شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
81262
نام: بی قرار کربلای 5
شهر: نهر جاسم
تاریخ: 7/8/2011 10:39:49 PM
کاربر مهمان
  آن مرد رفت و گفت:
این راه رفتنی است
حتی بدون پا
حتی بدون سر
حتی بدون دست
آن مرد رفت و گفت:
در امتداد آن
پیمان در الست
باید ز جان رهید
باید ز دل گسست
آن مرد رفت گفت:
مولایمان حسین
چشم انتظار ماست
برخیز همسفر
فردا از آن ماست
اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
81261
نام: ........
شهر: .......
تاریخ: 7/8/2011 8:50:51 PM
کاربر مهمان
  عیدی عیدی!:)
لوگوی صهیونیستی کوکاکولا که یادتونه (طنز)
خوب، اخیرا هم دانشمندان مومن و متدین توانستند پس از سال ها مطالعه و تحقیق، لوگوی pepsi رو هم رمز گشایی کنند و دریافتند که این هم توطئه ای از جانب دشمن بوده

Pay Each Penny Save Israel
پرداخت هر پنی ذخیره اسرائیل است

با روشن شدن این دشمنی آشکار و رو شدن دست لابی های صهیونیستی ، شرکت های ایرانی هم ساکت ننشسته و در حرکتی هماهنگ به تشریح نام خود پرداختند تا مشت محکمی باشد بر دهان اسراییل جنایت خوار!


پفک نمکی = پایمردی فلسطین کابوس ناگوار مزدوران کفار یهودی.

تک ماکارون = تکنولوژی کشور متجاوز اسرائیل کارامدتر از راه ولایت نیست

شادنوش = شما اسراییلیها درمانده وشکست خورده اید.

داماش = دهن اسرائیلو مردم ایران شکستند!!!!!

کاله = کشور اسرائیلو له میکنیم !!!!

پگاه = پاشو گمشو اسرائیل هرجایی!!!

اتکا = !!! این یکی رو بی خیال شین حالا تا بعد !!!

دامداران = دهان این مردم دهاتی اسرائیل را، استغفرا... نزار دهنم باز شه.
81260
نام: واسطه...!
شهر: ...
تاریخ: 7/8/2011 8:28:27 PM
کاربر مهمان
  مادر شهید گفت: امروز فهمیدم كه علی(ع) كیست
مادر شهید گفت: آقا! حالا که منزل ما هستید، من می‌توانم جمله‌ای به شما عرض کنم؟
آقا گفت: بفرمایید، من آمدم این‌جا که حرف شما را بشنوم.
گفت: ما با شما از نظر فرهنگ دینی فاصله داریم، در روضه‌هایتان شرکت می‌کنیم، ولی خیلی مواقع داخل نمی‌آییم. روز شهادت امام حسین(ع)، روز عاشورا و تاسوعا به دسته‌های سینه‌زنی امام حسین(ع) شربت می‌دهیم. می‌آییم توی دسته‌هایتان می‌نشینیم، ظرف یک‌بارمصرف می‌گیریم، که شما مشکل خوردن نداشته باشید، چون ما توی ظرف آن‌ها آب نمی‌خوریم. توی مجالس شما شرکت می‌کنیم و بعضی از حرف‌ها را می‌شنویم. من تا الآن نمی‌فهمیدم بعضی چیزها را.
می‌گفتند، در دین شما بانویی ـ که دختر پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) است ـ را بین درودیوار گذاشته‌اند، سینه‌اش را سوراخ کرده‌اند. میخ، مسمار به سینه‌اش خورده. نمی‌فهمیدم یعنی چی. می‌گفتند مسلمان‌ها یک رهبری داشتند به نام علی(ع). دستش را بستند و در سه دورة 25 ساله، حکومتش را غصب کردند. نمی‌فهیمدم یعنی چی. گفتند، در 25 سالی که حکومتش غصب شده بود، شغلش این بود، آخر شب نان و خرما می‌گذاشت روی کولش می‌رفت خانه یتیم‌هایش. این را هم نمی‌فهمیدم. ولی امروز فهمیدم که علی(ع) کیست.
امروز با ورود شما به منزل‌مان، با این همه گرفتاری‌ای كه دارید، وقت گذاشتید و به خانة منِ غیر دین خودتان تشریف آوردید. اُسقُف ما، کشیش محلة ما به خانة ما نیامده است، شما رهبر مسلمین‌ هستید. من فهمیدم علی(ع) که خانة یتیم‌هایش می‌رفت چه‌قدر بزرگ است.
از ورود آقای خامنه‌ای به منزلشان، به علی(ع) و 25 سال حکومت غصب شده‌اش و زهرا(س) پی برد. خُب! این برود مشهد، امام رضا(ع) شفایش نمی‌دهد؟
بعد از بازگشت حضرت آقا، پاسداران را توبیخ كردند
آقا در خانة ارامنه آب، چایی، شربت، شیرینی و میوه‌شان را خورد. بعضی از دوست‌های ما نخوردند. کاتولیک‌تر از پاپ هم داریم دیگر. رهبر نظام رفته خورده، پاسدار، من نوعی، نخوردم. حزب‌اللهی‌تر از آقا هستم دیگر.

81259
نام: واسطه.. !
شهر: .....
تاریخ: 7/8/2011 8:07:12 PM
کاربر مهمان
  توی خانه مسلمان‌ها چهار تا عکس بزرگ شهید وجود دارد که توی هر اتاقی یکی هست. می‌پریم و می‌آوریم. این‌ها رفتند آلبوم عکس‌شان را آوردند. آلبوم عکس هم متأسفانه برای شب عروسی شهید بود. آلبوم را گذاشتند جلوی آقا. صفحة اول یک عکس دوتایی. یادگاری فردین با دوستش گرفته بود آن وسط بود. آقا همین‌جوری نگاه می‌کردند، شروع کردند به صحبت کردن، همین‌جوری صفحه‌ها را ورق می‌زدند تا تمام شود. تمام که شد گفتند: خُب! عکس تکی شهید را ندارید؟
یک عکس تکی از شهید پیدا کردند و آوردند گذاشتند جلوی آقا. آقا شروع کردند از شهید تعریف کردن. گفت: خُب! نحوه اسارت، نحوه شهادت اگر چیزی داشته به من بگویید.
ما فهمیدیم نام این شهید بزرگوار، شهید «مانوکیان» است، به اندازه شهیدان «بابایی»، «اردستانی» و «دوران» پرواز عملیاتی جنگی داشته است. هواپیمایش F14، بمب‌افکن رهگیر بوده و بالای صد سُرتی پرواز موفق در بغداد داشته. هواپیمایش را توی دژ آهنی بغداد می‌زنند. شهید، هواپیما را تا آن‌جا که ممکن است، اوج می‌دهد. هواپیما در اوج تا نقطة صفر خودش، که اتمسفر است بالا می‌آید و بقیه‌اش را به‌سمت ایران سرازیر می‌شود. چهار تا موتور هواپیما منهدم می‌شود. هواپیما لاشه‌اش توی خاک ایران می‌افتد، ولی چون دیگر سیستم برقی هواپیما کار نمی‌کرده‌، نتوانسته ایجکت کند و نشد كه چتر برای شهید کار کند. هواپیما به زمین خورد و ایشان به شهادت رسید.
ارمنی‌ای بود که حتی حاضر نشد، لاشة هواپیمای جمهوری اسلامی به‌دست عراقی‌ها بیافتد. آن خانواده، این فرزندشان است. این بزرگوار در نیروی هوایی مشهور است. دربارة شهادتش و اخلاقش تعریف کردند.
81258
نام: حسین
شهر: پاکدشت
تاریخ: 7/8/2011 8:06:54 PM
کاربر مهمان
  سلام من اولین باره میام اینجا دعا کنید کنکور قبول شم دعا کنید همه جوونا هدایت بشن جدی دعا کنید
81257
نام: فاطمه
شهر: همسایه مهدی و بی بی معصومه
تاریخ: 7/8/2011 5:39:43 PM
کاربر مهمان
  سلام دوستان امروز ۱۵/۴/۹۰ مردی در بلندی های شهر مهدی به پرواز در آمد..
سید مجتبی میرزایی همان جانبازی که آرزوی شهادت می کرد در روز میلاد آقایش عباس بن علی زمین را وداع گفت و به آسمانی ها پیوست.. حال او ماضی بعیدشد.. دیگر خانوده اش باید فعل بود را برایش صرف کنند..


همسرش می گوید او علاقه بسیار به عباس بن علی داشت و می گفت در میلاد آقایم پر می کشم.. اسم پسرش هم امیر عباس بود.. دیدی سیدآقا خودش واسطه پروازت شد...
حال سید .. ما پرشکسته ایم.. جامانده ایم.. سفارش ما را به خدا بکن.. بگو هوای زمین بد است بگو..
بگو به ماهم یک مهدی ببخشد..

سید..
اشک.. دیگرهیچ!!


يا مُجيب!

يا مُجيب!

يا مُجيب!


وَ بِاسْمِكَ الذّي دَعاكَ بِهِ يَعْقوُبُ

فَرَدَدْتَ عَلَيْهِ بَصَرَهُ وَ قُرَّةَ عَيْنِهِ يوُسُفَ

وَ جَمَعْتَ شَمْلَهُ *

می بینی جناب یعقوب!

این جمعه هم آمد و رفت و هنوز یوسف ما، آواره كوه و بيابان است...

امان از اين بد عهدي هاي ما ...

امان!

امان!


یا مهدی ادرکنی..

81256
نام: مجتبی
شهر: ...
تاریخ: 7/8/2011 5:02:47 PM
کاربر مهمان
  هوالرزاق


انتظار

هر جـمعه کــه میــگذرد از کـنـار مـن

افــزوده مــیشود بـه تب انتـــظار مـن

هر صبحدم که میدمد از مشرق آفتاب

دارم امـیــــد اینکــه بیــاید نـگـار مــن

عمــرم کــفاف دیـدن روی تــرا نـــداد

باشـد که بـعد من گذری بر مـزار من

التماس دعا
81255
نام: حسین پرده نشین
شهر: تهران
تاریخ: 7/8/2011 4:58:01 PM
کاربر مهمان
  وقتی چترم خداست می گذارم باران سرنوشت هر چه می خواهد ببارد
81254
نام: حسن
شهر: قشم
تاریخ: 7/8/2011 4:42:48 PM
کاربر مهمان
  خدا را شکر
81253
نام: فهیمه
شهر: خرم آباد
تاریخ: 7/8/2011 4:03:55 PM
کاربر مهمان
  دلم تنگه دعاهام مستجاب نمیشه
<<ابتدا <قبلی 8132 8131 8130 8129 8128 8127 8126 8125 8124 8123 8122 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved