شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
8182
نام: خادم الحسین (ع)
شهر: تهران
تاریخ: 5/19/2005 6:03:08 AM
کاربر مهمان
  همانطور که می دانيد حضرت معصومه (ع) در راه خراسان و ديدار برادر گرامیشان امام رضا (ع) در ساوه بيمار شدند وچون توان رفتن به خراسان را در خود نديد، تصميم گرفتند به قم بروند. در رابطه با علت مريضى نابهنگام حضرت و مرگ زودرس آن بزرگوار گفته شده است كه زنى در شهر ساوه ايشان را مسموم نمود كه اين مطلب با توجه به درگيرى دشمنان اهل بيت با همراهان حضرت و شهادت عده اى از آنها ((در ساوه)) و جو نامساعد آن شهر و حركت نابهنگام آن بزرگوار در حال مريضى به سوى شهر قم, مطلبى قابل قبول مى تواند باشد.
بعد از وفات شفيعه روز جزا آن حضرت را غسل داده و كفن نمودند سپس به سوىقبرستان ((بابلان)) تشيع كردند ولى به هنگام دفن آن بزرگوار ((به خاطر نبودن محرم)) ((آل سع)) دچار مشكل شدند و سرانجام تصميم گرفتند كه مرد مسن صالحی به نام ((قادر)) اين كار را انجام دهد. ولى قادر و حتى بزرگان و صلحاء شيعه قم هم, لايق نبودند عهده دار اين امر مهم شوند; چرا كه معصومه اهل بيت را بايد امام معصوم عليه السلام به خاك سپارد.
مردم منتظر آمدن ((آن پير مرد صالح)) بودند, كه ناگهان دو سواره را ديدند كه از جانب ريگزار به سوى آنان مىآيند وقتى نزديك جنازه رسيدند, پياده شده و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاك ريحانه رسول خدا را در داخل سردابى ((كه از قبل آماده شده بود)) دفن كردند و بدون اينكه با كسى تكلمى نمايند, سوار شده و رفتند, و كسى هم آنها را نشناخت.
به قول يكى از بزرگان هيچ بعيد نيست كه اين دو بزرگوار, امامان معصومى باشند كه براى اين امر مهم به قم آمدند.(آيه الله فاضل لنكرانى ((دام ظله)).) پس از به پايان رسيدن مراسم دفن, موسى بن الخزرج سايبانى از حصير و بوريا بر قبر شريف آن بزرگوار برافراشت و اين سايبان بر قرار بود تا زمانى كه حضرت زينب دختر امام جواد عليه السلام وارد قم شدند و قبه اى آجرى بر آن مرقد مطهر بنا كردند
8181
نام: اشک
شهر: عشق
تاریخ: 5/19/2005 4:22:20 AM
کاربر مهمان
  سلام
فردا جمعه است ومن میخواهم بروم جمکران
می خواهم نامه ای برای اقا بنویسم ودر چاه بندازم امااز شما پنهان نباشه دلم پر از ناامیدی است اگر آقا حاجتم را نداد خدا کنه زنده برنگردم
التماس دعا
8180
نام: حلاج
شهر: تهران
تاریخ: 5/19/2005 3:06:49 AM
کاربر مهمان
  بنام خدا
=====
سالروز وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را تسلیت عرض مینمایم .
============================================
ای ازلیّت به تربت تو مخمّر
وی ابدیّت به طلعت تو مقرّر
آیت رحمت ز جلوه ی تو هویدا
رایت قدرت در آستین تو مُضمَر
جودت هم _ بسترا به فیض مقدس
لطفت هم _بالشا به صدر مصدّر
عصمت تو تاکشید پرده به اجسام
عالم اجسام گردد عالم دیگر
جلوه ی تو نور ایزدی را مجلا
عصمت تو سرّمختفی را مظهر
.......
وین نه عجب زانکه نور اوست ز زهرا
نور وی از حیدر است و او ز پیمبر
نور خدا در رسول اکرم پیدا
کرد تجلّی ز وی به حیدر صفدر
وز وی تابان شده به حضرت زهرا
اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر
...
عیسی مریم به پیشگاهش دربان
موسی عمران به بارگاهش چاکر
آن یک خاک مدینه کرده مزین
صفحه قم را نموده این یک انوار
خاک قم این کرده از شرافت جنّت
آب مدینه نموده آن یک کوثر
عرصه قم غیرت بهشت برین است
بلکه بهشتش یساولی است برابر
زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر
شاید گر لوح را بیابد همسر
خاکی عجب خاک آبروی خلایق
ملجاء بر مسلم و پناه به کافر
گر که شنیدی این قصیده( هندی)
شاعر شیراز و آن ادیب سخنور
آن یک طوطی صفت همی نسرودی
(ای بجلالت ز آفرینش برتر )
وین یک قمری نمط هماره نگفتی
(ایکه چهان از رخ تو گشته منور )
8179
نام: سید محمد
شهر: تهران
تاریخ: 5/19/2005 12:53:12 AM
کاربر مهمان
  خدا به همه ی ما رحم کنه. کسانی که دل جانبازان رو می شکنند، دیگه...
اصلاً آدم نبستند.
8178
نام: شهیده
شهر: شهادت
تاریخ: 5/19/2005 12:21:12 AM
کاربر مهمان
  جانباز عزیز که از کرج نوشتی کاش من هم شهید می شدم خیلی آقایی ولی بعنوان یه خواهر میگم شما جانباز ها از قافله شهادت جا نماندید چه که مانده اید رسالت زینبیتان را انجام دهید و در ضمن شهدا یک بار با خدا معامله کردند و شما دوبار معامله می کنید نازنین مرد خدا من یکی دربست مخلص همه بچه های جنگم حالا اگر ۴ نفر بچگی میکنند شما به دل نگیر قدر زر زرگر داند شما به خدا خیلی نزدیک هستید برای من آلوده اگر وقت کردی ودلت سوخت خیلی دعا کنید تامثم مثل شما و شهدا خوب شوم
8177
نام: م
شهر: مریلند
تاریخ: 5/18/2005 11:25:42 PM
کاربر مهمان
 

جنبش اول كه قلم بر گفت

حرف نخستين، ز « سخن » در گرفت

بي سخن آوازه عالم نبود

اينهمه گفتند و سخن كم نبود



ما كه نظر بر سخن افكنده ايم

مرده اوئيم و بدو زنده ايم



خط هر انديشه كه پيوسته اند

بر پر مرغان سخن بسته اند



ليك، سخن را به درم، كار نيست

شان سخن، مدح « درم دار » نيست



اهل سخن مردم آزاده اند

و آندگران خيل گدا زاده اند



مرد « سخن » چون به « درم » خو گرفت ـ

كار سخنهاي وي آهو گرفت



چيست سخن؟ آنچه روانت دهد

بر زبر عرش، مكانت دهد



پرده رازي كه سخن پروريست

سايه يي از پرده پيغمبريست



كيست سخنور؟ كه خدائي كند

روح دهد، عقده گشائي كند



شعر بر آرد با ميريت نام

كالشعراء امرا ء الكلام



شاعر روشندل خورشيد راي

ماه فلك را بكشد زير پاي



به كه سخن، ديرپسند آوري

تا سخن از دست بلند آوري



هر چه در اين پرده نشانت دهند

گر نپسندي به از آنت دهند



مرد سخن، آنكه علم برزند

خيمه ي از ابر فراتر زند



چون به سخن گرم شود مركبش

جان به بلب آيد كه ببوسد لبش



هم، نفسش راحت جانها شود

هم، سخنش مهر زبانها شود



كار سخنور، طلب موزه نيست

ملك سخن، عرصه در يوزه نيست



نيست سخنور كه نياز آورد

پيش « درم دار » نماز آورد



منزله مرد سخنور بسيست

عرش، كجا منزل هر ناكسيست ؟



آنكه در اين پرده نوائيش هست ـ

خوشتر از اين حجره سرائيش هست ـ



با سر زانوي ولايت ستان ـ

سر ننهد بر سر هر آستان



مرد سخن در طلب مزد نيست

وينهمه، جز كار « سخن دزد » نيست



دزد سخن، آنكه بود جيفه خوار

همچو گدا بر در دينار دار



اف به سخن پيشه كه آزاده نيست

شاد به انعام خدا داده نيست



گر كه « سخن » در گرو « زر » شود

« بيهنري » كار سخنور شود



پيروي ياوه سرايان كند

گاه سخن، كارگدايان كند



لب بسخن دارد و در هر نظر ـ

ديده به انعام خداوند زر



در طلب طعمه يكروزه است

ديده او كاسه در يوزه است



گر كه « زر اندوز » شود « زرنثار »

با زر او مرد سخن را چه كار ؟



دم زند از او كه گدائي كند

با زر او كار گشائي كند



مرد سخن در پي ترفند نيست

خوي « گدا » خوي « هنرمند » نيست



آنكه ز چلپاسه بگيرد سراغ

نيست « فلك سير »، كه زاغ است ، زاغ



مرد سخن، بسته دينار نيست

هيچ عقابي پي مردار نيست



***



بهر درم ياوه سرائي مكن

در حرم شعر، گدائي مكن



چن
8176
نام: سعید.س
شهر: شهرکرد
تاریخ: 5/18/2005 4:20:10 PM
کاربر مهمان
  این را می نویسم تا که تو باور کنی سپیده.
8175
نام: سعید
شهر: شهرکرد
تاریخ: 5/18/2005 4:11:34 PM
کاربر مهمان
  در وصف تو از کجایش بگویم؟!!.
8174
نام: تسنيم
شهر: كل ارض كربلا
تاریخ: 5/18/2005 4:03:06 PM
کاربر مهمان
  در سر منزل ليلي كه خطرهاست به جان
شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي
8173
نام: zahra
شهر: dubai
تاریخ: 5/18/2005 3:23:53 PM
کاربر مهمان
  ya hagh
to yeki az in payama khoondam ke emaile ayatollah bahjat ro mikhastan mikhastam begam age momkene be manam lotf konido in email ro bedin
<<ابتدا <قبلی 824 823 822 821 820 819 818 817 816 815 814 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved