شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
88112
نام: من و تو
شهر: .
تاریخ: 3/13/2012 1:04:13 PM
کاربر مهمان
  سلام دوست عزیزم خانم رقیه
ممنونم که به فکر من هستی و برام دعا می کنی .
از این که میبینم یکی به فکر منه و برام دعا می کنم یکم آرامش می گیرم .اما مثل اینکه قسمت من اونجا نبود . اصرار من برای این بود که کار ، کار خوبی بود با مزایای خوب امام نشد که نشد
امیدوارم در همه حال موفق باشید .
88111
نام: من و تو
شهر: ...
تاریخ: 3/13/2012 12:53:35 PM
کاربر مهمان
  چرا دعای من به هبچ جا نمی رسه ؟
من به حاجتم نرسیدم
یکی دیگه جای من رفت سر کار
کارم شده گریه ، از بس که گریه کردم چشمام باز نمی شه
کلی صلوات فرستادم که از مطب با من تماس بگیرن ولی ... همه چیز برعکس شد !!
من به حاجتم نرسیددددددددددددددددددم .
چرااااااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟
یکی جواب دل منو بده
88110
نام: فاطمه
شهر: اصفهان
تاریخ: 3/13/2012 12:09:48 PM
کاربر مهمان
  حدود یکماه پیش رفتم مناطق عملیاتی با خودم و شهدا عهد بستم نمازم همیشه اول وقت بخونم و ادم خوبی باشم تا دفعه بعد که میخواستم برم شلمچه هویزه طلاییه سرافکنده نباشم اما حالا میبینم که عهدم شکستم دیگه از خودم بیزارم نمیدونم با چه روی به مناطق جنگی برم برای عید؟ التماس دعا
88109
نام: حاج محمدجواد
شهر: ایلام
تاریخ: 3/13/2012 11:53:19 AM
کاربر مهمان
  ای شهید
نردبان دلم شکسته است،
می شود،برای من،کمی دعا کنی؟
یااگرخدااجازه می دهد،
کمی،به جای من خداخدا،کنی؟
راستش،
دلم،
مثل نماز بین راه خسته وشکسته است
می شود برای بی قراری دلم،
سفارشی به آن رفیق باوفاکنی؟
88108
نام: گمنام
شهر: نصف جهان
تاریخ: 3/13/2012 10:42:31 AM
کاربر مهمان
  درود بر اهل درد
دلم ميخواد بدونم ايا ميشه منم شهيد بشم

*يا زهرا(س) پيش شما رو سفيد شدن رو پاي ارباب شهيد شدن تمام ارزومه*


اگرچه شهادت در گرانبهايي است و بعد از جنگ به هر کسي نميدهند اما برايم دعا کنيد.ممنون
88107
نام: يگانه
شهر: آرزوها
تاریخ: 3/13/2012 10:09:17 AM
کاربر مهمان
  سلام
از امروز تصميم گرفتم اگه خدا بخواد يه جور ديگه زندگي كنم
بيخيال يه سري
چيزا بشم

شهره گرامی دستتت درد نكنه نوشتت عالي بود.دمت گرم خيلي خوشم امد
التماس دعا
اگه لايق بدونيد منم برا همتون دعا ميكنم
روز خوبي رو داشته باشيد
88106
نام: مجنون مهدي(عج)
شهر: مدينه
تاریخ: 3/13/2012 10:03:27 AM
کاربر مهمان
  باز هم امسال کم کم غروب مي شودو رنگ خون مي شودخورشيدامسال كه گذشت سالي ودوباره غروب شدنيامدي..

روزها وماهها وجمعه ها غروب شدو هنوز چشم انتظار بر لب جاده دل نشسته‌ام...

می‌بينی مرا؟...

همان که تنهای تنهاست...

مثل هميشه...

کفش‌ها را به گوشه‌ای انداخته و محو تماشای پايين رفتن قرص غمناک و سرخ رنگی است
که تمام التهاب یک روز را با خودش می‌برد.
همان که خودش را با سنگ ريزه‌های کنار جاده مشغول کرده است...
آه... از ندبه پر اميد صبح تا نوحه دلتنگی غروب فاصله‌ای است به اندازه يک قلب بی‌قرار ...

امسال هم گذشت...دوباره اين جمعه دلواپسي ودلتنگي...
هنوز اميدوارم...
نه به اندازه صبح...
به اندازه يک مژه بر هم زدن...
به اندازه آن مقدار از خورشيد که هنوز رخ در نقاب کوه نکشيده...
شايد بيايی از پس آن درخت...
آن بيد مجنون که ديد مرا به انتهای جاده کور کرده...
بيايی با آن لبخندی که تصويرش هميشه با من است...
لبخندت چقدر زيباست...

مردم از کنارم می‌گذرند و به اشک‌هايم می‌خندند...
شايد ديوانه‌ام می‌پندارند... باک نيست!...
بر اين شب زده خراب دوره گرد حرجی نباشد آن هنگام که چون تويی دلدارش باشی...
آه...

غروب شد آقا...
ديگر خورشيد در افق نيست.
روزها وماهها وسال و غريبترازهمه جمعه ها به شب مي رسد...
بيد مجنون می‌رقصد زير نسيمی که صورت خيسم را به بازی گرفته...
سردم می‌شود...
ای کاش بودی و با عبايت شانه‌های ارزانم را گرما می‌بخشيدی...
از خدا بخواه زنده‌ام نگاه دارد...
وعده من و شما درلحظه اي ازپروازدل...
همين‌جا...
کنار خرابه دل...

چنين که يخ زده ايمان من اگر هر روز هـزار بـار بـيــايـد بـهـــار کـافـی نـيـسـت



خودت دعـا کن ای نازنين که برگردی دعای اين همه شب‌زنده‌دار کافی نيست



... نگاه می‌کنم به خودم و به دور و برم...
سياهی... سياهی... شده‌ام مشکی پررنگ...مثل شب بي ماه وستاره...
ای که دستت می‌رسد کاری بکن!
تشنه‌ام...
تشنه کمی سپيدی که از خويش دريغ کرده‌ام...
می‌خواهم بگويم از آنچه در دلم جاری است...

دستم بگير، مگذار غرق شوم...
اينجا ميان مردم، در تنهايی...



صورت خيس از اشکم زير هجوم داغ غربت به سله نشسته...
نمی‌دانم پشت کدام ديوار اين شهر آهنی، ياد شما را جا گذاشته‌ام...
ديوارها چقدر بلندند...
بلند به اندازه قامت گناهانم...
قد و قامت توبه‌هايم آنقدر کوتاه شده که حتی پرچين‌های باغ سرما زده همسايه هم برايم به ديوارهای برجی می‌ماند تسخير ناشدنی.

آقا جان دست دلم را بگير...
همان که توبه‌هايش مايه خنده فرشته‌ها شده...
همان که هيچ آبرويی ندارد پيش خدا...
همان که هنوز به عشق جمعه‌هايت زنده است...
همان که ديشب برای آخرين بار توبه‌اش را ريختم توی جعبه‌ای از اميد
و دادمش دست فرشته‌ای که برساندش دست خدا...
روی جعبه نوشته شده بود...
آهسته حمل کنيد، محتويات اين جعبه شکستنی است.



اللهم عجل لوليك الفرج...التماس دعاي فرج
88105
نام: زهرا
شهر: تنهایی
تاریخ: 3/13/2012 8:49:42 AM
کاربر مهمان
  سلام خدای مهربانم سلام اقاسیدمرتضی سلام به تمامی حرف دلیهای عزیز

خداجون حالم خیلی بدخدایاکمکم من میدونم گناه کردم خطاکردم خدایاتوبه بزرگی وکرم خودت مناببخش خدایاجزتوکسی راندارم خداوندمهربانم تورابه آبروی حضرت فاطمه زهرا(س)کمک کن آبروی هیچ انسانی نریزه خدایاآبروی منم حفظ کن هرکسی این نوشته منا میخونه برامن گناهکارکه نمیدونم خدامنامی بخشه یانه دعاکنیدآبروم نره دعاکنیدخدامناببخشه وبه راه راست هدایتم کنه وازتنهایی نجاتم بده حتی شده باذکریک صلوات منم براهمتون دعامیکنم یاالله یاستارالعیوب...

التماس دعا...سیدجان تورابجان مادرت پیش خداشفاعتم کن توراخدا...
88104
نام: alham
شهر: gomshoda
تاریخ: 3/13/2012 6:25:03 AM
کاربر مهمان
  toro khoda baram doha koned dost daram ka am sal baram afganstan dedan mother am khaele dalam barash tang shoda khele waqt shoda nadedamash lotfan doham koned
88103
نام: محمد
شهر: دزفول
تاریخ: 3/13/2012 4:12:19 AM
کاربر مهمان
  سلام
الان ساعت ۳:۴۰ بامداده منم داشتم تو اینترنت بی خودی میگشتم چند تا آهنگ جالب گفتم از کامپیوتر بزارم رو فلشم که تو ماشین گوش بدم و طبق معمول....
وسوسه
غفلت
سستی ایمان
پستی معرفت
..
یاد سایت شهید آوینی شدم گفتم خوبه یه سری به سایت شهید بزنم و شاید قسمت بود چند تا مداحی و دعا و سخنرانی هم دانلود کردم و رو فلش گذاشتم..
با دیدن چهره شهید دلم گرفت و حرف های خودشو که خوندم اشک تموم صورتمو گرفت..
بخدا دیگه خسته شدم
بخدا دیگه خسته شدم
دیگه بسته
۲۸ سالمه احساس میکنم ۴۰ سالمه، محبت خدا چقدر توفیق میخواد فهمیدنش
کار من نیست محرم خدا باشم.. هزار بار خدا رو گفتم تو رو خدا خدا جون نجاتم بده عزیزم.. هر چقدر ازت دور باشم بخدا خودمو از خودت میبینم.. دلم واست خیلی تنگ شده دردت به جونم.. هنوز یادم نرفته همه محبت هایی رو که قبلا بهم داشتی.. هنوز یادمه سابقه خوبیهاتو..
بخدا دلم آروم نبود تا اینکه..
پسرم هم تا چند روز دیگه باید بره زیر تیغ جراحی!
یک و نیم سالش بیشتر نیست و خیلی خوش رو و معصومه..
به خودم میگم چقدر خدا منو آدم حساب کرده که این امتحانش رو سر راهم گذاشت!!یادمه مجرد که بودم همیشه به شوخی به بچه های مسجدمون میگفتم بابا زیادی هم با خدا نباشین یه دفه دیدین خدا باورش شد و یه امتحانی سختی چیزی انداخت سر راهتون نا!!!
وقتی یاد جنگ و جبهه میوفتادم پیش خودم میگفتم که حتما من اول اول مقدم وایستم آخه من که به این راحتیا که شهید نمیشم! فعلا فعلنا باید خدا تربیت و آمادم کنه.. تا این بچه های مسجد که میان جبهه و مثل فرشته پاک و عزیزن سریع شهید نشن.
هر بار میخوام شروع کنم واسه خدا باشم بخدا از یه جای دیگه میوفتم
این هوای نفسم ناخواسته شده فرمانده مسلم همه وجودم.. نمبتونم هم اطاعتش نکنم..
توانشو ندارم خیلی سخته.. حالا دیگه فقط گریه واسم مونده.. گریه به حال زارم
پستی معرفتم
گریه میکنم از اسارتی که نمیتونم ازش آزاد بشم
خیلی سعی کردم.. ولی نمیتونم.. بخدا شوخی نیست هر کی میگه آسونه و بسم الله کن نمیدونم بازم گریه کنم یا به خودم بخندم
.....
<<ابتدا <قبلی 8817 8816 8815 8814 8813 8812 8811 8810 8809 8808 8807 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved