شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
85612
نام: صاعقه
شهر: دل
تاریخ: 12/18/2011 11:02:34 AM
کاربر مهمان
  بسم رب المهدی

گفتگو با خانواده جانباز اعصاب و روانی كه در شرایط سختی زندگی می‌كنند؛

تصمیم كبری، این بار فقط برای خدا...

این قانون زندگی است؛ دنیا همیشه انسان را با بهترین داشته‌هایش به مصاف فنا و بقا می‌خواند. انسان بر سر عشق راستین در پی دفاع، مقاومت می‌كند و زخم برمی‌دارد. زخم برمی‌دارد و دست از باورهای اصلی‌اش برنمی‌دارد. جان می‌گذارد و جاودانه می‌شود و این ملاك تشخیص عاشقان حقیقی در طول تاریخ است.
امروز بعد از گذشت 32سال از پایان جنگ تحمیلی، شاید در آن سوی این شهر، در تپه‌ها و دشت‌های دوردست مرز، جایی در كنار سیم خاردارها در كنار بقایای جنگ، شاید پرندگان در آرامش روزگار، به زندگی طبیعی‌شان بازگشته باشند. اما حقیقت این است كه در جامعه ما هنوز اثرات سنگین و ویرانگر جنگ وجود دارد. كافی است ساعتی چشم‌ها را به جریان معمول زندگی هر روزه بست. كافی است گوش‌هایمان را كمی تیز كنیم تا شنیدنی‌ها را از چهره ساكت بازماندگان جنگ بشنویم. در دو شماره پیش صفحه پلاك سرخ، گزارشی از دیدار دو همرزم و جانباز بعد از 26سال، به چاپ رسید. یك روز بعد در پی تماسی تلفنی، باخبر شدیم كه جانباز نصیری بر اثر شدت یافتن عوارض ناشی از موج انفجار، برای مداوا در بیمارستان مخصوص جانبازان اعصاب و روان بستری است. در فكر آن بودیم كه جویای احوال او شویم كه دوباره تلفن زنگ خورد و این بار فردی در آن سوی خط در حالی كه گریه می‌كرد، از ما خواست تا به بیمارستان برویم و صدای او را كه همرزم جانباز نصیری و خود نیز از جانبازان اعصاب و روان است، به گوش مردم و مسئولان برسانیم. در روز ملاقاتی، همسران و فرزندان زیادی را دیدم كه با اشتیاق به دیدن عزیزان خود آمده بودند. هركس در حال و هوای خود بود. مثل اینكه آن‌ها پذیرفته بودند كه نمی‌شود پدر و برادر خود را هر چند با مشكلات فراوانی كه برای آن‌ها به‌وجود می‌آورند، فراموش كرد. هرچه باشد آن‌ها بخشی از وجود ما هستند. وقتی جانباز علی ارحمی می‌آید،‌ همسرش كبری رضازاده پلاستیك میوه‌ها را باز می‌كند. محبت را می‌شود در چشم‌هایش مثل آن دانه‌های انگوری كه شسته است، تماشا كرد. علی ارحمی چفیه‌اش را درست می‌كند و كبری خانم یقه‌اش را مثل وقتی كه در خانه است، برایش صاف می‌كند. هنوز می‌شود عشق واقعی را در كره خاكی بی‌داشتن پول و مقام و منصب دید. با آن‌ها به گفتگو می‌نشینیم.............

ادامه در وبلاگ
http//www.saeghe-f135.mihanblog.com
85611
نام: عاطفه
شهر: تهران
تاریخ: 12/18/2011 10:45:05 AM
کاربر مهمان
  سلام
من کسی را دوست دارم او هم مرادوست دارد ولی خانواده من اورا قبول نمیکند .من چی کار کنم.خیلی دوستش دارم نمی تونم فراموشش کنم
85610
نام: آتشبار
شهر: مرند
تاریخ: 12/18/2011 10:35:45 AM
کاربر مهمان
  سلام کوچک که بودم آرزو داشتم یه روزی بزرگ شوم حالا که بزرگ شدم دلم می خواد بازبجه شوم
85609
نام: هادی
شهر: قم
تاریخ: 12/18/2011 10:31:20 AM
کاربر مهمان
  دلخوش از آنیم که حج می رویم
غافل از آنیم که کج می رویم
او که همین جاست، کجا می رویم
حج، بخدا جز به دل پاک نیست
شستن غم از دل نمناک نیست
دین که به تسبیح و سر و ریش نیست
هر که علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکر و فریب
شب همه شب گریه و امن یجیب


85608
نام: عبدالله
شهر: بیرق ولایت فقیه
تاریخ: 12/18/2011 10:30:09 AM
کاربر مهمان
  دستور داشت یکی از اشراری را که تازه دستگیر شده بود برای بازجویی ببرد. ایستاد و همه بازداشت گاه را با نگاهش دور زد،بعد چند قدم جلو رفت و پتو را از روی یک نفر کنار زد.
ناگهان پتو را رها کرد و کمی عقب رفت
یعنی چه؟ فرمانده اینجا چه کار می کند ؟
در حالی که بهت زده به فرمانده نگاه می کرد گفت:
سلام حاج آقا مغفوری شما کجا اینجا کجا؟ چرا اینجا خوابیدین؟
فرمانده در حالی که اشاره می کرد سرباز آرام تر صحبت کنه،گفت: خوابیده بودم ببینم بازداشت شده ها وضع مناسبی دارند یا نه.
با گفتن این حرف برخاست و پتو را جمع کرد و همراه با سرباز از در بازداشت گاه خارج شد.
مردان آفتاب
کتاب سردار شهید حاج عبد المهدی مغفوری
85607
نام: العبد
شهر: مهران
تاریخ: 12/18/2011 10:09:33 AM
کاربر مهمان
  هستی ام بر ولایت
ماجان نثاروعاشق
آماده نبردیم
بادشمن وموافق
....
85606
نام: اهل گناه
شهر: .............
تاریخ: 12/18/2011 9:56:06 AM
کاربر مهمان
  استاد حائري در مورد حجاب بحث مي کنه و يه حديث از حضرت علي(ع) مياره که:"شنيده ام در بازار بصره لباس زني با عباي مردي برخورد کرده،از شرم بميريد."
اين جمله انقدر به من نهيب زد که باعث شد مدتي با وحشت رفتارهامو مرور کنم.
مولاي من وقتي پدرت علي(ع) به مردم جامعه اي که در آن دو جسم بي حس و بي جان نامحرمان با هم تماس داشته پيشنهاد مرگ مي دهد،در غيبت تو از شرم هزاران برخورد پر هوس در جامعه چه کنيم؟

"اللهم انَا نشکوا عليک فقد نبيَنا و غيبة وليَنا"
85605
نام: منتظر
شهر: هصفهان/دانشجویزد
تاریخ: 12/18/2011 9:52:53 AM
کاربر مهمان
  "باسم رب الشهداء والصدیقین"

سلاااااام به اهالی اهل دل
واقعا خداقوت واقعا خداقوت
خیلی سایت عالی و همه فن حریفی دارید.
فقط ۱پیشنهاد به بچه های سکته ایمون:ببینید کلیپ ها عالی ان عالی اما ما هم تاجایی دستمون توکاره و کلاسهای عقیدتی سیاسی برگزار کردیم که یکی از اون کلاس ها به عهده بنده است/کلیپ های سکته را گاهی پخش میکنیم که خیلی هم مخاطب داره...!!!!اما اما
داخل خابگاه بچه ها متفاوت هستند بد داریم خوب داریم که بدا یا بهتر بگم مخالفای ما شدید این کلیپ رو مسخره کردن و زیر سوال بردند!!!!!!!ما از برنامه پارازیت اونا اطلاعی نداشتیم!!!!!!توضیح دادنو گفتند ببینید انقدر خودشون نوآوری ندارن که حتی برای مقابله کپی کردند حتی آرم یا لوگورو!!!!!!من در جواب گفتم اصلا این ها عمدا این کاررو کردن ولی ولی نظر واقعی خودم اینه که اینقدر مشابه نباشه/مثلا توسری های۱۹به قبل تشابهات کمتر بود و جالب تر!!!!!!اینم بگم که اینایی رو که گفتم از زبان چندین نفر مخالف و موافق بود......
اجرتون با اباعبدالله
یاعلی
85604
نام: الهه
شهر: انار
تاریخ: 12/18/2011 9:23:26 AM
کاربر مهمان
  دلم خیلی گرفته از نیومدنتون از اینکه خودمون و برای آمدن شما آماده نکردیم و فکر آماده کردن خودمونم نیستیم بعد میگیم بیا نمیگیم اگه اومدید با چه رویی سرمونو جلوتون بلند کنیم و بگیم خوش اومدید ای وای برما ای وای بر ما....دلم میخواد خودتون یه جوری کمکمون کنیدتا از این سرگردونی رها شیم و به اومدن شما فکر کنیم شاید حداقل یکم خودمونو آماده اومدنتون کنیم الهی به امید روزی که همگی با لبان خندون جلتون بایستیم و بگیم آقا خوش اومدید ما آماده ی جهادیم.
85603
نام: محمد
شهر: گرگان
تاریخ: 12/18/2011 9:17:23 AM
کاربر مهمان
  تورو به خدا کمکم کنین میخوام از آیت الله جوادی سوال بپرسم دلم داره میترکه.می خوام آروم شم.
<<ابتدا <قبلی 8567 8566 8565 8564 8563 8562 8561 8560 8559 8558 8557 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved