شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
83032
نام: مجتبي
شهر: ...
تاریخ: 9/9/2011 10:17:15 AM
کاربر مهمان
  هوالغني

در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند

ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار

التماس دعا
83031
نام: بنده خدا
شهر: زمین
تاریخ: 9/9/2011 8:47:55 AM
کاربر مهمان
  سلام آقاشهاب لطفا جز ۲۹و۳۰رو بمن بدید ممنون
83030
نام: بی قرار کربلای 5
شهر: نهرجاسم
تاریخ: 9/9/2011 12:45:25 AM
کاربر مهمان
  از جلال می نویسم از مردی که مردانه با تیغ قلم به خیمه گاه تاتاران زد از بزرگ مردی که به رسم عیاران بر نفس عنان زد و پروانه ی دل بر آتش یاران

آن یل که به روی غرب شمشیر کشید
از هیمنه اش پشت ستم تیر کشید
دیدیم سرانجام که زنجیر گسست
زان نعره که بر حلقه ی زنجیر کشید

*******************************

در جام شفق شکفت سیمای جلال
جوشید سرود عشق از نای جلال
دردا که در این طلیعه ی صبح ظفر
خالیست میان عاشقان جای جلال
83029
نام: محسن شیری
شهر: الیگودرز
تاریخ: 9/9/2011 12:37:12 AM
کاربر مهمان
  السلام علیک یا صاحب الزمان
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
سالهاست که شیعه چشم انتظار مردیست که در وجودش عدالت حیدری در دل کرامت حسنی در سینه شجاعت حسینی و در قلبش زخمی را یدک میکشد که نا اهلان و لعینان روزگار بر روی صورت مادرش فاطمه الزهرا نهادند
اللهم عجل لولیک افرج
83028
نام: بی قرار کربلای 5
شهر: نهر جاسم
تاریخ: 9/9/2011 12:32:31 AM
کاربر مهمان
  به یاد زنده یاد جلال آل احمد

چون شیر در این بیشه خروشید جلال
جز از خم حق باده ننوشید جلال
تا سبز شود باغ خزان دیده ی عشق
گلگونه قبای عشق پوشید جلال
83027
نام: گرفتار
شهر: ناکجا آباد
تاریخ: 9/8/2011 10:19:32 PM
کاربر مهمان
  سلام
نمی دانم چرا اکثر آشنا هایم مرا آدم خوبی میدانند ولی من لااقل تنها خوبی که دارم ریاکار نیستم
از همه بخاطر بد بودنم شرمنده ام
ای کاش همانطور بودم که فکر می کردند
مردم آزار نیستم ولی گناهکارم
الان هم قصدم ریاکاری نیست
بخدا پناه میبرم
83026
نام: مجتبي
شهر: ...
تاریخ: 9/8/2011 8:04:48 PM
کاربر مهمان
  هوالغني

وقتی از همه جا نا امید شدی برو توی کوه فریاد بزن که آیا هنوز امید هست؟؟؟؟؟ آن موقع خواهی شنید که هست.... هست..... هست


راز بقا!

گرما بیداد مى كرد.
بدتر از گرماى خرماپزان، جك و جانورهایى بود كه محاصره مان كرده بودند.
روبروى مان دشمن بود و چپ و راست و پشت سرمان انگار پخش مستقیم راز بقا بود.
از عقرب و رتیل و مار و آفتاب پرستهاى غول پیكر تا سگهاى لاشه خوار و موش هایى كه اگر گربه مى دیدشان زهره ترك مى شد.
حوصله مان كه از گرما سرمى فت و كلافه شدیم، مى آمدیم بیرون سنگر و به تماشاى راز بقا مى نشستیم.
یك هو مى دیدى یك آفتاب پرست سرخ و گنده، كلّه مارى را به دندان گرفته و مثل كشتى گیرها كه در خاك مقاومت مى كنند، بى توجه به ضربات شلاق وار مار مادرمرده، دندان قروچه مى كند و بعد مار بى جان را به خندق بلایش مى فرستد.
یا دو سه سگ لاشه خوار همان آفتاب پرست را محاصره مى كنند و در یك لحظه لقمه چپش مى كنند.
آن روز تو سنگر بودیم كه بیسیم به كار افتاد.
گوشى را كه برداشتم صداى ترسیده و لرزان احمد بلند شد كه: »بچه ها به دادمان برسید.
مى خواهند تكه پاره مان كنند!« دلم ضعف رفت.
فكرى شدم كه عراقى ها آمده اند سروقتشان و غافلگیرشان كرده اند و مى خواهند شهیدشان كنند.
تو گوشى بیسیم گفتم: »احمد جان به رمز حرف بزن، چى شده؟« - »رمز چیه؟ یاالله بیایید بیرون.
ما داریم مى آییم.
آخ پام.
زود باشید تیربار بیارید.
گاز بده محمد!« گیج شدم.
بچه ها را خبر كردم و مسلح رفتیم بیرون.
یك هو از دور گرد و غبارى دیدیم و بعد یك موتورسوار كه یك گله سگ لاشه خوار دنبالش كرده اند.
یكى از بچه ها دوربین به چشم گرفت و بعد گفت: »اى داد و بیداد.
بچه ها سگ ها دنبال احمد و محمد كرده اند!« حالا از دور محمد را مى دیدیم كه پُرگاز مى آید و سگ ها چهار نعل تعقیبش مى كنند و جست مى زنند كه آن دو را واژگون كنند و حسابشان را برسند.
تیربار را مسلح كردم و یك خط آتش جلوى موتور شلیك كردم.
محمد از روى یك چاله پرید.
بچه ها هیاهو مى كردند.
اما سگ ها ول كن نبودند.
موتور رسید و سگ ها پشت سرشان.
محمد هول كرد و موتور چپ كرد.
قبل از اینكه سگ ها آن دو را تكه پاره كنند آتش بستم به تنگشان.
زوزه كشان دررفتند.
محمد و احمد ناله كنان دعایمان مى كردند.
یك هو آتش خمپاره و توپ عراقى ها باریدن گرفت.
یكى از بچه ها گفت: »لطفاً ادامه راز بقا را در سنگر مشاهده كنید!« محمد و احمد را برداشتیم و چپیدیم تو سنگرمان!

منبع:كتاب رفاقت به سبك تانك
التماس دعا
83025
نام: سمانه
شهر: شازند
تاریخ: 9/8/2011 6:32:08 PM
کاربر مهمان
  سلام به تمام دوستای حرف دل
مناجان منم خوشحالم دوستایی مثل شما رو پیدا کردم که دعای خیرتون بدرقه راهمه خیلی تو زندگیم سختی کشیدم ولی هیچ وقت ناامید نشدم چون میگن ناامیدی کفر است توکلم به خدا بوده و همه اون سختیها رو آزمایش خدا دونستم الهی سربلند باشمازاین آزمون ها .مناجان 90/06/31 ما در مصلای شهرمون یادواره شهدای پاسدار و روحانی شهرمون رو گرفتیم خوشحال میشم با خانواده تشریف بیاورید.
آقا راستین الهی یکی بهتر نصیبت بشه و مطمئن باش روزی میرسه که اونی که تنهات گذاشت میفهمه که چقدر اشتباه کرده الهی خنده وشادی این دل شکسته شما رو بند بزنه وخوشبخت بشید.آمین یا رب العامین
83024
نام: سکوت
شهر: انتظار
تاریخ: 9/8/2011 6:17:28 PM
کاربر مهمان
  به خدا گفتم "خسته ام" گفت : " لا تنقطوا من رحمه الله ... از رحمت خدا ناامید نشوید."
گفتم : " هیچ کسی نمیدونه تو دلم چی میگذره" گفت : " ان الله بین المرء و قلبه .... خدا حائل است میان انسان و قلبش."
گفتم : " هیچ کسی رو ندارم." گفت : " نحن اقرب الیه من حبل الورید... ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم."
گفتم : " ولی انگار اصلا منو فراموش کردی" گفت : " فاذکرونی اذکر کم ... منو یاد کنید تا یاد شما باشم."

روزی گنجشکی با دشواری روزگار لانه ساخت. بادی وزید لانه اش ویران شد از خدا گله مند شدو گریست خدا سکوت کرد گنجشک باز گله کردخدا جز لبخند پاسخی نداد. ای آدمیزاد کمی بیاندیش و آگاه باش سرابی که از نومیدی می نگری حکمتی بیش نیست چرا که اگر بادی نمی وزید و گنجشک به آشیانه می شد حال از گزند مار قلب کوچکش نمی تپید.
83023
نام: نفيسه ملقب به منا
شهر: مركزي
تاریخ: 9/8/2011 3:48:56 PM
کاربر مهمان
  سلام به تموم حرف دلياي عزيز مخصوصازائراي آقا امام حسين وآقاامام رضا انشاالله ماروفراموش نكنن وسفرپرخيروبركتي داشته باشن انشاالله بچه هاي حرف دل همه كربلايي بشن بلندصلواااااااااااااااااااااات
سمانه خانم و خاك گرامي به داشتن دوستاني مثل شماافتخارميكنم وازاين بابت خيلي خوشحالم كه اينجام سمانه خانم خداروشكر ميكنم كه خداكمكتون كرده انشاالله بهترينها نصيبتون بشه

آقاشهاب جز۳۰روبراي من كناربذاريد ممنون
التماس دعا
<<ابتدا <قبلی 8309 8308 8307 8306 8305 8304 8303 8302 8301 8300 8299 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved