شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
81602
نام: راستین
شهر: غریبم
تاریخ: 7/22/2011 4:16:29 PM
کاربر مهمان
  رها کن آن خدای دور
آن نامهربان معبود
آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت خالقت
اینک صدایم کن مرا با قطره اشکی به پیش آور دو دست خالیه خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم ......
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کسی دیگر نمیفهمد.
التماس دعا
81601
نام: بی قرار کربلای 5
شهر: نهر جاسم
تاریخ: 7/21/2011 10:51:18 PM
کاربر مهمان
  هواپیمای جنگی با هواپیمای مسافری فرق دارد.هواپیمای مسافری قشنگ است.رنگ سفید بدنه اش به آدم آرامش می دهد و بعد که سوار می شوی یک صدا از پشت بلندگو برایت سفر خوشی را آرزو می کند،ولی هواپیمای او زمخت بود.ابهت داشت اما آرامش نمی داد.پرسید:نمی ترسی عباس؟خندید.گفت:مگر می شود آدم از چیزی که دوست دارد بترسد.و او حسودیش شد.به آن هواپیمای بزرگ بی ریخت حسودیش شد.یاد حرف پدرش افتاد.خواست بگوید بیا از این شغل دست بردار.برو بازار حجره بگیر،بچسب به کار.اما نگفت.آن جواب قدیمی یادش بود(من مرد آسمانم.روی زمین بلد نیستم کاری بکنم)
81600
نام: زهرا
شهر: اصفهان
تاریخ: 7/21/2011 7:13:41 PM
کاربر مهمان
  ای کاش من هم روزی در این دنیا عزیز بودم
81599
نام: مقداد
شهر: اهواز
تاریخ: 7/21/2011 6:37:31 PM
کاربر مهمان
  رابطه مرد و زن ...

در قران به مردان می گوید با دخترانی که روابط دوستی مخفیانه ای با دیگران داشته اند ازدواج نکنید:

((به همسرى درآورید و مهریه نیکو و به طور شایسته به آنان بدهید، به شرط آنکه پاکدامن باشند، نه اهل فحشا و نه اهل دوست گرفتن هاى پنهان))

((و حلال شد نکاح زنان پارسای مومنه و زنان پارسای اهل کتاب در صورتی که شما اجرت و مهر انان را بدهید و آنها هم زناکار و رفیق و دوست نگیرند و ...))

در قران خداوند علاوه بر اینکه مردان را از ازدواج با زنان فاسد نهی کرده آنها را از ازدواج با زنانی که دوست پسر هم دارند نهی کرده, تو قران زنان فاسد از زنانی که با پسرها دوست میشن جداشده ولی ازدواج با هر دو گروه رو خداوند منع کرده ...... البته این مسئله برای زنان هم صادق است که با مردان فاسد و مردانی که دوست دختر داشته اند ازدواج نكنند.

امام محمد باقر (ع) : سخن گفتن با زن نامحرم از دامهای شیطان است

دوستی و روابط با نامحرم از دردهای بی‌درمان روحی و جسمی است، زیرا آزادی و روابط بین دو جنس مخالف طبق برخی روایات باعث پیدایش دردهای فردی و اجتماعی می‌گردد که درمانی ندارد
چنانکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: بین مردان و زنان حریم ایجاد کنید، زیرا شکستن این حریم‌ها آسیب‌های جبران ناپذیری دارد.

پیامبر اکرم (ص) : از گفتگو و اختلاط با زنان(نامحرم ) بپرهیز

پیامبر اکرم (ص): میان زنان و مردان نامحرم فاصله ایجاد کنید

وقتی به مردان توصیه میشه از گفتگو و اختلاط با زنان خودداری کنند این حکم برای زنان هم صادقه یعنی زنان هم از گفتگو و اختلاط با مردان نامحرم منع شدن

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم وحشرنامعهم
81598
نام: عطیه
شهر: گرگان
تاریخ: 7/21/2011 6:06:52 PM
کاربر مهمان
  سلام دوست دارم داد بزنم بگم مهدی جانم فقط زودتر بیا خیلی احساس دلتنگی میکنم بیا ضامن من باش بهشون ثابت کن که من بی تقصیرم بهشون ثابت کن از عشقم نمی گذرم مهدی جانم بیا منو به عشقم برسان مهدی جانم کمکم کن به خدا بگو منو به عشقم برسانه
81597
نام: مجنون الحسين
شهر: غرب دجله
تاریخ: 7/21/2011 5:28:16 PM
کاربر مهمان
  ادامه مطلب ...

مهناز مواظب خودت باش این حرفها را نزدم که ناراحت بشی بالاخره جنگ است و وضعیت مملکت غیر عادی. نمی شود توقع داشت چون یک سال است ازدواج کردیم و یا چون ما همدیگر را خیلی دوست داریم جنگ و مردم و کشور را رها کرد و آمد نشست توی خانه. از جیب این مردم برای درس خواندن امثال من خرج شده است پیش از جنگ زندگی راحتی داشتیم و به قدر خودمان خوشی کردیم و خوشبخت بودیم به قول بعضی از بچه‌های گردان خوب خوردیم و خوابیدیم الان زمان جبران است اگر ما جلوی این پست فطرتها نایستیم چه بر سر زن و بچه و خاکمان می‌آید. بگذریم
از بابت شیراز خیالت راحت آنجا امن است کوه‌های بلند اطرافش را احاطه کرده و اجازه نمی‌دهد هواپیماهای دشمن خدای ناکرده آنجا را بزنند. درباره خودم هم شاید باورت نشه اما تا بحال هر ماموریتی انجام دادم سر زن و بچه‌های مردم بمب نریختم اگر کسی را هم دیدم دوری زدم تا وقتی آدمی نبوده ادامه دادم. لابد خیلی تعجب کردی که توی همین مدت کوتاه چطور شوهر ساکت و کم حرفت به یک آدم پر حرف تبدیل شده خودم هم نمی‌دانم به همه سلام برسان به خانه ما زیاد سر بزن مادرم تو را که می‌بیند انگار من را دیده. سعی می‌کنم برای شیراز ماموریتی دست و پا کنم و بیایم تو را هم ببینم همه چیز زود درست می‌شود دوستت دارم خیلی زیاد.
مواظب خودت باش

همسرت عباس - مهر ماه 1359

يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.

مبادا روي لاله‌ها پا گذاريم.

يا علي مددي

انا مجنون‌الحسين يا ثارالله
81596
نام: مجنون الحسين
شهر: غرب دجله
تاریخ: 7/21/2011 5:18:33 PM
کاربر مهمان
  به نام حي سبحان

به بهانه ۳۰ تیرماه سالگرد شهادت سردار سرافراز اسلام شهيد عباس دوران

خاتون من، مهناز خانم گلم سلام
بگو که خوب هستی و از دوری من زیاد بهانه نمی‌گیری برای من نبودن تو سخت است ولی چه میشه کرد جنگ جنگ است و زن و بچه هم نمی‌شناسد.
نوشته بودی دلت می‌خواهد برگردی بوشهر. مهناز به جان تو کسی اینجا نیست همه زن و بچه‌هایشان را فرستادند تهران و شیراز و اصفهان و ...
علی هم (سرلشگر خلبان شهید علیرضا یاسینی) امروز و فرداست که پروانه خانم و بچه‌ها را بیاورد شیراز دیشب یک سر رفتم آن جا. علیرضا برای ماموریت رفته بود همدان از آنجا تلفن زد من تازه از ماموریت برگشته بودم می‌خواستم برای خودم چای بریزم که گفتند تلفن. علی گفت: مهرزاد مریضه پروانه دست تنهاست. قول گرفت که سر بزنم گفت: نری خونه مثل نعش بیفتی بعد بگی یادم رفت و از خستگی خوابم رفت، می‌دانی این زن و شوهر چه لیلی و مجنونی هستند.
پروانه طفلک از قبل هم لاغرتر شده مهرزاد کوچولو هم سرخک گرفته و پشت سرش هم اوریون پروانه خانم معلوم بود یک دل سیر گریه کرده. به علی زنگ زدم و گفتم علی فکر کنم پروانه خانم مریضی مهرزاد را بهانه کرده و حسابی برات گریه کرده است. علی خندید و گفت: حسود چشم نداری توی این دنیا یکی لیلی من باشه؟
دلم اینجا گرفته عینکم رو زدم و همانطور با لباس پرواز و پوتین‌هایی که چند روز واکس نخورده نشستم تا آفتاب کم‌کم طلوع کنه ياد آن روزی افتادم که آورده بودمت اینجا، تو رستوران متل ریسکس نمی‌دونم شاید سالگرد ازدواج یکی از بچه‌ها بود.
اگر پروانه خانم و بچه‌ها توی این یکی دو روز راهی شیراز شدند برایت پول می‌فرستم.
خیلی فرصت کم می‌کنم به خونه سر بزنم، علی هم همینطور حتی فرصت دوش گرفتن رو هم ندارم. دوش که پیشکش پوتین‌هایم را هم دو سه روز یکبار هم وقت نمی‌کنم از پایم خارج کنم. علی که اون همه خوش تیپ بود رفته موهایش رو از ته تراشیده من هم شده‌ام شبیه آن درویشی که هر وقت می‌رفتیم چهارراه زند آنجا نشسته بود.
بچه‌های گردان یک شب وقتی من و علی داشت کم‌کم خوابمون می برد دست و پایمان را گرفتند و انداختند توی حمام آب را هم رویمان بازکردند. اولش کلی بد و بیراه حواله‌شان کردیم اما بعد فکر کردیم خدا پدر و مادرشان را بیامورزد چون پوتینهایمان را که در آوردیم دیدیم لای انگشتهایمان کپک زده است.
81595
نام: امید امید امید
شهر: خوبیها
تاریخ: 7/21/2011 4:43:57 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه دوستان گرامی
برای برادر مریضم دعا کنید. خیلی محتاجه دعای شما عزیزانه ...............
برای عاقبت بخیری همه دوستان صلوات ......
برای ظهورش بسیار دعا کنیم .......
81594
نام: مسیحا
شهر: مسیح
تاریخ: 7/21/2011 4:42:29 PM
کاربر مهمان
 
امام صادق عليه السلام :علم بياموزيد و علم را

به حلم، بردبارى و متانت زينت دهيد و نشانه ی حلم

و وقار شما اين است كه نسبت به معلم خود متواضع و

فروتن باشيد.

81593
نام: مجنون الحسين
شهر: غرب دجله
تاریخ: 7/21/2011 3:38:46 PM
کاربر مهمان
  به نام حي سبحان

سلام
قرنها گذشته آقا جان، نسلها آمده و رفته‌اند و در همه عصرها فقط از تو "انتظار" داشته‌اند که بیایی و غصه‌ها و دردها و گرفتاری‌هایشان را برطرف کنی و داد بستانی، گویا هیچکس نپرسیده است آیا تو بزرگوار هم انتظاری از خلق داری که البته داری؟ من خودم را می‌گویم، عزیز دردانه فاطمه سلام‌الله‌علیها، گل نرگس، اعتراف می‌کنم کمترین انتظار ترا که مهار خویش است براورده نکردم، آقا جان پذیرفته‌ام و اقرار می‌کنم، منتظر خوبی نبوده‌ام و نیستم، ولی می‌دانم که می‌دانی این زمین از بندگان صالح و شایسته آمدنت کم ندارد حداقل ما را غباری حساب کن که با بارش قطرات حضورت از نفس میفتد و فرو می‌نشیند و جهان شفاف زلال در برابر دیدگان حق طلبان پدیدار می‌شود. ترا به جان مادرت قسمت می‌دهیم بیا، تردید ندارم که با شنیدن نام مادر بزرگوارت اشک‌هایت امان نمی‌دهد اما مردمی مثل مرا شایسته آمدنت نمی‌دانی. آقای من، خوشحالم که به این بهانه به سوز و اشکم رضایت می‌دهی تا شاید، شاید روزی زیر آفتاب مهر تو پوست بیندازم و به سلک منتظران حقیقی درآیم، آقا جان، التماست می‌کنم به کردار بندگانی از این دست به دیده مهربانی‌ات بنگر فقط اجازه بده حتی در "زبان" لیاقت داشته باشیم بگوییم، یوسف زهرا سلام‌الله‌علیها بیا، به یک لبخند تو در دلت محتاجیم قدم بر دیده‌ها بگذار

چشم زمین و آسمان این دیار، بی یاد تو باز نمی‌شود آقا
روز و شب مردمان بی‌خبر، بی نام تو آغاز نمی‌شود آقا
اینجا شب است و ساکنان در سکوت و خواب سنگین غفلتند
بیدار دلان گفتند، بی عشق تو، سجاده و نماز، نمی‌شود آقا

اللهم کل لولیک الفرج .... آمين يا رب العالمين

يا علي مددي

انا مجنون‌الحسين يا ثارالله
<<ابتدا <قبلی 8166 8165 8164 8163 8162 8161 8160 8159 8158 8157 8156 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved