اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
81932 |
نام:
باران
شهر:
آسمان
تاریخ:
8/1/2011 5:26:45 PM
کاربر مهمان
|
سلام.
دو روز مانده به پايان جهان تازه فهميد كه هيچ زندگی نكرده است، تقويمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پريشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بيشتری از خدا بگيرد، داد زد و بد و بيراه گفت، خدا سكوت كرد، جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سكوت كرد، آسمان و زمين را به هم ريخت، خدا سكوت كرد
به پر و پای فرشته و انسان پيچيد، خدا سكوت كرد، كفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سكوت كرد، دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد، خدا سكوتش را شكست و گفت: عزيزم، اما يك روز ديگر هم رفت، تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها يك روز ديگر باقی است، بيا و لااقل اين يك روز را زندگی كن.
لا به لاي هق هقش گفت: اما با يك روز... با يك روز چه كار می توان كرد؟ ...
خدا گفت: آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند، گويی هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را در نمیيابد هزار سال هم به كارش نمیآيد، آنگاه سهم يك روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت:حالا برو و يک روز زندگی كن.
او مات و مبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش میدرخشيد، اما میترسيد حركت كند، میترسيد راه برود، میترسيد زندگی از لا به لای انگشتانش بريزد، قدری ايستاد، بعد با خودش گفت: وقتی فردايي ندارم، نگه داشتن اين زندگی چه فايدهای دارد؟ بگذارد اين مشت زندگی را مصرف كنم..
آن وقت شروع به دويدن كرد، زندگی را به سر و رويش پاشيد، زندگی را نوشيد و زندگی را بوييد، چنان به وجد آمد كه ديد میتواند تا ته دنيا بدود، مي تواند بال بزند، میتواند پا روی خورشيد بگذارد، می تواند ....
او در آن يك روز آسمانخراشی بنا نكرد، زمينی را مالك نشد، مقامی را به دست نياورد، اما...
اما در همان يك روز دست بر پوست درختی كشيد، روی چمن خوابيد، كفش دوزدكی را تماشا كرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آنهايی كه او را نمیشناختند، سلام كرد و برای آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد، او در همان يك روز آشتی كرد و خنديد و سبك شد، لذت برد و سرشار شد و بخشيد، عاشق شد و عبور كرد و تمام شد.
او در همان يك روز زندگی كرد.
فردای آن روز فرشتهها در تقويم خدا نوشتند:امروز او درگذشت، كسي كه هزار سال زيست!
زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛ اغلب ما تنها به طول آن می انديشيم، اما آنچه که بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگی آن است.
امروز را از دست ندهيد، آيا ضمانتی برای طلوع خورشيد فردا وجود دارد!
التماس دعا
امام زمان وفراومش نکنیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
|
|
81931 |
نام:
...
شهر:
...
تاریخ:
8/1/2011 5:26:21 PM
کاربر مهمان
|
سلام به همه بچه های عزیز
بچه ها من یه مشکلی دارم التماس دعای ویژه از همه تون دارم تو رو خدا برام دعا کنید که با این مشکل خدا رو فراموش نکنم زودتر مشکلم حل بشه تو شرایط بدی قرار گرفتم برام دعا کنید تا دلم آروم بشه و راضی باشم به رضای خدا.
|
|
81930 |
نام:
صاعقه
شهر:
دل
تاریخ:
8/1/2011 5:20:35 PM
کاربر مهمان
|
بسم رب المهدی
سلام و عرض ادب خدمت تمام دوستان حرف دلی.
حلول ماه رحمت الهی رو به همه تبریک میگم به امید براورده شدن حاجات همه در این ماه عزیز...
سر سفره های افطار من روسیاهو از دعای خیرتون محروم نکنید...انشاالله که هممون از این ماه عزیز استفاده های لازمو ببریم...
به امید فرج مولامون...التماس دعا...یامهدی*
|
|
81929 |
نام:
بوی سیب
شهر:
مطلع الفجر
تاریخ:
8/1/2011 5:17:41 PM
کاربر مهمان
|
سه شاکی در قیامت
مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب مهم خود که به وسائل الشیعه مشهور است (1) روایتی را از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که راوی آن جابر بن عبدالله انصاری است. او می گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:
یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَلَاثَةٌ یَشْكُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ روز قیامت سه شاکی از ظلمی که در حق آنها شده است به درگاه الهی شکایت می کنند. سپس شاکیان را نام برده و متن شکوائیه آنها را قرائت می کند.
الْمُصْحَفُ وَ الْمَسْجِدُ وَ الْعِتْرَةُ؛ آن سه عبارتند از قرآن کریم، مسجد و خاندان مطهر رسول الله علیهم صلوات الله. بعد از اعلام فهرست شاکیان نوبت به طرح شکوائیه آنها می رسد که حضرت آن را هم بیان می کند:
شکوائیه قرآن کریم
یَقُولُ الْمُصْحَفُ یَا رَبِّ حَرَّفُونِی (2) وَ مَزَّقُونِی؛ قرآن به پیشگاه عدل الهی عرضه می دارد: پروردگارا! معنا و مراد مرا به نفع امیال و خواهشهای نفسانی خود تغییر دادند و تحریف کردند (3) و نیز مرا پاره پاره کردند و متلاشی ساختند.
بخش اول این شکایتنامه متوجه کسانی است که با تفسیر به رأی یا همان تحریف معنوی قرآن کریم سعی کردند تا به نام اسلام و قرآن، به اهداف غیر خدایی خود دست یابند.
نمونه ای از تحریف معنای قرآن
خوارج کسانی بودند که با چرخش و سرعتی شگفت آور از خط اسلام و قرآن خارج شده و در سراشیبی سقوط به جهنم قرار گرفتند. شعار آنها این بود: لا حُکمَ إلا لِلّه یعنی «حکم، فقط حکم خدا(4) این سخن، تعبیری دیگر از آیات قرآن کریم است که می فرماید: إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّه.(5)
خوارج این شعار را ساختند و بر زبان راندند تا هم با حکم ولایی امیرالمومنین علیه السلام مبنی بر ادامه جنگ صفین، مخالفت کرده باشند و هم با مستمسک قرار دادن قرآن کریم، خود را مسلمانی حتی برتر از امام علی علیه السلام نشان دهند.
امیرالمومنین علیه السلام که با اهداف پلید و شیطانی این گروه آشنا بود پرده از این اقدام فریبنده آنها برداشت و با صراحت اعلام کرد که آنها با تحریف معنای قرآن کریم به دنبال اغراض باطل خود هستند. از این رو در مقابل این شعار انحرافی آنها فرمود: كَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ یَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِ (6)؛ حرفی که اینها از قرآن می زنند حرف درستی است؛ اما معنا و منظوری که از آن اراده کرده اند، معنایی غلط و باطل است؛ زیرا منظور آنها این است که هیچ امیر و فرمانده ای به جز خدا نیست؛ به عبارت دیگر آنها می گویند خدا باید بیاید و بر ما حکمرانی کند که صد البته چنین حرفی باطل و نارواست.
بخش دوم مربوط به گروهی از مسلمانان است که قرآن را بخش بخش کردند؛ آن بخشی که به نفعشان بود گرفتند و بخشی که به ضررشان بود رها کردند.
قرآن کریم، این عده را با این جمله مورد خطاب و عتاب قرار می دهد که:أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ؛ آیا به بخشی از قرآن ایمان می آورید و منکر بخش دیگر می شوید؟!
ساده ترین مثال این عده را مولوی در مثنوی معنوی خود ذکر کرده است. او در بخشی از کتاب خود، پرخورانی که آیه کُلُوا؛ بخورید را دست آویز پر خوری مدام خود قرار داده اند را مخاطب قرار می دهد و به آنها می گوید:چون کُلُوا خواندی بخوان لا تُسرِفُوا(7) یعنی همان خدایی که بخورید را گفته است؛ اسراف نکنید را هم گفته...
|
|
81928 |
نام:
شهر:
تاریخ:
8/1/2011 5:17:28 PM
کاربر مهمان
|
با سلام به همه عزیزان
عطیه خانم ممنون از این مطلب جالبت ،رو من یکی که واقعا تاثیر گذاشت درسته هیچ کار خدا بی حکمت نیست
|
|
81927 |
نام:
صاعقه
شهر:
دل
تاریخ:
8/1/2011 5:15:31 PM
کاربر مهمان
|
بسم رب المهدي
براي تو كه خسته شده اي!
فكر كن به تنگ امده باشي.يك سال دور زده باشي...
فكر كن يك سال روزها به دنبال يك استاد...يك حرف يا يك نصيحت خيابان هاي شهر را بالا و بايين رفته باشي...يك سال شب ها بالشتت از اشك خيس شده باشد.
فكر كن به اين جايت رسيده باشد و چهره غمگين آشفته ات ديگر برا همه آشنا شده باشد....
فكر كن يك سال تشنه باشي.تشنه حقيقت و معرفت...راه رسيدن را گم كرده باشي.
گرسنگي به تمام وجودت فشار بياورد.تشنه و گرسنه به نفس نفس افتاده باشي...فكر كن كه ديگر رمقي برايت نمانده باشد...
يك جمع بزرگ است...يك دعوت عمومي...فراخوان داده اند براي بزرگترين مهماني خدا.
از همان اوايل رجب دارند كارت هاي دعوت را بخش ميكنند...
به دست تو هم رسيده است.
بشت كارت نوشته اند:
براي تو كه خسته شده اي!
بعد يك سال تشنگي و گرسنگي. بعد يك سال تنفس مصنوعي...بعد يك سال دربه دري با آن رمق هاي اندكت كارت در دست به مهماني ميرسي.
نفس هاي آخرت را ميكشي كه وارد مهماني شوي.اما نگاهت كه به چهره ميزبان مي افتد حيات به وجودت بقر ميگردد.
دو زانو مينشيني كنار سفره.
سفره اي كه يك سال در حسرتش و براي يافتنش روزها را دويده اي و شب ها اشك ريخته اي...
با ادب دوزانو مينشيني كنار سفره اي كه محمد(ص) و علي(ع) و فاطمه(س) سر آن نشسته اند.
خدا با همان لطف هميشگي اش تورا مهمان آياتش ميكند.كوثر و قدر و ياسين بر جانت مينشيند و عطشت را برطرف ميكند.
طه و نور و مومنون خون تازه به رگهايت برميگرداند....
يك سال دويده اي و حالا دوباره مهمان آن ضيافت شده اي...
التماس دعاي مخصوص...يامهدي*
|
|
81926 |
نام:
روشنک
شهر:
کاش مدینه فاضله بود
تاریخ:
8/1/2011 4:51:12 PM
کاربر مهمان
|
التماس دعا
|
|
81925 |
نام:
راستین
شهر:
غریبم
تاریخ:
8/1/2011 4:25:55 PM
کاربر مهمان
|
بچه ها مدتیه از امید امید امید خبری نیست آقا امید اگه میای اینجا یه پیام بزار داداشت چطوره؟
آقا شهاب من جزء پنجم رو خوندم دور بعدی ختم قرآن منو فراموش نکنید.
|
|
81924 |
نام:
گل رز
شهر:
اردبیل
تاریخ:
8/1/2011 4:18:10 PM
کاربر مهمان
|
با سلام مجدد خدمت تموم حرف دلی های عزیز:
عطیه گرامی امتحانم تموم شد چندان تعریفی نداشت کلی خونده بودم ولی سوالات خیلی مشکل بودن بازم امیدم بخداست برام دعا کنید دو روزه دارم تلاش میکنم براتون ایمیل بزارم نمیشه نمیدونم مشکل از چیه به هر حال ممنون از لطفتون نمیدونید چقدر خوشحالم شدم علی یارتون و خدا پشت و پناهتون باشه
|
|
81923 |
نام:
شهاب
شهر:
اميد به رحمت خدا
تاریخ:
8/1/2011 3:06:55 PM
کاربر مهمان
|
.:: اَللّهُمَّ رَب شَهرِ رَمَضان الّذی اَنزَلتَ فیهِ القُرآن ::.
امام على عليه السلام :
اِنًّ الله تَعَالَى اَنزَلَ كِتاباً هادياً بَيَّنَ فيهِ الخَيرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذُوا نَهجَ الخَيرِ تَهتَدُوا وَ اَصدِفُوا عَن سَمتِ الشَّرِّ تَقصِدوا؛
خداى تعالى كتابى راهنما(قرآن کریم) فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبى را پيش گيريد تا هدايت شويد و از راه بدى دورى جوييد تا به مقصد برسيد. نهج البلاغه، خطبه 167
*.*.* طرح ختم قــــرآن کــــریم همراه با تدبّــــر در آیات الهــــی حرف دل *.*.*
جزء اوّل: بوی سیب از مطلع الفجر
جزء دوم: شهاب از امید به رحمت خدا
جزء سوم: خانم باران از آسمان
جزء چهارم: خانم سوگند از امان از جدایی
جزء پنجم: خانم راستین از غریبم
جزء ششم: خانم سمانه از شازند
جزء هفتم:خانم سمانه از شازند
جزء هشتم:خانم انسیه از تنهایی و انتظار و امید و... یاالله
جزء نهم :خانم عطیه از تهران
جزءدهم : خانم عطیه از تهران
جزءیازدهم : خانم عطیه از تهران
جزءدوازدهم : خانم عطیه از تهران
جزء سیزدهم : خانم عطیه از تهران
جزءچهاردهم : خانم عطیه از تهران
جزءپانزدهم : خانم عطیه از تهران
جزءشانزدهم : شرمنده خداوامام زمان .عج.ازبخشایش
جزءهفده دهم : حسنی ازهنوزنمیدونم کجا
جزءهیجده دهم : محمدی ازشهر زیبایی ها
جزء نوزدهم : خانم گل رز از اردبیل
جزء بیستم : حانم زینب از شیراز
جزء بیست ویکم: سردرگم ازشهر غریب آشنا
جزءبیست ودوم :اناعبدک الضعیف ازالارض الله
جزءبیست وسوم : امیدوار به رحمت خدا ازهمدان
جزء بیست وچهارم : آقای علیرضا ازآشنایی غریب
جزء بیست و پنجم : خانم زهرا ازتنهایی
جزءبیست وششم : یاس۸۴۵۴ ازشهرپاکی
جزءبیست وهفتم : سلام ازدوکوهه
جزءبیست وهشتم : خانم صدف ازشیراز
جزء بیست ونهم : خانم صدف ازشیراز
جزء سی ام : خانم صدف ازشیراز
*خوبان حرف دلی ضمن مشارکت در این ختم همراه با تدبّر در آیات الهی می توانید برای خود و نزدیکانتان درخواست ثبت جزء بفرمایید. در صورت اتمام ختم اوّل نام درخواست کنندگان در دوره های بعدی ثبت خواهد شد.
اَللّــهُمَّ اشــرَح بِالقُــرآنِ صَــدری وَ اَبصِر بِالقُــرآنِ بَصَــری.
اَللّــهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّـــکَ الفَــرَجَ.
اَللّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـــدٍ وَآلِ مُحَمَّـــدٍ وَ عَجِّــل فَرَجَــهُم وَ فَرَجَنَــابِهِــم
|
|