شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
82832
نام: زینب
شهر: شیراز
تاریخ: 8/27/2011 6:41:37 PM
کاربر مهمان
  سلام عزیزان طاعاتتون قبول
آقا شهاب یه جز هم برا من بذارید.
82831
نام: عـبــدالــزهــرا
شهر: غریـبستــان
تاریخ: 8/27/2011 6:00:24 PM
کاربر مهمان
  یا ملجا کل مطرود


سلام سید...

سلام اهالی حرف دل...


روزهای آخر ماه خداست...

...

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار...


التماس دعا
82830
نام: فائزه
شهر: تهران
تاریخ: 8/27/2011 4:31:13 PM
کاربر مهمان
  به خدا نگو مشکل بزرگی دارم به مشکلات بگو خدای بزرگی دارم
شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینطور نوشت هرگلی هم باشی چه شقایق چه گل میخک و یاس زندگی اجباریست
دلم خیلی گرفته

82829
نام: شهاب
شهر: امید به رحمت خدا
تاریخ: 8/27/2011 3:53:20 PM
کاربر مهمان
 

.:: بِسمِ اللهِ الرَّحمــنِ الرَّحِیـــمِ ::.

به نام خداوند بخشاینده ی بخشایشگر

*امام على عليه‏ السّلام فرمودند :

اِتَّقِ اَللَّهَ فِي كُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ وَ خَف عَلَى نَفسِكَ اَلدُّنيَا اَلغَرُورَ وَ لاَ تَأمَنهَا عَلَى حَالٍ وَ اِعلَم أَنَّكَ إِن لَم تَردَع نَفسَكَ عَن كَثِيرٍ مِمَّا تُحِبُّ مَخَافَةَ مَكرُوهٍ سَمَت بِكَ اَلاَهوَاءُ إِلَى كَثِيرٍ مِنَ اَلضَّرَرِ فَكُن لِنَفسِكَ مَانِعاً رَادِعاً وَ لِنَزوَتِكَ عِندَ اَلحَفِيظَةِ وَاقِماً قَامِعاً.

در هر صبح و شام از خداى بترس و نفس خود را از دنياى فريبنده برحذر دار . و در هيچ حال امينش مشمار و بدان كه اگر نفس خويش را از بسيارى از آنچه دوست مى ‏دارى ، به سبب آنچه ناخوش مى‏دارى ، باز ندارى ، هوا و هوس تو را به راههايى مى ‏كشاند كه زيانهاى فراوان در انتظارت خواهد بود . پس همواره زمام نفس خويش فرو گير و راه خطا بر او بربند و چون به خشم آمدى ، مقهورش ساز و سرش را فرو كوب و خردش نماى.

نهج البلاغه، نامه پنجاه و ششم ، وصيّتى از آن حضرت (ع) به شريح بن هانى ، فرمانده لشکر.

*.*.* ختم قــــرآن کــــریم همراه با تدبّــــر در آیات الهــــی حرف دل _ نوبت هفتـــم *.*.*

*جزء اوّل: راستین گرامی از شهر غریبم
*جزء دوم: بنده خدا از زمین
*جزء سوم: بنده خدا از زمین
*جزء چهارم: خاک گرامی از شهر ایثار
*جزء پنجم: خاک گرامی از شهر ایثار
*جزء ششم: سلام بزرگوار از دوکوهه
*جزء هفتم: اسیر گرامی از کوچه پشتی
*جزء هشتم: اسیر گرامی از کوچه پشتی
*جزء نهم: شهاب
*جزء دهم: شهاب
*جزء یازدهم: شهاب
*جزء دوازدهم: خانم محمّدی گرامی از شهر زیباییها
*جزء سیزدهم: شهاب
*جزء چهاردهم: ...(قید نشده)گرامی از...(قید نشده)
*جزء پانزدهم:
*جزء شانزدهم:
*جزء هفدهم:
*جزء هجدهم:
*جزء نوزدهم:
*جزء بیستم:
*جزء بیست و یکم:
*جزء بیست و دوم:
*جزء بیست و سوم:
*جزء بیست و چهارم:
*جزء بیست و پنجم:
*جزء بیست و ششم:
*جزء بیست و هفتم:
*جزء بیست و هشتم:
*جزء بیست و نهم:
*جزء سی ام:

*خوبان حرف دلی ضمن مشارکت همراه با تدبّر در ختم آیات الهی می توانید همانند نوبت های قبل برای خود و نزدیکانتان درخواست ثبت جزء بفرمایید.

*در صورت اتمام این دوره نام درخواست کنندگان باقیمانده در دوره های بعدی نیز ثبت خواهد شد.

*زمان قرائت جزء هر چه زودتر باشه بهتره مهلت مشخصی نداره.


* * *


اَللّــهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّـــکَ الفَــرَجَ.

اَللّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـــدٍ وَآلِ مُحَمَّـــدٍ وَ عَجِّــل فَرَجَــهُم وَ فَرَجَنَــابِهِــم.


82828
نام: راستین
شهر: غریبم
تاریخ: 8/27/2011 3:12:55 PM
کاربر مهمان
  سلام دوستان
آقا شهاب لطفا دو جز برام بزارید.
عطیه خانم خداپدر گرامیتون رو رحمت کنه.
گل رز براتون دعا میکنم انشاا... قبول میشین.
خانم سمانه از شازند الان داشتم یه مطلب میخوندم این بود که یه فرشته به خدا گفت تو که انقدر بنده هاتو دوست داری پس چرا غم رو آفریدی؟خدا گفت این بنده هایی که من میشناسم تا غم وغصه به سراغشون نیاد یا خالقشون نمی افتن.
خانم محمدی درد بزرگی دارم ممنون که درکم میکنید.
چیکار کنم؟خدایا منو میبینی؟بیا با من مدارا کن.
82827
نام: بوی سیب
شهر: مطلع الفجر
تاریخ: 8/27/2011 3:03:43 PM
کاربر مهمان
  نوف بكائى كه يكى از اصحاب و علاقه مندان حضرت اميرالمؤ منين علىّ صلوات اللّه عليه است ، حكايت كند:
در آن هنگامى كه حضرت علىّ عليه السلام در حوالى كوفه در محلّى به نام رَحبه اقامت داشت ، به ديدارش رفتم و پس از احوالپرسى ؛ به ايشان گفتم : مرا پندى ده .
مولاى متّقيان ، علىّ عليه السلام فرمود: اى نوف ! به هم نوعان و دوستان خود محبّت و مهر ورزى كن ، تا آنان نيز به تو مهر ورزند.
به حضرتش گفتم :اى سرورم ! بر نصايح خود بيفزاى .
فرمود: به همگان نيكى و احسان كن ، تا احسان ببينى .
گفتم : باز هم پندى ديگر بيفزاى تا بيشتر بهرمند گردم ؟
حضرت فرمود: از مذمّت و بدگوئى نسبت به ديگران دورى كن وگرنه طُعمه سگ هاى دوزخ خواهى گشت .
سپس اظهار داشت : اى نوف ! هر كه دشمن من و دشمن امام بعد از من باشد، اگر بگويد: حلال زاده ام دروغ گفته است .
نيز هركه زنا و فحشاء را دوست دارد و بگويد: حلال زاده ام ، باز دروغ گفته است .
همچنين كسى كه نسبت به گناه بى باك و بى اهمّيت باشد، اگر ادّعاى ايمان و خداشناسى كند، بدان كه او هم دروغ گفته است .
اى نوف ! رفت و آمد و ديدار با خويشان خود را قطع مكن تا خداوند بر عمرت بيفزايد.
خوش اخلاق و نيك خوى باش ، تا خداوند محاسبه ات را ساده و سبك گرداند.
اى نوف ! چنانچه بخواهى كه در روز قيامت همراه و هم نشين من باشى ، هيچ گاه يار و پشتيبان ستمگران مباش .
و بدان كه هر كه ما را در گفتار و عمل دوست بدارد، روز قيامت با ما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام محشور خواهد شد، چه اين كه در روز قيامت ، خداوند هر كسى را با دوست مورد علاقه اش محشور مى نمايد.
اى نوف ! مبادا خود را براى مردم بيارائى ؛ و با معصيت و گناه ، با خداوند مبارزه كنى ، چون روز قيامت شرمسار و رسوا خواهى شد.
سپس در پايان فرمود: اى نوف ! به آنچه برايت گفتم اهميّت ده و عمل نما، كه سبب سعادت و خير تو در دنيا و آخرت خواهد بود.

الكنى و الا لقاب : ج 2، ص 89
82826
نام: اسیر
شهر: کوچه ی پشتی
تاریخ: 8/27/2011 2:58:13 PM
کاربر مهمان
  سلام.
خانم محمدی گرامی حق باشماست.این حرفی که من زدم رو حساب بچگی ونادونی من بزارید. اطرافیانم فکر میکنند من خیلی گناه کار نیستم اما خودم بهتر از همه میدونم چقدر گناه کارم و به قول شما بنده ی رو سیاه خدام و نباید بیشتر از این گناه کنم.خیلی،خیلی ممنون از راهنماییتون.
گل رز گرامی انشاالله اون دانشگاهی که مد نظر خودتون هست قبول بشید.
عطیه خانم خدا پدرتون رو رحمت کنه.
برای همه ی عزیزان حرف دلی دعاکرده و میکنم.
درپناه حق.
82825
نام: بوی سیب
شهر: مطلع الفجر
تاریخ: 8/27/2011 2:16:39 PM
کاربر مهمان
  داستانی پند آموز

رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد
پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:
ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی
آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت

۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم ولی آنها را رها نمی کنیم.
82824
نام: راستین
شهر: غریبم
تاریخ: 8/27/2011 2:15:37 PM
کاربر مهمان
  با مداد رنگي روزه آمدنت را نقاشي ميکنم و جاده هايه رفتنت را خط خطی! کسي برايه من نيست. بيا غلط هايه زندگيم را به من بگو و زيره اشتباهتم را خط بکش.بودنت مثله دريايي مرا در بر ميگيرد آنجا که تو هستي،ماهيها هم نميتوانند بييند چه رسد به من..............................!!! کدام صبح ميايي؟ کدام چمدان مال توست؟ کدام دست ترا به من ميرساند؟کدام روز مال من ميشوي؟بيا که درد دلم را فقط تو ميفهمي
82823
نام: سمانه
شهر: شازند
تاریخ: 8/27/2011 1:50:27 PM
کاربر مهمان
  دوستای حرف دل سلام طاعاتتون قبول .خیلی دلم پر ازغم وغصه است اینقدر زیاداست که صفحه های حرف دل گنجایش آنها رو نداره فقط ازتون میخوام دعام کنید تا مشکلم حل بشه . ممنونم التماس دعا
<<ابتدا <قبلی 8289 8288 8287 8286 8285 8284 8283 8282 8281 8280 8279 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved