شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
81242
نام: منا
شهر: مرکزی
تاریخ: 7/7/2011 5:39:21 PM
کاربر مهمان
  سلام به تموم دوستان خوب حرف دلی تولدامام حسین حضرت ابولفضل که گذشت وتولدامام سجادروبه همتون (کبوتر بقیع.مجتبی.فرشته.آیینه.گل رز.مجنون الحسين.علیرضاوانسیه وبه خصوص سمانه وهمه ی عزیزانی که نام نبردم)تبریک میگم انشاالله عیدی ههممون زیارت کربلاو ظهورآقاباشه بلند ***************((صلوات))***************
81241
نام: مسیحا
شهر: مسیح
تاریخ: 7/7/2011 4:31:00 PM
کاربر مهمان
  یادمان باشد اگر گل چیدیم عطر و برگ و گل و خار

همه همسایه دیوار به دیوار همند.

عاقبتتون بخیر یه برکت یک صلوات.
81240
نام: هدی
شهر: تهران
تاریخ: 7/7/2011 3:39:03 PM
کاربر مهمان
  آقا به جان خسته ی ما هم دعا کنید
81239
نام: کبوتر بقیع
شهر: کوچه های غم
تاریخ: 7/7/2011 2:23:26 PM
کاربر مهمان
  سلام بر سید عزیزم و تمام حرف دلی ها مجدد عیدتون مبارک:
مرسی برادر مجتبی از شهر...
انشالله شما و همه ی حرف دلی ها هم به زودی زود تو این روزهای زیبا حاجتتونو بگیرید
و مثل من طعم خوشحالی رو تو زندگیتون احساس کنید.
آمین یا رب العالمین
التماس دعا
81238
نام: فرشته
شهر: ماهشهر
تاریخ: 7/7/2011 1:40:49 PM
کاربر مهمان
  آينده ام چه شكلي مي‌باشد
81237
نام: مجتبی
شهر: تهران
تاریخ: 7/7/2011 1:35:55 PM
کاربر مهمان
  سوگند خانم انشالله خدا بهتون بچه سالم بده
81236
نام: آیینه
شهر: خیلی دور خیلی نزدیک
تاریخ: 7/7/2011 1:11:10 PM
کاربر مهمان
  سلام حرف دلیا


بی مقدمه بگم...از امروز امتحانات دانشگاهمون شروع شد،اولیشو که به سلامتی خوب ندادم:)
برا بقیش دعا کنید
دستتون بی بلا
81235
نام: گل رز
شهر: اردبیل
تاریخ: 7/7/2011 12:14:30 PM
کاربر مهمان
  سلام
این روزهاست بهترین زمان برای دعا کردن خواهش میکنم تو دعاهاتون برای کنکور منم دعا کنید
خیلی به دعا نیاز دارم برام دعا کنید
به امید مستجاب شدن دعای هممون
یا علــــــــــــــی
81234
نام: مجنون الحسين
شهر: غرب دجله
تاریخ: 7/7/2011 11:59:08 AM
کاربر مهمان
  ادامه مطلب .....

یادش به خیر! در کربلا پنجره هتل رو به اتاق علمدار باز می‌شد و برای عکس یادگاری گرفتن فقط کافی بود لب پنجره پشت به حرم بنشینی و ژست بگیری! وضعیت جغرافیایی و منحصر به فرد و بسیار مناسب اتاق ما در هتل در مقایسه با تمام اتاق‌های تعلق گرفته به کاروان باعث شده بود که اتاق ما هم خود به نوعی کاروانسرا شود. پیر و زن و مرد و جوان و خانواده و مجرد و متاهل دم به دقیقه تشریف می‌آوردند پخش مستقیم با ارباب ارتباط تصویری برقرار کنند. دم به ساعت و دقیقه روضه می‌گرفتیم و سینه‌زنی. تا صدای گریه از اتاق کوچولوی‌مان بیرون می‌آمد ملت انگار پشت در گوش ایستاده بودند. چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید که هی صدای در زدن می‌آمد و چشم که باز می‌کردی اتاق پر شده بود. من بین همه‌شان پیرزنها و پیرمردها را عاشق‌تر می دیدم. البته اینها خاک بر دهانم اصلا محض گلایه نیست. خاک پای زائر و سینه‌زن و گریه کن آسمانی‌ترین زمینی تاریخ سرمه چشمانمان! بحثم در رابطه با لذت عجیب و غریبی است که خیره شدن به گنبد علمدار و همزمان گریه کردن به روضه علقمه دارد. یک سینه‌زنی‌های خصوصی هم داشتیم برای آخر شب مخصوص دیوانه‌هایی که وقت ملاقات خصوصی گرفته بودند. بگذریم ... با این چند خط دلتنگی‌مان خوب که نشد هیچی بدتر هم شد.

من دلم آن دلهایی را دوست داشت که اصلا در چارچوب قانون بلد نبودند گریه کنند! برای دیوانه بازی که نیازی به مداح و روضه‌خوان و منبری و مستمع و تنظیم میکروفون نیست. حتی این از آن کارهایی است که پاکار هم نمی‌خواهد. تنهایی از هتل که بیرون می‌آمدند به سمت حرم هوای چشم‌هایشان هم مثل هوای دلشان زود ابری می‌شد. کلید اتاق را داشتند به مهماندار هتل تحویل می‌دادند که کم کم گوله‌های اشک سرازیر می‌شد و لبها نم‌نم شروع به تکان خوردن می‌کردند. پایشان از درب ورودی هتل بیرون نیامده روضه شروع می‌شد. چشمها آنقدر خیره به آن گنبد طلایی بودند که اصلا رفت و آمد هیچکس در اطرافیانشان را متوجه نمی‌شدند. حتی پرواز ملائکه و خط ترمزهایی که توی صحن می‌کشیدند و فرودهای اضطراری که به دلیل شرایط نامساعد جوی انجام می‌گرفت. نوایی داشت زمزمه می‌شد. آهنگ زمینه خیلیها بیا نگار آشنا بود. بیا نگار آشنا/ شب غمم سحر نما/ مرا به نوکری خود/ شها تو مفتخر نما/.... همینجوری جلو که می‌رفت هم سرعت قدمها بیشتر می شد هم گوله‌های اشک به سرازیری افتاده بودند و تندتر خودشان را به زمین می‌رساندند. دیگر صداها هم شروع به لرزیدن کرده بودند و بغضی عجیب داشت خفه می‌کرد آدم را. دل خیلی موجود کم ظرفیتی است. اگر حیا نبود دوست داشتند به زمین بیفتند و باقی راه را چهار دست و پا به سمت حرم طی کنند. این دلها آنقدر صاف بود که آمادگی داشت بدون کاغذ و قلم همانجا هرجای شعر را که یادش رفت هم فی‌البداهه به سراید. به عشق پاک تو حسین/شدم اسیر و مبتلا/به بزم عاشقانه‌ات/ ز لطف دعوتم نما .......... امیر عاشقان حسین/ کجا کشانده ای مرا؟/ دل سیاه من کجا/ و خاک کربلا کجا؟/ بگذریم. به این نتیجه رسیدم قلم هم موجود بی‌ظرفیتی است توان ادامه دادنش هم اصلا نیست! این بی‌ظرفیتی خوب بهانه‌ایست!

يا علي مددي

انا مجنون‌الحسين يا ثارالله
81233
نام: مجنون الحسين
شهر: غرب دجله
تاریخ: 7/7/2011 11:51:49 AM
کاربر مهمان
  به نام حي سبحان

ديشب عجب شب قشنگی بود! داشتم از دلتنگی دیوانه ميشدم. بچه‌تر که بودیم دلمان خیلی که تنگ می‌شد این کم ظرفیتی و کوچولو بودن فضای دل را که انگار بعضی اوقات دست و پای آدم را می‌بندد خوبتر احساس می‌کردیم. آنموقع‌ها هم می‌فهمیدیم این قفس تن را که علما گفته‌اند و دوست داشتیم پرستویی یاکریمی کفتری مرغ عشقی فنچی یا حداقل کلاغی چیزی بودیم پر می‌زدیم می‌رفتیم پیش آنهایی که دلمان برایشان تنگ شده. گاهی اوقات با خودم می‌گویم اگر ما پرنده بودیم چون هر روز دلمان برای یک جا و برای یک نفر تنگ می‌شود آنقدر بی‌جنبه‌بازی در میظآوردیم و هی بدون استراحت و کنتوراتی پرواز می‌کردیم که از کت و کول می‌انداختیم خودمان را. بالاخره پرنده هم نیاز به استراحت دارد. اگر چه نه سوخت مصرف می‌کند نه هدفمندی یارانه‌ها در رفت و آمدش تاثیر می‌گذارد نه مثل طبقه پایینی‌های تهران درد گران شدن بی‌رویه کرایه حمل و نقل و اجاره‌خانه و قیمت گوشت و هزار جور مشکل دیگر را می‌فهمد. نه حتی بلد است مثل مردم زیر بار برخی مشکلات اخیر له شود ولی بگذریم! کبوتر حرم امام رضا (ع) شدن نهایت آرزوهایمان بود. البته همه حرمها کبوتر دارند ولی من نمی‌دانم چرا کبوترهای امام رئوف بیشتر اسم در کرده‌اند.

دو سال پیش همین ایام ولادت ارباب بود که روزی‌مان کرده بودند پر بزنیم تا آنجایی که ملائکه آسمانش را جلوتر از زمینیها غرق کرده‌اند! واقعا صفای ایوان نجف را در شعر باید با همان عجب صفایی دارد بگویی تا اندکی از حقش ادا شود. بگذار چند دقیقه‌ای از جریان انحرافی و بیداری در قلب اروپا و افتضاحی به نام طرح تفکیک جنسیتی و دردهای مردم و عافیت‌طلبی مسئولان و کنار گذاشتن مشی انقلابی گذر کنیم و برسیم به مسائل شخصی و دلتنگی‌های خودمان.
<<ابتدا <قبلی 8130 8129 8128 8127 8126 8125 8124 8123 8122 8121 8120 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved