اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
86322 |
نام:
الی
شهر:
تبریز
تاریخ:
1/11/2012 2:09:56 PM
کاربر مهمان
|
خدایا کمکم کن به هدفم برسم
|
|
86321 |
نام:
لطف خدا
شهر:
تهران
تاریخ:
1/11/2012 12:51:45 PM
کاربر مهمان
|
یگانه خدای است که خالق ماست اوست که مارا ازخودمان بهتر دوست داردوخیر وصلاح مرا بهتر میداند براوتوکل کنید وازاو مدد بخواهید.کسی که اوهدایت کند هرگز درزندگی ازغیراوبی نیاز است .ازکرم پروردگار شدم رستگار
|
|
86320 |
نام:
شاهزاده
شهر:
shiraz
تاریخ:
1/11/2012 12:45:07 PM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عليكم و رحمت الله و بركاته
خداوندا شكرت
خداوندا اول اينكه ظهور حضرت امام مهدي عج را زودتر برسون
خداوندا دوم سلامتي رهبر بزرگوار را به كامليت برسون
خداوندا سوم سلامتي تمام شيعيان علي ع را به كامليت برسون
خداوندا كمكم كن مثل مردان بزگوار / بزرگ شوم و به چشم شهدا بيايم
خداوندا منم شاهزاده گداه / و پر گناه / قرارم بده در ميان گلهاي بهشتي
/ م سايت عالي بود/ خدا خيرتون بده / يا علي مدد / خدانگهدار
|
|
86319 |
نام:
عطيه
شهر:
كربلا
تاریخ:
1/11/2012 12:05:53 PM
کاربر مهمان
|
باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد ودرود وسلام بردوستان واهالي حرف دل
انیشتین میگفت : آنچه در مغزتان میگذرد، جهانتان را میآفریند.
استفان كاوی (از سرشناسترین چهرههای علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است كه میگوید: اگر میخواهید در زندگی و روابط شخصیتان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایشها و رفتارتان توجه كنید؛ اما اگر دلتان میخواهد قدمهای كوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگیتان ایجاد كنید باید نگرشها و برداشتهایتان را عوض كنید.
او حرفهایش را با یك مثال خوب و واقعی، ملموستر میكند:صبح یك روز تعطیل در نیویورك سوار اتوبوس شدم. تقریباً یك سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سكوتی دلپذیر برقرار بود تا اینكه مرد میانسالی با بچههایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر كرد. بچههایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب میكردند. یكی از بچهها با صدای بلند گریه میكرد و یكی دیگر روزنامه را از دست این و آن میكشید و خلاصه اعصاب همهمان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچهها كه دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمیآورد و غرق در افكار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازكردم كه:آقای محترم! بچههایتان واقعاً دارند همه را آزار میدهند. شما نمیخواهید جلویشان را بگیرید؟ مرد كه انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد میافتد، كمی خودش را روی صندلی جابجا كرد و گفت:بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمیگردیم كه همسرم، مادر همین بچهها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است.. من واقعاً گیجم و نمیدانم باید به این بچهها چه بگویم. نمیدانم كه خودم باید چه كار كنم و ... و بغضش تركید و اشكش سرازیر شد.
استفان كاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره میپرسد:صادقانه بگویید آیا اكنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمیبینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد كه نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟و خودش ادامه میدهد كه:راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمیدانستم. آیا كمكی از دست من ساخته است؟ و....
اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم كه این مرد چطور میتواند تا این اندازه بیملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب میخواستم كه هر كمكی از دستم ساخته است انجام بدهم.
***** حقیقت این است كه به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض میشود. كلید یا راه حل هر مسئلهای این است كه به شیشههای عینكی كه به چشم داریم بنگریم؛ شاید هر از گاه لازم باشد كه رنگ آنها را عوض كنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازهای ببینیم و تفسیر كنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلكه تعبیر و تفسیر ما از آن است.
|
|
86318 |
نام:
گلی
شهر:
بیرجند
تاریخ:
1/11/2012 11:04:54 AM
کاربر مهمان
|
چه فایده نوشتن یه درد وقتی درمانی واسه اون نیست وقتی باید عمر وجوونی خودت رو به خاطر دردی که درمونی نداره هدر بدی وهیچ راهی برای جبرانش هم نباشه کاش یکی صدام رو به گوش خدا می رسوند.
|
|
86317 |
نام:
هستی
شهر:
اصفهان
تاریخ:
1/11/2012 10:25:09 AM
کاربر مهمان
|
دلم خیلی گرفته اشکم میاد ولی غرورم بهش اجازه ی ریختن نمی ده خیلیییییییییییی تنهام
|
|
86316 |
نام:
ارمیا
شهر:
طلائیه
تاریخ:
1/11/2012 9:19:23 AM
کاربر مهمان
|
یاهو.اگه میخواین با زندگی شهید حاج یونس زنگی آبادی بیشتر آشنا بشین کتاب ظهور از کریم صفایی رو بخونید.فوق العاده زیباست
|
|
86315 |
نام:
دخترک مجنون
شهر:
قم
تاریخ:
1/11/2012 9:17:47 AM
کاربر مهمان
|
ای که در رنج و عذابی!
تو آنگاه رستگاری که به ذات و هویت خویش پی ببری . . .
.
.
.
.
.
گر به خود آیی به خدایی برسی،
به خود آ . . .
|
|
86314 |
نام:
ارمیا
شهر:
طلائیه
تاریخ:
1/11/2012 9:10:21 AM
کاربر مهمان
|
یاهو.خدمت سید وهمه دوستان بزرگوار سلام علیکم.بچه ها فردا من یه مصاحبه مهم دارم.هرکدوم اگه منو لایق میدونید واسم دعا کنید.
یاعلی
|
|
86313 |
نام:
شهاب
شهر:
امید به رحمت خدا
تاریخ:
1/11/2012 1:49:40 AM
کاربر مهمان
|
.:: یَاحَیُّ یَاقَیُّوم ::.
*سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی خطاب به همسرش:
من و تو با هم حساب داریم ، تو به گردن من حق داری همان طور که من به گردن تو حق دارم.
در مورد من ، تو حقّت را به جا آورده ای ، خوب هم به جا آورده ای.
حقّا که زن خوب و با انصافی هستی و من نه تنها از تو گله ای ندارم ، که از تو به خاطر صبرت ممنون هم هستم.
از خدا می خواهم به تو اجر بدهد.
مطمئن باش اگر پذیرفته شوم به روز قیامت ، اگر خدا اذن دهد ، اولین کسی را که شفاعت کنم تویی.
|
|