اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
88152 |
نام:
من ایرانیم آرمانم شهادت
شهر:
تبریز
تاریخ:
3/14/2012 7:06:59 PM
کاربر مهمان
|
سلام الان که دارم این مطلب رو می نویسم روزیه که قراره فرداش کاروان راهیان نور از مناطق عملیاتی برگردند.طی ۴ سال دوره ی کارشناسی در دانشگاه هر سال از خانواده خواسته ام که اجازه دهند در این کاروان ها شرکت کنم.ولی خوب اجازه نمی دهند.طرز تفکر خانواده ام زیاد با من در این مورد همخوانی ندارد.شاید هم به این دلیل که فکر می کنند مسافرت تنها برای یک دختر جوان خوب نیست، نمیدانم ...هر بار که تصویر کاروان ها رو می بینم تو مناطق عملیاتی اشک تو چشمام حلقه می زنه.من عاشق شهدام.عاشق شلمچه هویزه اروندکنارو...
دعا کنید روزی ما هم بشه این سفر
هرموقع که خودش خواست.توکل به خدا
|
|
88151 |
نام:
گمنام
شهر:
تهران
تاریخ:
3/14/2012 6:57:24 PM
کاربر مهمان
|
ای منتظران مهدی اگاه باشید امامحسین را منتظرانش کشتند
|
|
88150 |
نام:
امیدوار به رحمت خدا
شهر:
همدان
تاریخ:
3/14/2012 6:15:43 PM
کاربر مهمان
|
بسم الرب رضا
سلام
من بدم
خیلی
خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
دیندار بودن
خدایا ادمم کن همین
بی خیال حوصله ندارم
اصلا
بچه های حرف دل لطفا دعام کنید من عازمه مشهد هستم سر سال تحویل برام دعا کنید ممنون
۵ صلوات برای فرج امام زمان که انشهءالله از دوستانشون باشیم نه از دوستان نماها بفرستید
خداحافظ
اللهم عجل لولیک الفرج
|
|
88149 |
نام:
زهرا
شهر:
تهران
تاریخ:
3/14/2012 5:56:30 PM
کاربر مهمان
|
سلام دلم خیلی تنگه برام دعا میکنید.
|
|
88148 |
نام:
عطیه
شهر:
کربلا
تاریخ:
3/14/2012 5:40:19 PM
کاربر مهمان
|
باسلام وصلوات برمحمد وال محمد
درود وسلام بردوستان واهالی حرف دل
مریم ازنزدیکی خدا . التماس دعا نایب الزیاره ماهم باشید
ازهمه بچه ها التماس دعا دارم
ملتمس دعاهای آسموینتون هستم
مواظب دلاتون
مواظب دل دیگران
باشید .
|
|
88147 |
نام:
بنده خدا
شهر:
زمین انسانها
تاریخ:
3/14/2012 5:24:11 PM
کاربر مهمان
|
به این سئوال جواب بدهید چرا بیشتر جوانان و نوجوانان ایران دلشان گرفته واز این دنیا خسته شدند؟
|
|
88146 |
نام:
اکرم
شهر:
تهران
تاریخ:
3/14/2012 5:11:50 PM
کاربر مهمان
|
سلام .امروز تصمیم گرفته بودم برای خدا نامه بنویسم نمیدانم چرا اینجا شروع به نوشتن کردم .دلم گرفته داشتم به این فکر میکردم اینروزها حجب وحیا خریداری ندارد داشتم به این فکر میکردم کاش زمان امام علی علیه السلام بودم تا زمان دل تنگی خانه ای بود درش را بزنم بانویی که در آغوش بگیرد مرا دستی از سر مهر برسرم بکشد وآقایی که پدر بچه یتیمها بود این دوره حق بچه یتیم میخورند دلش را بدرد می آورند حرمت وانسانیتش را زیر سوال میبرند وتوقعات بیشرمانه ازش دارند چون پدر ندارد چون سنش بالاست وکسی را ندارد حمایتش کند .
خداجون چندوقت پیش نامه برای امام رضا علیه السلام دادم ولی بزرگواری که حیوانات را پناه میدهد مرا جواب نداد آنقدر بد بودم که آقا اشکهای بی پناهی وبی کسی مرا ندید
خدایا مرا درآغوش بگیر حمایتم کن بغض در گلو ودرد درقلبم بی تابم کرده خدایا یه عالمه حرف دارم ولی فقط بندگیت وآرامش قلب وروحم را میخواهم.
|
|
88145 |
نام:
حسین
شهر:
تهران
تاریخ:
3/14/2012 4:56:53 PM
کاربر مهمان
|
خدایا شکرت بابت همه چیز...
به داده و نداده ات شکر . . .
فقط یک چیز تو دله
اونم غریبیه امام زمان(عج)
خدایا دل آقای ما رو شاد کن و ظهور ایشان را نزدیک
فقط همین ...
|
|
88144 |
نام:
مریم اکبری
شهر:
کاشان
تاریخ:
3/14/2012 4:53:57 PM
کاربر مهمان
|
باسلام خدمت اهل دلی ها این اولین باری هست که به این سایت امدم دختر یک شهیدی هستم که تازه پدرشو از دست داده خیلی تنهام ازوقتی که پدرم رفته خوراک هرروزم گریه است اخه چه کار کنم چون وجب به وجب خونمون بوی پدرمو میده بابام ارزوداشت که دکتربودن منو ببینه حالا با این موضوع دیگه نمیتونم درس بخونم ازتون راهنمایی میخوام ممنون.
|
|
88143 |
نام:
شهره
شهر:
تنهایی
تاریخ:
3/14/2012 4:05:30 PM
کاربر مهمان
|
یا باسط.
محمدابراهیم همت وازدواج -اززبان همسر
بار آخر كه براي خواستگاري آمده بود گفت: فقط به شما بگم خطبهي عقد ما جاري شده. من حج كه بودم هر بار كه خانهي خدا را طواف ميكردم. شما رو كنار خودم ميديدم. اون موقع فكر ميكردم اين نفس منه كه اين جا هم نميذاره به عبادتم برسم. ولي بعد كه برگشتم منطقه و ديدم شما اينجا هستيد، ايمان پيدا كردم كه اون قسمت من بوده كه در طواف كنارم مياومد. با لحن خاصي گفتند: اگر من اسير يا مجروح شم. شما خيلي آزار ميبينيد، باز هم حاضريد با من ازدواج كنيد؟ گفتم: من آرم سپاه رو خوني ميبينم . من به پاي شهادت شما نشستهام.
.........................................................................................................
بعدازمراسم عقد، رفتيم خانهي پدري حاجي چون قرار بود برگردند كردستان .آن شب حاجي تا صبح گريه ميكرد. نميدانم چه احساسی داشت، شايد ياد بسيجيهاي كم سن و سالي افتاده بود كه شهيد شده بودند. گريه كرد و قرآن خواند. مخصوصا سوره «يس» را با سوز عجيبي ميخواند.بعد از نماز صبح از من پرسيد، دوست داري كجا بريم؟ گفتم : گلزار شهدا،سرش را به حالت شكر رو به آسمان كرد و گفت: ميترسيدم غير از اين بگويي؟
منبع:pelarak.blogfa.com
التماس دعا
|
|