اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
82052 |
نام:
نرگس
شهر:
ساحل
تاریخ:
8/3/2011 6:23:46 PM
کاربر مهمان
|
سلام به تمامی مهمانهای مخلص خوب خدا امید وارم نماز روزهاتون قبول باشه وبرای من گنهکار هم دعا کنید
|
|
82051 |
نام:
فرامرز حسنى
شهر:
اربىل
تاریخ:
8/3/2011 4:42:31 PM
کاربر مهمان
|
باسلامبر روح امام راحل (رة) جانباز دوران دفاء مقدس مىباشم درعملىات بدر مجروح شدم ازبىكارى بة كشور عراق در اربىل كار مىكنم زندكى خىلى سختى دارم
|
|
82050 |
نام:
شهاب
شهر:
اميد به رحمت خدا
تاریخ:
8/3/2011 4:38:16 PM
کاربر مهمان
|
بِسمِ اللهِ الرَّحمــنِ الرَّحِیـــمِ
به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر.
اَللّهُمَّ اِنّى اَسئَلُکَ مِن بَهاَّئِک بِاَبهاهُ وَکُلُّ بَهاَّئِکَ بَهِىُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسئَلُکَ بِبَهاَّئِکَ کُلِّهِ...
خدایا ( تو را می خواهم )از تو خواهم به درخشنده ترین مراتب درخشندگیت با اینکه تمام مراتب آن درخشنده است خدایا درخواستت می کنم به همه مراتب درخشند گیت...(فرازی از دعای آسمانی سحر و ترجمه ی آن).
امام رضا عليه السّلام فرمودند:
مَن لَم يَقدِر عَلي مايُكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ، فَليَكثُر مِن الصَّلوةِ عَلي مُحَمَّد وَآلِهِ، فَإنَّها تَهدِمُ الذُّنُوبَ هَدماً.
كسي كه توان جبران گناهانش را ندارد، زياد بر حضرت محمّد و اهل بيتش(عليهم السّلام)صلوات و درود فرستد، كه همانا گناهانش محو و نابود گردد. بحارالأنوار، ج 91، ص 47، ح 2
*.*.* طرح ختم قــــرآن کــــریم همراه با تدبّــــر در آیات الهــــی حرف دل _ نوبت دوم *.*.*
*جزء اوّل: خانم صدف از شیراز
*جزء دوم: خانم صدف از شیراز
*جزء سوم: راستین گرامی از شهر غریبم
*جزء چهارم: شهاب
*جزء پنجم: شهاب
*جزء ششم: شهاب
*جزء هفتم: شهاب
*جزء هشتم: شهاب
*جزء نهم: سکوت بزرگوار از شهر انتظار
*جزءدهم: اناعبدک الضعیف از شهر الارض الله
*جزءیازدهم: آقامصطفی از تورنتو
*جزءدوازدهم: آقاسیّد مجید از آمریکا
*جزءسیزدهم: خانم دکتر اسدیان
*جزءچهاردهم: خانم م.مظفّری
*جزءپانزدهم: خانم سمانه از شازند
*جزءشانزدهم: خانم عطيه از تهران
*جزءهفدهم: خانم عطيه از تهران
*جزءهجدهم: خانم منا از مرکزي
*جزء نوزدهم: خاک گرامی از شهر ایثار
*جزء بیستم: حسنی گرامی از نمی دونم از کجا؟!
*جزء بیست ویکم: گل رز گرامی از اردبیل.(سلام و درود. در دوره ی جدید در خواست نکرده بودید. در دوره ی دوم جزء بیست و یک به نام شما ثبت شد.)
*جزءبیست ودوم: بنده خدا ی گرامی از زمین
*جزءبیست وسوم: بنده خدا ی گرامی از زمین
*جزء بیست وچهارم: بنده خدا ی گرامی از زمین
*جزء بیست و پنجم: خانم منا از شهر مرکزی
*جزءبیست وششم: بنده خدا ی گرامی از زمین
*جزءبیست وهفتم: بنده خدا ی گرامی از زمین
*جزءبیست وهشتم: بنده خدا ی گرامی از زمین
*جزء بیست ونهم: بنده خدا ی گرامی از زمین
*جزء سی ام: باران گرامی از آسمان
*خوبان حرف دلی ضمن مشارکت همراه با تدبّر در ختم آیات الهی می توانید همانند سری اوّل برای خود و نزدیکانتان درخواست ثبت جزء بفرمایید. در صورت اتمام ختم دوم نام درخواست کنندگان باقیمانده در دوره های بعدی نیز ثبت خواهد شد.
الهی،...
من نه آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی!
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
اَللّــهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّـــکَ الفَــرَجَ.
اَللّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـــدٍ وَآلِ مُحَمَّـــدٍ وَ عَجِّــل فَرَجَــهُم وَ فَرَجَنَــابِهِــم.
الهـــــي شکـــــر.
|
|
82049 |
نام:
سید داوود
شهر:
خوی
تاریخ:
8/3/2011 4:07:24 PM
کاربر مهمان
|
میگن استادی از امام زمان (عج) همیشه برای شاگردش صحبت میکرد او از دنیا رفت و امام را ندید اما شاگرد از جلسه سوم با امام ملاقات داشت.
در هر چیزی بودن شرط نیست ماندن شرط اصلی است پس باید تلاش کنیم و در تلاش کردن ناامید نشیم
دونده ای در مسابقه دو ، نفر آخر شد اما تونست رکورد خود را یک ثانیه افزایش بده ، این دونده موفق است هرچند که نفر آخر شد اما تونست رکورد قبلی خودش را بشکنه و این موفقیت بستگی به نوع تلاش کردن است...
|
|
82048 |
نام:
شرمنده خداوامام زمان.عج.
شهر:
بخشایش
تاریخ:
8/3/2011 4:00:10 PM
کاربر مهمان
|
الهی!من نه آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم.نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی...دراگربازنگردد.نروم بازبه جایی...پشت دیوارنشینم.چوگدا برسر راهی...کس به غیرتونخواهم.چه بخواهی چه نخواهی...بازکن در.که جزاین خانه مرانیست پناهی.التماس دعا.اللهم عجل لولیک الفرج
|
|
82047 |
نام:
عطیه
شهر:
تهران
تاریخ:
8/3/2011 3:24:38 PM
کاربر مهمان
|
باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد ودرود وسلام بردوستان واهالی حرف دل
آقای شهاب ازشهر امیدبه رحمت خدا لطفا مابقی جزوهارابه نام اینجانب ثبت بفرمائید
|
|
82046 |
نام:
خروش!
شهر:
همين دور و برا
تاریخ:
8/3/2011 3:10:20 PM
کاربر مهمان
|
يا لطيف...
سلام به همگي...به همه ي آشناها و همه ي ناشناسايي كه آشناي دلمونن...طاعات قبول. اميدوارم همه تون سالم و تندرست باشيد و به بركت اين ماه عزيز ، حاجت روا بشيد...
آقا مجتبي !
نمي دونم چي بگم واالله... ان شاءالله كه خيره...اگه مايل بودي يه سري به من بزن:
http://kojayid-yaran.blogfa.com/ سقاخونه
http://ssan.blogfa.com/ كجاييد ياران كجاييد
ياعلي...ياعلي...
|
|
82045 |
نام:
منا
شهر:
مرکزی
تاریخ:
8/3/2011 3:06:53 PM
کاربر مهمان
|
سلام به تموم حرف دلیهای عزیزامیدوارم ماه رمضون بهتون خوش بگذره
آقاشهاب لطفاجز18روبرای من کناربذاریدممنون
بچه هابااینکه روی سیاهی دارم ولی برای همه دعامیکنم توروخداشماهم موقع افطارمنویادتون نره
خانوم نیره ازمشهدانشاالله پدرومادرتون زودترخوب بشن ومشکلاتون حل بشه
آقاامیدامیدوارم به امید خدا داداشتون زودتر شفا پیدا کنن
سمانه خانم یه خواهشی ازتون داشتم اگه امکان داره یه استخاره باقرآن خودتون برام بگیریدالبته اگه بگیدنمیگیرم ناراحت نمیشم
بازم میگم توروخدامنویادتون نره
|
|
82044 |
نام:
شهره
شهر:
تنهایی
تاریخ:
8/3/2011 3:06:50 PM
کاربر مهمان
|
سلام بنده های خوب خدا.
داماد فرمانده:
هاشم در بد مخمصه اى افتاده بود. تکليفش را نمى دانست. هر چى فکر مى کرد
راه حلى براى مشکلى که پيش آمده بود پيدا نمى کرد. نويد گفت:حالا مى خواهى
چه کار کنى، هاشم؟
هاشم گفت: واللّه نمى دونم، فرمانده تازه خوابيده. خودت که مى دونى، اون
خيلى وقت ها تا يک هفته نميخوابه.
نويد گفت: پس جلسه فرماندهان سپاه و ارتش چي ميشه؟ همه فرمانده لشکرها
هستند به جز فرمانده ما. اگر فرمانده نره خيلى بد ميشه.
هاشم از جا پريد و گفت: فهميدم. همين طورى به جلسه مى بريمش. نويد با
حيرت گفت: يعنى خوابيده؟
هاشم: نه، حالا بريم، تا اونجا که برسيم يک فکرى براى بيدار شدنش مى کنيم.
بسم اللّه، يک پتو بردار تا بريم.
هاشم و نويد فرمانده را لاى پتو گذاشتند و بردندش پشت وانت تويوتا گذاشتند. قرار
شد هاشم رانندگى کند و نويد مراقب آقا مهدى باشد و شانه هايش را بمالد تا
شايد از خواب سنگين بيدار شود.
هاشم ماشين را به حرکت در آورد. يک ساعت ديگر جلسه مهم شروع مى شد و
آنها بايد به موقع ميرسيدند.
هاشم پايش را از روى پدال گاز بر نمى داشت. ماشين با سرعت از روى چاله چوله
هاى انفجار مى گذشت.
نويد آن پشت با مصيبت خودش را نگه داشته بود. ديگر قيد فرمانده را زده و دو
دستى ميله کنارى را گرفته بود و صورتش از ترس درهم شده بود.
هاشم ماشين را از روى يک چاله بزرگ رد کرد. ماشين بالا پريد و پايين آمد و
فرمانده بالا رفت و وسط جاده سقوط کرد. نويد با وحشت روى سقف کابين ماشين
کوبيد و جيغ زد: نگه دار، نگه دار، فرمانده افتاد.
هاشم به طرف فرمانده دويد. هنوز خواب بود.هاشم نميدانست بخندد يا گريه کند. به نويد گفت: چرا دست دست مى کنى؟ بيا
کمک کن سوارش کنيم.
نويد پياده شد. دو طرف پتو را گرفتند و فرمانده را دوباره پشت وانت گذاشتند. نيم
ساعت بعد به قرارگاه کربلا که محل جلسه بود، رسيدند. بين راه هاشم هر چه
سعى و تقلا کرد، نتوانست آقا مهدى را بيدار کند. او هنوز با آرامش خواب بود.
چشم هاشم به حوضچه اى در گوشه محوطه قرارگاه افتاد.
فکرى به سرش زد و به نويد گفت: کمک کن فرمانده را ببريم بيندازيم تو حوضچه،
شايد معجزه بشه!
نويد خنده اى کرد و گفت: عجب مکافاتى شده!! فرمانده را بردند و آرام در آب يخ
حوضچه گذاشتند.
فرمانده در آب غوطه خورد و چند لحظه بعد به آرامى چشمانش را باز کرد. هنوز
خواب آلود بود. با لحنى کشدار پرسيد:من... اينجا... چکار... ميکنم؟ و بلند شد.
سر تا پايش خيس بود. هاشم و نويد او را بيرون آوردند.
هاشم پتو را روى دوش فرمانده انداخت و گفت: شرمنده ام حاجى، چاره اى
نداشتيم. يک جلسه مهم برگزار شده. شما حتماً بايد باشيد.
فرمانده را پيچيده در پتو به جلسه بردند و بعد با خيال راحت بيرون آمدند.
فرمانده خنديد و گفت: فکر بدى نبود. نميدونم چرا به فکر خانم خودم نرسيده. آخه
مى دونى هاشم، هر وقت مرخصى ميرم، بس که خسته ام دو روز اول خواب
هستم. نميدونى همسرم چه قدر دلواپس و نگران ميشه.
بعد فرمانده پرسيد: راستى هاشم، تو ازدواج کردى؟
هاشم سرخ شد و گفت: هنوز نه! حقيقتش...
|
|
82043 |
نام:
فاطمه م
شهر:
زهك
تاریخ:
8/3/2011 3:06:13 PM
کاربر مهمان
|
چي ميشه آقامنوكفتر گنبد كني راهي مشهد كني
|
|