شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
86012
نام: شهره
شهر: تنهایی
تاریخ: 12/31/2011 7:10:27 PM
کاربر مهمان
  سلام مهربانان.

تشنه ام آقا! پهلوان کربلا!
این روزها تشنه جرعه ای دانستنم!

خوب می دانم سپاه برادرتان تشنه آب نبودند
خوب می دانم عطش آب نبود در خیمه ها
شاید عطش بصیرتی بود برای قومی که نمی دانستند با فرزند پیامبرشان در جنگند
برای سپاه سیاهی که بهشت مجسم را نمی دیدند و به دنبال بهشت بودند...

تشنه جرعه ای بصیرتم پهلوان!
علمدارم! پناهم! تکیه گاهم! تمام سرنوشت خیمگاهم!
چقدر امام حسین(علیه السلام) شما را دوست داشتند....
و چه احترامی برای مولایتان قائل بودید
غیرت و مردانگی و گوش بفرمان امام، فقط با شما معنا می شود...

آمده ام از کودکانه های رقیه برایم بگویید عموی مهربان
از صبوری مادر علی اصغر برای طفل شش ماهه اش...

از صبر مجسم از زینت پدر؛ زینب کبری(سلام الله علیها)
از یادگار برادرتان امام حسن(علیه السلام)
از جوان بنی هاشم علی اکبر(علیه السلام)، همان جوانی که مولایتان با دیدنش یاد جدشان پیامبر مهربانی می افتادند
از هفتاد و دو ستون دانشگاه عاشورا
از الان انكسر ظهری و قلت حیلتی1
از لحظه لحظه حضور مادرتان زهرای مرضیه(سلام الله علیها) برایم بگویید

آقا! دفتر سرنوشتم را آورده ام برایم سرمشق بنویسید....
از درسهایی که باید یاد بگیریم و علمدار باشم
علمدار حسین! پهلوان بنی هاشم! افتخار زینب(سلام الله علیها)! از تکلیف قرن من و روزگار من برایم بگویید

آقا از وظیفه من در سپاه امام زمانم(علیه السلام) بگویید
از علمداری در سپاه مهدی فاطمه(سلام الله علیها)

شنیده ام مهدی فاطمه از جدشان امام حسین(علیه السلام) هم غریب تر و مظلوم ترند
امام حسین(علیه السلام) علمداری مثل شما داشتند جوانانی مثل علی اکبر و قاسم و عون و جعفر و عبدالله و وهب و عمرو و ...
شیرزنانی مثل رباب و زینب و رقیه و سکینه(سلام الله علیهما) و ام وهب و ام عمرو و ام خلف و ...

اما فرزند فاطمه سالهاست که منتظر یاوران راستین هستند...

دلم گرفته پهلوان!
دلم برای خودم گرفته
که هنوز هم که هنوز است برای هدف خودم سراز پا نمیشناسم ولی برای هدف امامم...

پهلوان می شود برای خورشید اراده و ایمانم دعایی کنید
می خواهم به توصیه امام صادق لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی2 عمل کنم
.................................................

1. جمله معروف امام حسین علیه السلام در زمان شهادت حضرت ابالفضل
2. امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر او(حضرت مهدی علیه السلام) را درک می کردم تمام عمر خدمتگزارش بودم
منبع:start88.blogfa.com

یا فتاح. التماس دعا
86011
نام: سهـــــــــــــــــــام
شهر: شهرشما
تاریخ: 12/31/2011 6:57:26 PM
کاربر مهمان
  سلام.
به همگی.
ایشالا اوقات به کامتون باشه.
الحمدالله که من دوتا برنامه خیلی خوب پیش رو دارم:
یکیش نیمه دوم بهمن ماه ماموریت دارم برا منطقه همراه تعدادی از دانش آموز.که خوشحالم خدا قسمتم کرد بار دیگه به اون سرزمین سفر کنم.اخه پارسال نتونستم برم و همین موضوع ناراحتم کرده بود.
دومیش:قابل توجه سمانه خانوم از شــــــــــــازند:
اگه اقام امام حسین بطلبه ثبت نام کردم برا کربلای معلی از طریق اداره.ایشالا عید عمری باشه نائب الزیاره همتونم.
شنیده بودم هر کی یه بار بره کربلا دیگه هوایی میشه دلش..الان دارم تجربه میکنم این جمله رو.
التماس دعا.
یا ثـــــــــــــــــــــــــارالله.
86010
نام: ا.ج
شهر: مشهد
تاریخ: 12/31/2011 6:38:30 PM
کاربر مهمان
  از عذاب وجدان دارم میمیرم دل یک نفرو شکوندم که دیگه هیچوقت نمیبینمش یک لحظه هم از یادم نمیره سرم داره میترکه چون تازه فهمیدم چقدر دوسش دارم
86009
نام: عباسعلی روشنی
شهر: گرگان
تاریخ: 12/31/2011 6:00:31 PM
کاربر مهمان
  خدایا من رو هم به مقام بلند شهادت برسان
یا امام زمان سفارش ما رو هم به شهدا کن بگو گوشه ای از این کشور خیلی ها منتظرند تا ما رو هم بتلبند

ای کاش من هم در کنار اوینی شهید میشدم
86008
نام: شهاب
شهر: اميد به رحمت خدا
تاریخ: 12/31/2011 5:57:37 PM
کاربر مهمان
 
.:: يَارَبَّ العَالمين ::.


امام كاظم عليه السّلام فرمودند:

لَيسَ حُسنُ الجِوارِ كَفُّ الذى وَلكِن حُسنُ الجِوارِ الصَّبرُ عَلَى الّذى؛

خوش همسايگى تنها اين نيست كه آزار نرسانى ، بلكه خوش همسايگى اين است كه در برابر آزار و اذيت همسايه هم صبر داشته باشى.

تحف العقول، ص 409

* * *

*ஐ* ولادت با سعادت هفتمين سپهر گنجينه ي هدايت ، امام موسي الکاظم(عليه آلاف التّحيّه وَالثَناء) بر تمامي شما خوبان حرف دل مبارک باد. *ஐ*


86007
نام: مینا
شهر: رفسنجان
تاریخ: 12/31/2011 5:40:21 PM
کاربر مهمان
  خدایا به حق چهارده معصومت قسم منو از بلاها و بدی ها دور نگه دار و کمکم کن تا عاقبت بخیر شوم
86006
نام: امید
شهر: شیراز
تاریخ: 12/31/2011 5:23:38 PM
کاربر مهمان
  سلام
شاعر از کوچه ی مهتاب گذشت لیک شعری نسرود
نه که معشوقه نداشت..
نه که سرگشته نبود..
سالها بود که دگر کوچه مهتاب خیابان شده بود...
86005
نام: فهیمه
شهر: قم
تاریخ: 12/31/2011 4:59:37 PM
کاربر مهمان
  این شعر رو خودم گفتم 13 سالم است:
کاش عبور میکردی بار دیگر در کوچه های تاریک قلبم
کوچه هایی که ز سردی عابرانش رفتند

عابرانش رفتند و

منم تنها شدم

از رگ گردن هم تو به من نزدیک تری

پس بیا بامن باش....گوش بسپار به حرف های دلم

حرف هایی...که زپس گفته نشد / شد بغض

آری!همدم تنهایی ام:توخدایم هستی
86004
نام: شهاب
شهر: اميد به رحمت خدا
تاریخ: 12/31/2011 4:56:55 PM
کاربر مهمان
 
.:: بِسمِ اللهِ الرَّحمــنِ الرَّحیـــمِ ::.

به نام خداوند بخشاینده ی بخشایشگر


أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ أَم عَلَى قُلُوبٍ أَقفَالُهَا.

آيا آنها در قرآن تدبّر نمى‏كنند، يا بر دلهايشان قفل نهاده شده است؟!

سورة محمّــد(ص) _ آیة ۲۴


* * *


پيامبر خدا صلّى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم فرمودند:

إنّ هذهِ القُلوبَ تَصدَأُ كما يَصدَأُ الحَديدُ . قيلَ : يا رسولَ اللّه ، فما جَلاؤها ؟ قالَ : تِلاوَةُ القرآنِ .

اين دلها نيز همانند آهن زنگار مى‏بندند . عرض شد : اى رسول خدا ، صيقل دهنده دلها ، چيست ؟ فرمود : تلاوت قرآن . كنز العمّال2441 ، منتخب ميزان الحكمة460


* * *

*.*.* ختم قــــرآن کــــریم همراه با تدبّــــر در آیات الهــــی حرف دل _ نوبت هفـدهـــم *.*.*

{این دوره به نیّت ان شاء الله ، شِفای بیماران و رفع گرفتاری همه ی حرف دلی های عزیز}

*جزء اوّل: خاک گرامی از شهر ایثار
*جزء دوم: خاک گرامی از شهر ایثار
*جزء سوم: خواهر گرامیِ محتاج و نيازمند دعا ، گرفتار و حاجتمند گرامی از تهران
*جزء چهارم: مهسا خانم گرامی از شهر آرزوها
*جزء پنجم: زهرا خانم بزرگوار از مشهد
*جزء ششم: نرگس خانم گرامي از قم المقدّسه
*جزء هفتم: نرگس خانم گرامي از قم المقدّسه
*جزء هشتم: نرگس خانم گرامي از قم المقدّسه
*جزء نهم: yas8454 زيرآسمان خدا
*جزء دهم: yas8454 زيرآسمان خدا
*جزء یازدهم: yas8454 زيرآسمان خدا
*جزء دوازدهم: yas8454 زيرآسمان خدا
*جزء سیزدهم: Iran-Love گرامي(سلام و عرض ادب ممنون شکر خدا خوبم)
*جزء چهاردهم:
*جزء پانزدهم:
*جزء شانزدهم:
*جزء هفدهم:
*جزء هجدهم: آقاارمیای بزرگوار از طلائیه
*جزء نوزدهم: زهرا خانم گرامي از شهر تنهايي
*جزء بیستم: اناعبدک الضعیف از الارض الله
*جزء بیست و یکم:
*جزء بیست و دوم:
*جزء بیست و سوم:
*جزء بیست و چهارم:
*جزء بیست و پنجم: شهاب
*جزء بیست و ششم: شهاب
*جزء بیست و هفتم: عطیّه خانم گرامی از شاهرود
*جزء بیست و هشتم: محتاج و نيازمند دعا ، گرفتار و حاجتمند گرامی از تهران
*جزء بیست و نهم: ندا خانم گرامی از شیراز
*جزء سی ام: شهاب

*خوبان حرف دلی ضمن مشارکت همراه با تدبّر در ختم آیات الهی ، می توانند برای خود و نزدیکانشان درخواست ثبت جزء بفرمایند ، زمان قرائت جزءهای ثبت شده هر چه سریع تر باشد بهتر است و مهلت مشخّصی ندارد. درخواست ها در اسرع وقت ثبت خواهد شد در صورت عدم ثبت جزء مورد نظر مراتب را در حرف دل پیگیر شوید و اولویت تخصیص هر جزء با فردی می باشد که زودتر اعلام نموده باشد.


اَللّــهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّـــکَ الفَــرَجَ.


اَللّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـــدٍ وَآلِ مُحَمَّـــدٍ وَ عَجِّــل فَرَجَــهُم وَ فَرَجَنا بِهِم.


86003
نام: شهاب
شهر: اميد به رحمت خدا
تاریخ: 12/31/2011 4:30:54 PM
کاربر مهمان
  .:: بِسمِ ربِّ الشُهَداءِ وَالصِدّيقين ::.


*عروسي شهيد:


امروز يه ايميلي از سايت پلاك برام اومد كه عجيب دل رو مي لرزونه ولي باز هم بر غبطه هايم بر اين جوانان افزوده شد كه اينها كجا رسيدند و ما كجا هستيم .
حيفم اومد اين داستان را براي حرف دلي هاي عزيز ت قرار ندهم ؛ لذا خودتون بخونيد و لذت ببريد انشاالله .


*کارت عروســـی برای ارباب


نزدیک عملیات رمضان بود.

همه آماده می شدند برا عملیات و معمولاً کسی ديگه مرخصی نمی گرفت تا بعد از عملیات.

ولی یه جوون اومد و گفت اگه امکانش هست اجازه بده من برم شهرمون؟!
گفتم برا چی؟

گفت آخه عروسیمه و کارت هم پخش کردیم و خانواده مدام زنگ می زنن و می گن چرا نمیایی؟!
بهش اجازه دادم برگرده.

گفت:ازم راضی هستی؟
گفتم :آره. برو ولی مراسمت تموم شد یک هفته ای برگرد چون نیرو نیاز داریم.

خداحافظی کرد و راه افتاد.
عصر همون روز که بچه ها داشتن برا عملیات تجهیزات می گرفتن یکی رو دیدم کنار تانکر آب، داره وضو می گیره.
خیلی شبیه اون جوون بود.
رفتم جلوتر دیدم همونه.

تعجب کردم و پرسیدم مگه نرفتی برا عروسیت؟
گفت:چرا؛ حتی تا نزدیک پلیس راه اهواز هم رسیدم ولی یه دفعه یادم اومد که برا مجلس عروسی ام کارت دعوتی هم به اباعبدالله(ع) دادم
و ایشون رو هم دعوت کردم.

دیشب هم خواب دیدم مراسم عروسیم تو گودال قتلگاه برپاست
و امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) هم اومدن.
تا یاد این خواب افتادم دیگه نتونستم برم و برگشتم.
حالا هم اگه سالم برگشتم از عملیات، میرم برا عروسیم و گرنه که دعوت شده ام.

همون شب گردانمون وارد عمل شد و به خط زد.
صبحی که داشتم بین مجروحها و شهدامون می گشتم چشمم به همون جوون خورد.

خوابـــش تعبیــر شده بود و اربابــش حسیـــــن(ع) دعوتـــش کـرده بـود...


<<ابتدا <قبلی 8607 8606 8605 8604 8603 8602 8601 8600 8599 8598 8597 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved