اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
82152 |
نام:
بی قرار کربلای 5
شهر:
نهر جاسم
تاریخ:
8/6/2011 2:43:03 PM
کاربر مهمان
|
کبوترانه پریدید خوش به حال شما
قفس چگونه نشد مانع وصال شما؟
همین که بال گشودید آسمان لرزید
وعرشیان صله دادند در قبال شما
میان آتش و خون عاشقانه رقصیدید
که جاودانه رقم خورده بود فال شما
وما نظاره گران عروجتان بودیم
چه عاشقانه عروجی،خوشا به حال شما
سفر،چه رسم قشنگی،سفر به عرش خدا
سفر به خیر،سفر خوش،سفر حلال شما.....
|
|
82151 |
نام:
عطیه
شهر:
تهران
تاریخ:
8/6/2011 2:42:08 PM
کاربر مهمان
|
باسلام وصلوات برمحمدوآل محمد ودرودوسلام بردوستان واهالی حرف دل . طاعات وعبادات همگی مقبول درگاه احدیت .
بهترین اعمال در ماه مبارک رمضان خواندن قرآن است و بسیار باید خواند چه آنکه قرآن در این ماه نازل شده است و هر چیزی را بهاریست و بهار قرآن ماه رمضان است.
● در این ماه دعا و صلوات و استغفار بسیار باید نمود و لا اله الا الله بسیار باید گفت.
● روایت شده که امام زین العابدین چون ماه رمضان داخل می شد، تکلم نمی کرد مگر به دعا و تسبیح و استغفار و تکبیر و باید اهتمام بسیار نمود به عبادت و نافله های شب و روز.
● روایت است که در آخر هر روز از روزهای ماه رمضان خدا هزار هزار کس را از آتش جهنم آزاد می کند، پس از حقتعالی بخواه که ترا یکی از آنها قرار دهد.
● از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود هر مومنی که مومن دیگری را لقمه ای در ماه رمضان اطعام کند، حق تعالی برای او اجر کسی که سی بنده مومن را آزاد کرده باشد، بنویسد و از برای او نزد حق تعالی یک دعای مستجاب باشد.
● هر کس دعای جوشن کبیر را سه مرتبه در ماه رمضان بخواند حق تعالی بدن او را بر آتش جهنم حرام فرماید و بهشت را برای او واجب فرماید و دو ملک بر او موکل فرماید که او را از معاصی حفظ کنند و مدت حیات خود در امان خدا باشد.
مفاتيح الجنان
|
|
82150 |
نام:
شهاب
شهر:
امید به رحمت خدا
تاریخ:
8/6/2011 2:37:28 PM
کاربر مهمان
|
بِسمِ اللهِ الرَّحمــنِ الرَّحِیـــمِ
به نام خداوند بخشاینده ی بخشایشگر.
اَللّهُمَّ إِنيّ أَعُوذُ بِكَ مِن هَيَجَانِ الحِرصِ، وَ سَورَةِ الغَضَبِ وَ غَلَبَةِ الحَسَدِ، وَ ضَعفِ الصّبرِ، وَ قِلّةِ القَنَاعَةِ، وَ شَكَاسَةِ الخُلُقِ، وَ إِلحَاحِ الشّهوَةِ، وَ مَلَكَةِ الحَمِيّةِ.
خدايا ، به تو پناه مىبرم از طغيان حرص و تندى خشم و غلبه ی حسد و ضعف نيروى صبر و كمى قناعت، و تندی اخلاق و افراط در شهوت و غلبه ی عصبانيت.
فرازی از صحیفه ی سجادیّه.
*رسول گرامی اسلام صلّى الله عليه و آله فرمودند:
اَللّهُمَّ ارزُقنى حُبَّكَ وَحُبَّ مَن يُحِبُّكَ وَحُبَّ ما يُقَرِّبُنى إلى حُبِّكَ وَاجعَل حُبَّكَ أَحَبَّ إلَىَّ مِنَ الماءِ البارِدِ؛
خدايا روزى كن مرا محبّت خودت و محبّت دوستدارانت را و محبّت آنچه مرا به تو نزديك مى كند و محبّت خودت را نزد من از آب خنك محبوب تر گردان. محجة البيضاء، ج8، ص5
*.*.* طرح ختم قــــرآن کــــریم همراه با تدبّــــر در آیات الهــــی حرف دل _ نوبت سوم *.*.*
*جزء اوّل: اناعبدک الضعیف از الارض الله
*جزء دوم: خانم محمّدی گرامی از شهر زیباییها
*جزء سوم: امیدوار به رحمت خدا از همدان
*جزء چهارم: سمانه خانم ازشهرشازند
*جزء پنجم: راستین گرامی ازشهرغربیم
*جزء ششم: راستین گرامی ازشهر غریبم
*جزء هفتم: راستین گرامی ازشهرغریبم
*جزء هشتم: خاک گرامی ازشهرایثار
*جزء نهم: خاک گرامی ازشهر ایثار
*جزءدهم: خانم زینب ازشهرشیراز
*جزءیازدهم: بوی سیب از مطلع الفجر
*جزءدوازدهم: خانم فاطمه ازعاشقان صاحب الزمان (عج)
*جزءسیزدهم:
*جزءچهاردهم:
*جزءپانزدهم:
*جزءشانزدهم:
*جزءهفدهم:
*جزءهجدهم:
*جزء نوزدهم:
*جزء بیستم: !
*جزء بیست ویکم:
*جزءبیست ودوم:
*جزءبیست وسوم:
*جزء بیست وچهارم:
*جزء بیست و پنجم:
*جزءبیست وششم:
*جزءبیست وهفتم:
*جزءبیست وهشتم:
*جزء بیست ونهم:
*جزء سی ام: آقای مجتبی ازشهر...
*خوبان حرف دلی ضمن مشارکت همراه با تدبّر در ختم آیات الهی می توانید همانند سری اوّل برای خود و نزدیکانتان درخواست ثبت جزء بفرمایید. در صورت اتمام این دوره نام درخواست کنندگان باقیمانده در دوره های بعدی نیز ثبت خواهد شد.
*زمان قرائت جزء هر چه زودتر باشه بهتره مهلت مشخصی نداره.
* * *
الهی ؛ با خاطری خسته ، دل به تو بسته ، دست از غیر تو شسته ، در انتظار رحمتت نشسته ام .
الهی ؛ می دهی کریمی ، نمی دهی حکیمی .
الهی ؛ می خوانی شاکرم ، می رانی صابرم .
الهی ؛ احوالم چنان است که می دانی ، اعمالم چنین است که می بینی .
الهی ؛ نه پای گریز دارم ، نه زبان ستیز .
الهی ؛ مشت خاکی را چه شاید ، از او چه برآید ؟
دستم بگیر...
یاارحم الرّاحمین.
اَللّــهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّـــکَ الفَــرَجَ.
اَللّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـــدٍ وَآلِ مُحَمَّـــدٍ وَ عَجِّــل فَرَجَــهُم وَ فَرَجَنَــابِهِــم.
|
|
82149 |
نام:
بی قرار کربلای 5
شهر:
نهر جاسم
تاریخ:
8/6/2011 2:37:17 PM
کاربر مهمان
|
به مناسبت 15 مرداد ما شهادت شهید بزرگوار عباس بابایی
پایت را از زمین برگیر،آسمان راه های بیکرانش را نشانت خواهد داد.
تو را در بر خواهد گرفت و چونان امانتی لطیف بالا خواهد برد.
آن وحشت گنگ و بدوی از ارتفاع،صفیر گلوله هایی که با خود طنین مرگ دارند،دیگر نخواهدت ترساند.
در نگاهت آسمان و زمین به هم می پیوندند تا افق شوند.جایی برای درآمدن و لاجرم غروب کردن واگر غروب این گونه خونین نباشد،چگونه آفتاب هر صبح طلوعی تازه خواهد داشت؟
(عباس بابایی) آخرین پروازش را عید قربان انجام داد.
همسرش همان وقت در مکه منتظر آمدنش بود.
فرصت کمی مانده بود ومرد،که از چند شب پیش تقریبا نخوابیده بود،کارهای زیادی داشت که باید انجام می داد.
حقیقت همسایه ی دیوار به دیوار مرگ بود و مرد حقیقت را یافته بود
آخرین مناجات شهید خلبان عباس بابایی جمعه 15 مرداد1366(عید قربان)در کابین جنگنده
خدایا تو شاهدی که هر کاری می کنم،تنها برای تو و سرافرازی مسلمین است.
پرواز کن،پرواز کن،امروز روز بزرگ امتحان اسماعیل است.
و چند لحظه بعد از یک حماسه:
مسلم سلامت می کند یا حسین
و آخرین کلام:
اللهم لبیک
لبیک لا شریک لک لبیک.
هدیه به روح ملکوتیش صلوات
|
|
82148 |
نام:
مجتبی
شهر:
...
تاریخ:
8/6/2011 1:26:49 PM
کاربر مهمان
|
هوالحق
سلام
خانم منا از مرکزی و خانم زهرا از تنهایی ممنون که ما رو هم دعا کردید.
منم برای همه شما و تمام حرف دلی ها دعا میکنم.
خانم زینب از شیراز:
يا کاشف الکرب عن وجه الحسين اکشف کربي بحق اخيک الحسين(ع)
یعنی:
اي برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن
جناب مجنون الحسین خوشحالم که برگشتی.
آقا علیرضا کی گفته ما حالتو نپرسیدیم.حداقل نامه های بچه ها رو میخوندی که چند نفر پیام گذاشتن و گفتن چرا علیرضا نمیاد.بعدشم کی گفته تو بدی؟خیلی هم خوبی.اینجوری فکر نکن.ما که خیلی دوست داریم.
برای من دل شکسته هم دعا کنید.
|
|
82147 |
نام:
فرشته
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
8/6/2011 1:00:27 PM
کاربر مهمان
|
سلام سایتتونو تازه دیدم خواستم یه مطلب بزارم وبگم حرفی که به کسی نگفتم گاهی اونقدر دلم می گیره که توتنهایی خودم اشکام سرازیر میشه خیلی غم تو دلم دارم اما خدا بهم صبر فراوونی داده خوشحالم چون به دیگران لبخندمیزنم دلگیرم چون فقط خودم درگیرم با کسی که عاشقش بودم ازدواج کردم اما اونی نبود که من میخواستم اما بازم شکر چون...بازم نمیتونم بگم چیزی راه گلمو بسته ....فقط تواین روزا برام دعا کنید همین
|
|
82146 |
نام:
باران
شهر:
آسمان
تاریخ:
8/6/2011 12:49:11 PM
کاربر مهمان
|
بنام خدایی که دراین نزدیکی ست.
همینجاتوی قلبم همینجا کنارم همینجاتوی وجودم.
ولی من درک نمیکنم.
سلام......
روزها گذشت و گنجشك با خدا هيچ نگفت .
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه مي گفت . مي ايد ، من تنها گوشي هستم كه غصه هايش را مي شنود و يگانه قلبي ام كه دردهايش را در خود نگه مي دارد و سر انجام گنجشك روي شاخه اي از درخت دنيا نشست .
فرشتگان چشم به لبهايش دوختند ، گنجشك هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود :
با من بگو از انچه سنگيني سينه توست . گنجشك گفت لانه كوچكي داشتم ، ارامگاه خستگي هايم بود و سرپناه بي كسي ام . تو همان را هم از من گرفتي . اين طوفان بي موقع چه بود ؟ چه مي خواستي از لانه محقرم كجاي دنيا را گرفته بود ؟ و سنگيني بغضي راه بر كلامش بست. سكوتي در عرش طنين انداز شد . فرشتگان همه سر به زير انداختند.
خدا گفت ماري در راه لانه ات بود . خواب بودي . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. انگاه تو از كمين مار پر گشودي . گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود.
خدا گفت و چه بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمني ام بر خاستي.
اشك در ديدگان گنجشك نشسته بود . ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت. هاي هاي گريه هايش ملكوت خدا را پر كرد.
تو همه چیز میدونی ومن هیچ نمیفهم.مثل کودک دو ساله نق میزنم وگریه میکنم .ولی تو میدانی که این اشتباه ولی باز من اصرار میکنم.
چه بسیار بلاهارو ازاز روی محبتت ازمن دور کردی ومن چه گستاخانه به دشمنی تو بلند شدم.
منوببخش.
التماس دعا
اللهم عجل الولیک الفرج.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
|
|
82145 |
نام:
غصه
شهر:
غم
تاریخ:
8/6/2011 12:44:54 PM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان گرامی
نوشته هاتونو خوندم خیلی ممنونم که همتون بهم امیدواری دادین از خدای هرچی میخوان بده همیشه دعاتون میکنم اسم نمیبرم ولی همه رو خوندم . اون روز که نوشتم حالم خیلی بد بود نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت ...ولی با خودم کنار اومدم همسرم رفته بود سوریه زیارت گفتم که پدر شده براش یه چیزی تبرک کن بیار ..همسرم اومد ومن خوشحال گفتم خواست خدا بوده و نمیشه حرفی زد ولی متاسفانه بعد از 4روز از فهمیدن این موضوع، داشتم می رفتم بازار تا وسایل براش بخرم روز اول رمضان دم افطار حالم خیلی وخیم شد رفتم اورژآنس و متاسفانه گفتن که بچه سقط شده باورم نشد تا فردا هزار نذر و نیاز کردم که جواب آزمایش که میگرفتم بچه سالم باشه شوهرم هم نذر کرد و اون شب با هزار گریه و زاری درد صبح شد وبازم دکتر و آزمایش که تا عصری جواب بگیریم خواب دیدم یکی گفت برو امامزاده (...) رفتم قبل از اینکه جوابو بگیریم دعا کردم که دروغ باشه و بچه سالم باشه ولی متاسفانه جواب قطعی سقط بچه بود ...منو و شوهرم اون شب تا نزدیکای صبح فقط اشک میریختیم و .....
الان تقریبا حالم بهتره و ولی از لحاظ روحی خیلی بهم ریخته ام نمیدونم حکمت خدا چی بود خودش داد و شوکه از این موضوع بودم که خودشم گرفت و باز تو شوکم که چرا اینجوری شد
بازم از همه دوستان که برام نوشتن و دعام کردم خیلی خیلی ممنونم
|
|
82144 |
نام:
نرگس
شهر:
بردخون
تاریخ:
8/6/2011 12:27:18 PM
کاربر مهمان
|
سلام به همه دوستان مخلص خدا طاعات و عبادات مقبول در گاه حق الهم عجل لولیک الفرج خدایا در این ماه خیر وبرکت ازت میخواهم لحظه ای مرا به خودم وا نگذاری
|
|
82143 |
نام:
غم ديده
شهر:
اصفهان
تاریخ:
8/6/2011 12:20:29 PM
کاربر مهمان
|
هييييييييييي
خدايااااااا
|
|