهرا (علیها السلام) پول بگیرم. (12


منبع:www.tebyan.net

التماس دعا
89065
نام: سید
شهر: فکه
تاریخ: 4/14/2012 5:39:09 PM
کاربر مهمان
  دایی جان سلام
ببین حالمو
دستمو بگیر
دلم شکسته....
89064
نام: الاقل
شهر: تهران
تاریخ: 4/14/2012 5:11:13 PM
کاربر مهمان
  دارم منفجر میشم ،
دلم داره پر میزنه برا دفتر بسیج ولی یه سری آدم واقعا ۰۰۰،
اومدن من نمیتونم برم یعنی نه که نخواما نمیتونم میدونید بیرونم کردن نه این طوری مستقیم بگن بیرونا وقتی همه برنامه ها رو تا آخرش درست کردم گفتن شما نمیرسی بیای برا یه سری بچه بازی که اگه بدونید گریه تون میگیره
بخدا یه عالمه انرژی و عشق گذاشتم من اصلا بسیجی نبودم که یهو شدم اما با شناخت کامل با همه وجودم خواستم یه اپسیلون از دینمو به شهدا ادا کنم اما الان یه سری مدعی که واقعا ۰۰۰،اومدن تو دفتر
وقتی از جلو دفتر رد میشم گریه ام میگیره برا شهادت شهیدآوینی هیچ کاری نکرده بودن برا حضرت زهرا(سلام الله علیها) هیچ کاری نکردن دارم دق میکنم وقتی اشتباهارو میبینم ،بهشونم گفتما اما قبول نمیکنن
بخدا دارن راهو اشتباه میرن ولی نمیشه کاری کرد
دعا کنید بی تفاوت باشم حداقل یادم بره مثل قبلنا

89063
نام: شهره
شهر: تنهایی
تاریخ: 4/14/2012 4:24:04 PM
کاربر مهمان
  یا باسط.

بانو دوباره ذکر تو و فاطمیه شد:


بانو دوباره ذکر تو و فاطمیه شد

من مانده ام که با چه برابر بخوانمت

بانو خدا یکی،تو یکی،اصلا از چه رو

باید که مریم،آسیه،هاجر بخوانمت؟!

دخت نبی و همسر مولا گمان کنم

زیباترست امّ پیمبر بخوانمت

تا ادعای ابتر این قوم رو کنم

با آیه آیه سوره ی کوثر بخوانمت

رنگ رخت کبودیِ یک یاس حک کنم

یا بال و پر شکسته کبوتر بخوانمت؟!

کوچه...فدک...اراذل و اوباش...مادرم!!!

با اشک های چشم حسن،تر بخوانمت

بازوی مرتضی،درِ خیبر شکن بُدی

حالا فتاده دست،پسِ در بخوانمت

محسن سپر برای تو و تو به پشت در

اینجا سزاست فاطمه سنگر بخوانمت

تنها به پشت در،لگد و میخ وبعد از آن...

من ناگزیر لاله ی بستر بخوانمت

بانوی آب و آینه بگذار بگذرم

با یک اشاره بانوی آذر بخوانمت

امروز رهگذر دگر از پا،نفس فتاد

بانو مدد بده که مکرر بخوانمت

بانو اجازه هست که مادر بخوانمت؟!

این فاطمیه با دل مضطر بخوانمت؟!


منبعtebyan.net

التماس دعا
<<ابتدا <قبلی 8913 8912 8911 8910 8909 8908 8907 8906 8905 8904 8903 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved