اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
88692 |
نام:
سحر
شهر:
شیراز
تاریخ:
4/5/2012 5:15:11 AM
کاربر مهمان
|
نمیدونم چی بگم اما دلم خیلی گرفته انقد روحم سیاه شده ک نمیتونم اون ارتباط قدیمو با خدا برقرار کنم ک آرومم کنه
خودم میدونم خیلی بد شدم خیلی اما هنوزم دلم میخواد مثل قدیما خوب باشم احمق بازی درآوردمو مثلا خواستم انتقام بگیرمو با خدا قطع ارتباط کنم اما چوبشو خودم خوردم الانم پشیمونم اما این احساس لعنتی نمیذاره برگردم ب سابق
دعام کنید
واقعا خدایا هیچکسو ب خودش وا مگذار ک عاقبتش اینطوری سیاه بشه
|
|
88691 |
نام:
عبدالله
شهر:
بیرق ولایت فقیه
تاریخ:
4/5/2012 3:43:58 AM
کاربر مهمان
|
شهر پیغمبر پر از بیداد شد
آسمان لبریز از فریاد شد
نخل ها بر سینه و سر میزدند
طائران عرش پر پر میزدند
چشم جبریل امین مبهوت بود
غرق ماتم عالم لاهوت بود
کینه توزی را عجب آموختند
قلب مادر را به طفلش دوختند
آن در و دیوار گلگون گشت وای
فرق حیدر (ع) غرق در خون گشت وای
ضرب سیلی دیده ای را تار کرد
مجتبی (ع) با زهر آن افطار کرد
با غلاف تیغ بازویی شکست
شمر روی سینه مولا(ع) نشست
روی مه را جوهر نیلی زدند
دختری در کربلا سیلی زدند
درب بیت وحی را افروختند
خیمه اهل حرم را سوختند
از دل زهرا(س) برون شد بوی عود
بوی یاس و آتش و اسپند و دود
میخ در ، پهلوی محسن را درید
تیر شد ، بر حنجر اصغر رسید
تیغ را قنفذ در عالم تاب داد
دست عباس(ع) علی(ع) در شط فتاد
کیست زهرا (س) آسمانی در سجود
بوسه دستاس بر دستی کبود
عادیان، زین سو و آن سو آمدند
بند بر دستان دست حق (ع) زدند
دست حق (ع) در بیعت زنجیــر شد
شیر حق (ع) بین دو صد خنزیر شد
گنبد نیلی ، گریبـــــــــــــان چاک زد
عصمت حق(س) را عدو بر خاک زد
فاطمه(س) یعنی زدن در کوچه ها
مادری را پیش چشم بچه ها
چشم عالم لب به لب الماس شد
خاک یثرب مست بوی یاس شد
عالمی خاموش و بی مهتاب گشت
ارغـــوان رخ ، ماه عالمتــــاب گشت
عرش حق هم زین جفا در هوش شد
ذوالفقار مرتضی(ع) بیهـــــــــوش شد
کیست زهرا(س) یکه یار مرتضی(ع)
هم زره، هم ذوالفقار مرتضی(ع)
آه زهرا(س) نعره های حیدر(ع) است
نِی که دختر، مادر پیغمبر(ص) است
روضه رضوان به زیــــــــــر پای اوست
سینه غم چاک ، از غم های اوست
چشم عین الله گریان امشب است
بعد از این ام ابیها زینب(س) است
گفت حیدر (ع) ای تمام جان من
طفل و بازویت بلاگردان من
قامتم را ای وجودت قائمه
کلِّمینی کلِّمینی فاطمه
فاطمه(س)چشمان خود را باز کرد
با نگه روی علی(ع) را ناز کرد
دست حیدر(ع) را گرفت آن نازنین
گفت ای مولا امیرالمؤمنین
هرچه گویی من اطاعت میکنم
غم مخور، خود با تو بیعت میکنم
فاطمه(س) گردد بلاگردان تو
هستی زهرا(س) فدای جان تو
گرچه میدانی تو نیّت های من
یا علی(ع) بشنو وصیت های من
غسل ده ، من را به زیر پیرهن
صبر کن در بستن بند کفن
ای امیرالمؤمنینم ، بوتراب
جای من شب پیش طفلانم بخواب
جان فدایت ای پناه عالمین
جان تو، جان حسن(ع) جان حسین(ع)
یا علی(ع) پیش حسینم (ع) وقت خواب
جای زهرا (س) کاسه ای بگذار آب
چادری پنهان درون خانه کن
جای من موهای زینب (س) شانه کن
جان زهرایت(س) علی(ع) جان، جای من
بوسه بر چشمان عباسم(ع)بزن
یا علی(ع) شب بر سر قبرم بمان
هل اَتی بر کوثرت یاسین بخوان
گفت و گفت و دیدگان بر هم گذاشت
هل اَتی را غرق در ماتم گذاشت
چاره ساز عالمی بیچاره شد
کوثر و دخّان ز قرآن پاره شد
یاس گلگون علی (ع) چون جان سپرد
نِی که زهرا(ع) ، بل علی (ع) افتاد و مرد
شاپرکهاییم و خاکستر شدیم
وای مردم، وای، بی مادر شدیم
جای سیلی تا ابد بر روی ماست
تا قیامت میخ در پهلوی
|
|
88690 |
نام:
علیرضا
شهر:
تهران
تاریخ:
4/4/2012 10:36:46 PM
کاربر مهمان
|
با سلام و درود بیکران به روح تمامی شهدای اسلام.
من تا این هفته که یکی از دوستانم در هیئت در مورد کارهای فرهنگی فعالیت می کرد نمیدانستم مقام شهدای جنگ 8سال دفاع مقدس در کجایی این عالم است و با اینکه پدرم جانباز و عمویم شهید است ولی هیچ چیزی جز اینکه یکسری افراد بودن و به نییات خودشان رفتند جنگ و شهید شدن ولی بعد از سخنرانی ایشان و شنیدن صحبت هایشان فهمیدم که ما کجاییم و آنها کجایند.
یکسری عاشق خالص یکسری افرادی که مقصودشان رضای خدا بود دفاع از مملکت و گوش کردن به دستور رهبراش و متوصل شدن به ائعمه شان بود.
واقعا چرا ما نسل جوان نباید اطلاع کافی داشته باشیم چرا بایید ما برویم دنبالشان جای انکه برایمان به تفسیر در بیاورند.
سالی یکبار اون هم تو ده ای فجر چندتا مستند پخش می شود و میرود تا سال آیند بجای اینکه بیایند از شهدا تعریف کنند و از توصلاتی که این شهدای پاک می کرددند به ائعمه بگویند.
کاش ما هم می شد امسال آن شهدا را اکنون داشتیم و می توانستم بشناسیمشان.
کاش این مملکتی که امام زمانی (عج) است به این وضع نا هنجار بی حجابی و هزاران راه خلاف کشیده نمیشد.
کاش می شد درک کرد وقایعی مثل صحنه کربلا را یا ایام فاطمیه را کاش می شد زندگینامه امسال شهید همت شهید علیرضا کریمی و .... را که سرداران بزرگ جنگ بودن اکنون به تصویر کشید.
کاش
کاش
کاش
|
|
88689 |
نام:
سامان
شهر:
قائم شهر
تاریخ:
4/4/2012 8:53:18 PM
کاربر مهمان
|
سلام
خدایا اقا رو برسون دیگه مردم شورشو در اوردن...
|
|
88688 |
نام:
کبوتر بقیع
شهر:
کوچه های غم
تاریخ:
4/4/2012 8:37:50 PM
کاربر مهمان
|
بسم الرب المهدی
الســــــــــــــلانم علــــــــــیک یا حضرت زهــــرا(سلام الله)
سلام به همه ی شما بچه های اهل دل اقای سید
امیدوارم حال همتون خوب باشید سال جدید رو هم زیر سایه ی حضرت زهرا به خوبی شروع کنید ........عید که مشهد بودم برای همتون دعا کردم
و خانم محمدی خوشحال شدم که بعد از مدت ها دوباره برگشتید فقط انگار
از سمانه خانم از شازند خبری نیست ؟؟؟؟امیدوارم هر جا هستن سلامت باشن
بچه ها یه مشگل اخلــــــــاقی برام پیش اومده تو رو خدا تو این شبهای فاطمیه خیلی برام دعا کنید مثل همیشه منم براتون دعا میکنم.....
این دفعه اومدنم به اینجا طولانی شدالبته نوشته هاتونو میخونم وقت نمیشه چیزی بنویسم یه وقت کبوترو یادت نره
شهادت مادرمون رو به همتون تسلیت میگم التماس دعــــــــــــــــا
|
|
88687 |
نام:
علی
شهر:
کربلای ایران
تاریخ:
4/4/2012 8:20:28 PM
کاربر مهمان
|
ای کاش من هم شهید میشدم
ای کاش....
|
|
88686 |
نام:
سمیه کهالی
شهر:
تهران
تاریخ:
4/4/2012 8:17:44 PM
کاربر مهمان
|
گفت : تو فکر می کنی درباره ات چه خواهند گفت ؟جوانی که در بیست و چندمین بهار زندگی دار فانی را وداع گفت!؟ گفتم :"هرچه بگویند برایم مهم نیست ، اصلا من کجا بیست و چند بهار عمر کرده ام... من فقط یک بهار عمر کرده ام... آری ، بهار یک بار است و آن بهار ، زندگی است و بهار فصل رویش است... و من در بهار خواهم رفت ، ولی دوباره خواهم رویید ، رویشی به بلندی سرو و به گستردگی ابر ، رویشی به رنگ سرخ...
من سرخ روییدم و قبل از اینکه به زردی گرایم ، ساقه ای از سرخی وجودم را به آن که خواهد ، خواهم بخشید و او نیز سرخ خواهد رویید .
شاید که او تو باشی..."
"قسمتی از دست نوشته شهید محمد حسین تجلی"
|
|
88685 |
نام:
سلیا
شهر:
تهران
تاریخ:
4/4/2012 8:15:32 PM
کاربر مهمان
|
چه حس خوبی دارم اینبار به دور از هیاهوی شهر سفر کردم به جایی که هیچ وقت احساس خاصی نسبت به اون نداشتم رفتم جنوب اما....
من در زمین رمل فکه تو را خوب احساس میکردم،در طلاییه از عطر خوش غیرت شما مست شدم،در هور علی هاشمی را فهمیدم ، در شلمچه غربت را با تمام وجود لمس کردم،در هویزه ،دهلاویه،شرحانی و.......ومن امروز پر از احساسم و حالا خوب میدانم شرمندگی یعنی چه!
|
|
88684 |
نام:
الهه
شهر:
تبریز
تاریخ:
4/4/2012 7:42:26 PM
کاربر مهمان
|
راه بسته ودل خسته وراه ناهموار میشود بقچه کرد خودرا وانداخت به آب
شاید راه باران باز شود به اندازه قطره آبی که بنوشدگل بشودآدم که شاید آدم شود از بین آدمهامراد
|
|
88683 |
نام:
رها
شهر:
نکا
تاریخ:
4/4/2012 6:52:56 PM
کاربر مهمان
|
مهربونم سلام...دوباره دلم واسه گریه کردن روی سجاده و زار زدن به حال زارم تنگه. اما به ناچار دارم اینجا اشک میریزم.خداجونم امشب اول فاطمیه است. خودت میدونی دردمو پس تو رو به همون فاطمه قسم کمکم کن. مدتهاست دستام توان نوشتن رو ندارن فکرم دیگه یاریم نمیکنه. به خاطر چی داری عقوبتم میکنی خدااااااااااا... میخوام بنویسم... مثله همیشه... قدرتمو بهم برگردون...بزار خالی شم از این همه غصه..با دلی پراز گلایه از زمونه مینویسم...گریه های بی صدامو بی بهونه مینویسم........ شب همتون بهشت. دعام کنید لطفآ.
|
|