شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
82382
نام: شهاب
شهر: اميد به رحمت خدا
تاریخ: 8/10/2011 4:29:17 PM
کاربر مهمان
  .:: یَاغافـِـر ::.


لب تشنه گر شدي تو در اين ماه بندگي * * * آبي ز ديده هديه به طفل رباب کن


*خدا قوّت روزه دار.

ُ*سلام بر آقا سيّد مرتضي.

*سلام بر حرف دل.

*سلام بر فضاي آکنده از عطر معنويت و گلاب معرفت اين مکان نوراني که اسمش حـرف دله.

*سلام بر بچه هاي باصفا ، روشن ضمير و پاک حرف دل.

دونه دونه اسم نيارم خيلي بهتره. از اکثر قريب به اتّفاق مطالب شما بزرگان فيض و بهره مي برم و از همينجا از همه تون تشکّر و قدرداني مي کنم و دعا مي کنم عاقبت به خير بشيد.

اين که تک تک و به اسم و مورد مورد تشکّر نمي کنم دليل بر قدر ناشناسي و بي معرفتيم نيست. شما خوبان که حتّي براي حضور در فضاي مجازي هم وضو مي سازيد و به نيّت جهاد در راه خدا در فضاي مجازي حاضر مي شيد ، همين ما حصل کارتون رو ارزشمند مي کنه و سرشار از نورانيّت و معنويّت.

الهي اگه حاجاتتون به صلاحتونه حاجت روا بشيد ، تک تک.

*آقا عبدالله از رفسنجان ، سلام و درود.

افتخار ما اينه که زير سايه ي منويّات دقيق و پدرانه ي رهبر عزيزمون هستيم و ان شاء الله گوش به فرمانشون. بديهيه که کلمه ي محدود کننده ي قبيله ، خيلي مناسب نيست براي تفکّر جهاني ولايت فقيه که نشات گرفته از فقه مترقّي، جهان شمول و ناب اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السّلام).

اميدوارم تجديد نظري در استفاده از آن مضاف و مضافٌ اليه لا يتچسبک داشته باشيد. مرفوم بفرماييد حاجي...

*التماس الماس ناب دعا از همه حرف دلي هاي گرامي و عزيز.


اَللّــهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّـــکَ الفَــرَجَ.

اَللّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـــدٍ وَآلِ مُحَمَّـــدٍ وَ عَجِّــل فَرَجَــهُم وَ فَرَجَنَــابِهِــم.


82381
نام: حسن
شهر: دل
تاریخ: 8/10/2011 4:19:15 PM
کاربر مهمان
  كنگره عشق نيست منزل هر بوالهوس

طائر اين آشيان جان حسين است و بس

قله قاف وجود منزل عنقا بود

بر سر اين آشيان پر نگشايد مگس

پايه اوصاف او، فوق اشارات ماست

رفعت اين پايه نيست افئدة را دسترس

محفل ايجاد را اوست چراغ ابد

تا ابد از نور او مشعله ها مقتبس

گشت چو كرب و بلا عارج معراج عشق

روح امينش فشاند گرد ز سم فرس

او قفس تن شكست تا به قفس ماندگان

در پى او بشكند قالب تن را قفس

كشته بى ديده ام در هوسى داده جان

زنده چو او كس نديد كشته به ترك هوس

رفت و شد اندر پى اش قافله دل روان

ما پى اين كاروان شاد به بانگ جرس (348)

اى شه بافر و نور، عرش مقام تو را

لامسه عقل ما، دم زند از لايمس (349)

بحر ثناى تو را قول نبى زورق (350) است

جنبش ما اندر او جنبش خار است و خس

كشته غفلت بود هر كه تو را كشته خواند

اى دم جان پرورت زنده دلان را نفس


جويرة بن مسهر عبدى گويد: در راه صفين وقتى اميرالمؤمنين به زمين كربلا رسيد نگاهى به چپ و راست افكند و گريه كرد.
سپس فرمود: به خدا قسم اينجا فرود مى آيند، مردم سخن حضرت را نفهميدند مگر هنگام شهادت اباعبدالله الحسين عليه السّلام .
يكى از اصحاب گويد: من در آنجا استخوان شترى را به عنوان نشانه همانجائى كه حضرت اشاره كرده بود در زمين نهادم ، وقتى امام حسين عليه السّلام كشته شد، ديدم استخوان همانجائى است كه او و اصحاب او كشته شدند.(351)

82380
نام: شهاب
شهر: اميد به رحمت خدا
تاریخ: 8/10/2011 3:28:06 PM
کاربر مهمان
  بِسمِ اللهِ الرَّحمــنِ الرَّحِیـــمِ

به نام خداوند بخشاینده ی بخشایشگر


اَللّهُمَّ طَهِّر قَلبی مِنَ النِّفَاق وَ عَمَلی مِنَ الرّیَاء وَ لِسَانی مِنَ الکِذب وَ عَینی مِنَ الخِیَانَه...

خدایا قلبم را از نفاق و دورویی و کردارم را از ریا و خودنمایی و زبانم را از دروغ و چشمم را از خیانت و بی عفّتی پاک کن.(فرازی از دعای ابوحمزه ی ثمالی)


پيامبر گرامی اسلام صلّى الله عليه و آله فرمودند:

إِنَّ المُؤمِنَ هِمَّتُهُ فِي الصَّلاةِ وَالصِّيامِ وَالعِبادَةِ وَالمُنافِقُ هِمَّتُهُ فِي الطَّعامِ وَالشَّرابِ كَالبَهيمَةِ؛

همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن ؛ همانند حيوانات.(تنبيه الخواطر،ج1، ص 94)


*.*.* طرح ختم قــــرآن کــــریم همراه با تدبّــــر در آیات الهــــی حرف دل _ نوبت پنجــم *.*.*

*جزء اوّل: خانم عطيّه از تهران
*جزء دوم: علیرضای گرامی آشنای غریب
*جزء سوم: خان عطيّه از تهران
*جزء چهارم: خانم عطيّه از تهرن
*جزء پنجم:
*جزء ششم:
*جزء هفتم:
*جزء هشتم:
*جزء نهم: راستین گرامی از شهر غریبم
*جزء دهم: خانم محمّدی از شهر زیباییها
*جزء یازدهم: خاک گرامی از شهر ایثار
*جزء دوازدهم: خاک گرامی از شهر ایثار
*جزء سیزدهم: شهاب
*جزء چهاردهم:
*جزء پانزدهم:
*جزء شانزدهم:
*جزء هفدهم:
*جزء هجدهم:
*جزء نوزدهم:
*جزء بیستم:
*جزء بیست و یکم:
*جزء بیست و دوم:
*جزء بیست و سوم: خانم سمانه از شازند
*جزء بیست و چهارم:
*جزء بیست و پنجم:
*جزء بیست و ششم:
*جزء بیست و هفتم:
*جزء بیست و هشتم:
*جزء بیست و نهم: اسير گرامي از کوچه پشتي
*جزء سی ام: اسیر گرامی از کوچه پشتی

*خوبان حرف دلی ضمن مشارکت همراه با تدبّر در ختم آیات الهی می توانید همانند نوبت های قبل برای خود و نزدیکانتان درخواست ثبت جزء بفرمایید. در صورت اتمام این دوره نام درخواست کنندگان باقیمانده در دوره های بعدی نیز ثبت خواهد شد.

*زمان قرائت جزء هر چه زودتر باشه بهتره مهلت مشخصی نداره.


* * *


قوی کردن ارتباط با خداوند کار سختی نیست ، راه های روشنی دارد ، یکی خواندن نماز اوّل وقت با حضور قلب و حتّی المقدور به جماعت است ، دیگری انس با قرآن ولو خواندن یک صفحه در روز.

رهبر معظّم انقلاب اسلامی _ ۹۰.۰۴.۱۳


اَللّــهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّـــکَ الفَــرَجَ.

اَللّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـــدٍ وَآلِ مُحَمَّـــدٍ وَ عَجِّــل فَرَجَــهُم وَ فَرَجَنَــابِهِــم.


82379
نام: مجنون الحسين
شهر: غرب دجله
تاریخ: 8/10/2011 3:04:46 PM
کاربر مهمان
  ادامه مطلب ....

زهرای اطهر (س) را که در خود می‌پروانید، باز هم تنها بود و دلش زخم‌خورده‌ی طعنه‌ی زنان قریش. او در تنهایی با فرزندش سخن می‌گفت. راستی خدیجه (س) با فرزندش زهرا (س) چه می‌گفت؟ کسی چه می‌داند. شاید از غربت کوچه‌ها می‌گفتند. هردو طعم غربت را کشیده بودند. چه خدیجه آن هنگام که در کوچه‌ها زنان قریش از او رو بر می‌تابیدند و دشنامش می‌دادند، چه زهرا و آن کوچه‌ی بنی‌هاشم و آن درد جانسوز شیعه...

و خدیجه باز هم تنها بود. پیغام فرستاده بود اما زنان قریشی نیامده بودند. چشمان منتظرش به سوی در خیره بود که مریم و آسیه و ساره و صفورا آمدند، دعوتش را پاسخ دادند. او دیگر آسمانی شده بود. زمینیان لیاقت پاسخ گفتن دعوتش را نداشتند و دختر کوچکش زهرا (س)، تمام آن تنهایی را برای خدیجه پر کرد. خدیجه حالا کسی را داشت که در لحظات سخت، حرفش را با او بگوید.

در گرمای سوزان شعب، بانوی تنها در حالت احتضار بود و بر بالینش یارهمیشگی‌اش؛ محمد (ص) و دختر کوچکش زهرا (س) حاضر بودند. به دخترش وصیت کرد تا او را پیچیده در عبای رسول خدا دفن کنند؛ عبایی که رسول خدا (ص) در لحظاتی که جبریل برای وحی حاضر می‌شد، بر دوش مبارکش می‌انداخت.

شرم داشت و نمی‌خواست تا به همسرش بگوید که تحریم آن سالهای سخت شعب آنقدر وسعشان را تنگ کرده که بانوی ثروتمند قریش توانایی خرید کفنش را هم نداشته. محمد (ص) او را بشارت داد که جبرییل پیام آورده است که کفن خدیجه را ما خود خواهیم آورد.

خدیجه بانوی تنها و اولین زن مسلمان سالهایی بود که مال و جان و هر آنچه را که داشت برای هدفی والاتر بخشیده بود و حالا جبرییل آمده بود که خدیجه را بگوید: تو تمام هر آنچه را که داشتی در راه رسولت و ما بخشیدی؛ آنقدر که حالا لباس آمدنت را هم نداری اما خدیجه! ما به آمدنت مشتاقیم. بیا به سوی ما خدیجه.

کفنش را جبرییل آورد و با دستهای مبارک محمد (ص)؛ "کسی که بیش از هر کسی در این دنیا دوستش می‌داشت"، توی قبر آرام گرفت.

رسول خدا آن سال را سال حزن و اندوه خویش نامید و تا مدتها حتی برای سرپرستی فرزندانش هم همسری اختیار نکرد.

خدیجه یک زن زمینی بود که آسمانی شد. زنی‌ که نه تهدید و نه تحریم و نه هیچ‌چیز دیگری او را از هدفش دلسرد نکرد.

هیچ سنگ تحجر و سنتی پایش را به این زمین وصل نکرد و هیچ کوچه‌ی تنگ مادیگری برای او بن‌بست پرواز نشد.

زن تاجری که بهای هر چیزی را خوب می‌دانست و محمد (ص) و پیامش را به هیچ‌چیز نفروخت. زنی که همیشه تنها بود اما فرسنگها جلوتر از دیگران. درود ما به خدیجه (س)، بانوی تنها و فداکار اسلام؛ زنی که آسمانی شد و تمام این راه را از زمین تا آسمان با پای خود رفت.

يا علي مددي

انا مجنون‌الحسين يا ثارالله
82378
نام: مجنون الحسين
شهر: غرب دجله
تاریخ: 8/10/2011 3:03:41 PM
کاربر مهمان
  به نام حي سبحان

بمناسبت رحلت شاهزاده قریش! یار زمان سختی‌های پیامبر

زن که رویش را برگرداند و رفت، اشک در چشمان رسول خدا (ص) حلقه زد.

او خواهر خدیجه بود و لحن صدایش محمد (ص) را به یاد همسر مرحومش انداخته بود.

زنی که خاطره‌اش، چشمان پیامبر (ص) را بارانی کرده بود، همانی بود که اکثر مورخان و تاریخ‌نویسان، بینش و بخشش او را در راه گسترش اسلام همردیف خلق نیکوی محمد (ص) و شمشیر علی (ع) می‌دانستند.

زنی که قرنها جلوتر از زنان زمانه‌اش قدم برمی‌داشت و روح بزرگ و اندیشمندش در چارچوب‌های بسته‌ی جاهلیت موروثی آن زمان نمی‌گنجید.

غلام از سفر شام برای خدیجه گفته بود که در شهر "بصری" راهبی محمد را دیده و او را همان رسول وعده داده شده‌ی تورات و انجیل خوانده. خدیجه، نفیسه را واسطه کرده بود تا پیامش را به محمد برساند و بگوید: عموزاده، من خدیجه دختر خویلد، از تجار نامدار قریش؛ مایلم به همسری تو، محمد امین در آیم...

شاید همین پیغام ساختارشکن بود که خدیجه را خدیجه (س) کرد. محمد پسر عبدالله؛ معروف به امانتداری و پاکی نیز، دعوت خدیجه را آری گفت.

محمد روحش را فراتر از آن گسترانده بود تا همانند هم‌عصرانش، سن خدیجه و نام‌آوری اجدادش در جنگهای وحشیانه‌ی اعراب را به حساب آورد. او خدیجه را با همان پیغامش شناخت. پیغامی که پشت پا می‌زد به سنت‌های جاهلانه‌ی به ارث رسیده؛ پشت پا می‌زد به کاروانهای شتر و بار شامی‌شان. پیغامی که با خودش طعنه‌ی زنان قریش و سنگهای مردانش را می‌آورد.

خدیجه تمام این مسیر ترقی را خودش با پای بینش و بصیرت خودش طی کرد. خودش که دو زانو روبه‌روی محمد نشست، پیغامش را رساتر بعنوان زنی در تمامی اعصار بیان کرد: محمد! در برابر تو اموال من هیچ ارزشی ندارند وقتیکه من خودم را با تمام وجود به تو تقدیم می‌کنم...

و سالها بعد هم که محمد (ص) با پیغامی آسمانی از غار حرا برگشت، باز هم خدیجه اولین زنی بود که مسلمان شد و در کعبه همراه همسرش محمد (ص) و پسر بچه‌ای با نام علی (ع) نماز گذارد. او در تحریم جاهلیت موروثی زمانه‌اش تنها مانده بود اما از تنهایی باکی نداشت چرا که هم خودش و هم اندیشه‌اش از اجتماع آنروز فرسنگها جلوتر حرکت می‌نمودند.

محمد (ص) که بر فراز صفا دعوتش را علنی کرد و وجود مبارکش آماج سنگهای نادانی قریشیان شد، بازهم این خدیجه بود که تنها بر سر زنان روی سنگهای صفا می‌دوید و آنچنان ناله می‌کرد که جبرییل به محمد (ص) که با دستان مبارکش زخم سرش را گرفته بود تا خون بر زمین نریزد، گفت: خودت را به خدیجه برسان که تمام فرشتگان از ناله‌اش به فغان آمده‌اند. او با دردها و ناله‌ها و دعاهایش تنها بود وقتی که در برابر سنگها نادانی قریشیان خود را سپر محمد (ص) می‌کرد.
82377
نام: مریم
شهر: تهران
تاریخ: 8/10/2011 2:35:56 PM
کاربر مهمان
  سلام به بنده های خوب خدا
سلام به همه بچه های مهربان آوینی ) علیرضا از آشنای غریب/رضااز کویر/بی قراراز کربلای ۵ .منم که میرم سر خاک مادربزرگم بهشت زهرا یکی از همین پدرای شهید که در فتنه ۸۸ فرزند عزیزش رو از دست داده رو به همین شکلی که شما گفتید می بینم، شاید باورتون نشه مادر این شهید با وجود اینکه جوانه ولی الان مثل یه پیرزن می مونه که تمام ابروهاش هم سفید شده و فقط گریه می کنه. / اسیر کوچه ی پشتی، خیلی مهربونی/ خاک از ایثار، من خیلی گناهکارم ولی با این وجود مثل شما آرزوی شهادت دارم/ راستین از غریب، ناامید نباش و توکل کن/ محمدی از شهر زیبایی ها، همین قدر کوتاه هم برای ما غنیمته، با ما بیشتر صحبت کنید، امیدوارم هرچه زودتر خوب بشید/ مجتبی از .../ حسنی از هنوز نمیدونم کجا/ سوگند از امان از جدایی/ عطیه از تهران/ بوی سیب از مطلع الفجر/ اگه اسم بقیه رو نیاوردم یادم نبوده، ببخشید.
آقاشهاب از اامید به رحمت ا...، ازتون بخاطر ختم قرآن ها ممنونم ، عالیه.
همگی مطالبتون خیلی زیباست. شما همتون خوبید، خوش به حالتون.
هرروز و شب برای همتون دعا میکنم.
امیدوارم که فردا دوباره قسمتم بشه که برم سرخاک شهدا (بهشت زهرا) دوهفته است که نرفتم، تمام دلم اونجاست.
بچه ها مشکلی دارم که هرچقدر دعا می کنم حل نمیشه.خیلی ملتمس دعای شما عزیزان هستم.
بازم مثل قبل میگم بیاید همگی ، همدیگه رو موقع افطار، نماز شب، سحر، تو مناجات هامون، هروقت که دلمون شکست دعا کنیم و از خدا اول دعامون سلامتی و تعجیل در فرج آقا باشه .

التماس دعا.
82376
نام: عبدالله
شهر: قبیله ولایت فقیه
تاریخ: 8/10/2011 2:30:31 PM
کاربر مهمان
  اللهم البسنا زینة المتقین
مقام معظم رهبری(مد ظله) در دیدار اخیر با مسئولین نظام:
رفتار های قبیله ای ، اسلامی و انقلابی نیست.
عزیزانم سلام مجدد
قبیله ها من بعد بی معنی ست، باند ها و حزب ها باید در قبیله ای به نام انقلاب اسلامی ایران ادغام شود.
وهر که زیر پرچم علمدار ما نباشد ،از ما نیست.
82375
نام: اسیر
شهر: کوچه ی پشتی
تاریخ: 8/10/2011 1:35:09 PM
کاربر مهمان
  دوستش دارم چی کار کنم
چی کار باعشق یار کنم؟

عمری میخوام با یک نگاه
عقلم رو تارومار کنم

من از تو کربلا میخوام
خودت بگو چی کار کنم؟

عمر دوباره ی منی
خودت بگو چی کار کنم؟

التماس دعا.
یاحق.
82374
نام: باران
شهر: آسمان
تاریخ: 8/10/2011 1:29:38 PM
کاربر مهمان
  بنام خدایی که دراین نزدیکست.
سلام.


تقلاي پروانه
روزي سوراخ كوچكي در يك پيله ظاهر شد.شخصي نشست و ساعت ها تقلاي پروانه براي بيرون آمدن از سوراخ كوچك پيله را تماشا كرد.آن گاه تقلاي پروانه متوقف شد و به نظر مي رسيدكه خسته شده،و ديگر نمي تواند به تلاشش ادامه دهد.آن شخص مصمم شد به پروانه كمك كندو با برش قيچي سوراخ پيله را گشاد كرد.

پروانه به راحتي از پيله خارج شد،اما جثه اش ضعيف و بال هايش چروكيده بودند.آن شخص به تماشاي پروانه ادامه داد .او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحكم شودو از جثه ي او محافظت كند.اما چنين نشد!در واقع پروانه ناچار شد همه ي عمر را روي زمين بخزدو هر گز نتوانست با بال هايش پرواز كند.آن شخص مهربان نفهميد كه محدوديت پيله و تقلا براي خارج شدن از سوراخ ريزآن را خدا براي پروانه قرار داده بود،تا به آن وسيله مايعي از بدنش ترشح شودو پس از خروج از پيله به او امكان پرواز دهد.

گاهي اوقات در زندگي فقط به تقلا نياز داري م . اگر خداوند مقرر مي كردبدون هيچ مشكلي زندگي كنيم، فلج مي شدي م ،به اندازه ي كافي قوي نمي شديم و هرگز نمي توانستيم پرواز كنيم.

...............................................................
نقاط قوت و ضعف

كودكي ده ساله كه دست چپش در يك حادثه رانندگي از بازو قطع شده بود ، براي تعلي م فنون رزمي جودو به يك استادسپرده شد.پدر كودك اصرار داشت استاد از فرزندش يك قهرمان جودو بسازد.استاد پذيرفت و به پدر كودك قول داد كه يك سال بعد مي تواند فرزندش را در مقام قهرماني كل باشگاه ها ببيند.در طول شش ماه استاد فقط روي بدن سازي كودك كار كرد و در عرض اين شش ماه حتي ي ك فن جودو را به او تعليمنداد.
بعد از 6 ماه خبررسيد ك ه يك ماه بعد مسابقات محلي در شهر برگزار مي شو د .استاد به كودك ده ساله فقط يك ف نآموزش داد و تا زمان برگزاري مسابقات فقط روز آن تك فن كار كر د .سر انجام مسابقات انجام شدو كودك توانست درميان اعجاب همگان با آن تك فن همه حريفان خود را شكست دهد!سه ماه بعد كودك توانست در مسابقات بين باشگاه ها نيز با استفاده از همان تك ف ن برنده شود و س ال بعد نيز در
مسابقات كشوري، آن كودك يك دست موفق شد تمام حريفا ن را زمين بزند و به عنوان قهرمان سراسري كشورانتخابگردد.وقتي مسابقات به پايان رسيد، در راه بازگشت به منزل، كودك از استاد رازپيروزي ا ش را پرسيد . استاد گف ت : "دليلپيروزي تو اين بود كه اولاً به ه م ان يك فن به خوب ي مسلط بودي، ثانياً تنها اميدت همان يك فن بود، و سوم اينكه راهشناخته شده مقابله با اين فن ، گرفتن دست چپ حريف بود كه تو چنين دستي نداشتي!ياد بگير كه در زندگي ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده كني.

راز موفقيت در زندگي ، داشتن امكانات نيست ، بلكه استفاده از "بي امكاني" به عنوان نقطه قوت
است."

التماس دعای فراوان
اللهم عجل الولیک الفرج
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
82373
نام: ناشناس
شهر: غریبستان
تاریخ: 8/10/2011 1:18:29 PM
کاربر مهمان
  سلام ...............

قبول باشه انشاالله ،

از هرچه که این دنیایی است امساک کنید که سر خوان مهربانی خدا نشسته اید و آنجاست که جز موهبت و رحمت چیز دیگری برایتان مهیا نکرده اند.

التماس دعا

<<ابتدا <قبلی 8244 8243 8242 8241 8240 8239 8238 8237 8236 8235 8234 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved