اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
81172 |
نام:
سمانه
شهر:
شازند
تاریخ:
7/4/2011 7:19:31 PM
کاربر مهمان
|
بیا بیاای دل به گلشن طاها/ ببین شکوفاشدشقایق مولا
ملائک ازشادی به عرش حق خرم/زشادی احمد، پیمبر خاتم
حسین بودشمش وقمربودعباس/یکی گل لاله،یکی بود چون یاس
زمولد سجاد جهان شده گلشن/بود زیمن او دل حسین روشن
سلام میلادسه نورامامت وروزپاسداروروزجانبازبرتمام حرف دلیهامبارک انشااله دراین سه روزآقامجتبی،
سوگند،نیلوفرآبی،مناجان،صاعقه،ساقی،عطیه وهمه وهمه ی دوستان حرف دل به آرزوشون برسن.
|
|
81171 |
نام:
بی قرار کربلای 5
شهر:
نهرجاسم
تاریخ:
7/4/2011 6:57:46 PM
کاربر مهمان
|
حسین حسین حسین چقدر اسم زیبایی داری مولا جان.دلم می خواد چشامو ببندمو تا قیام قیامت بگم حسین حسین حسین
حسین جانم مولای خوبم دلم می خواد حسین وار زندگی کنم و حسین وار بمیرم می دونم سخته اما اگر اربابی مثل شما دست نوکرشو بگیره همه چی آسون می شه.تو رو به پاره ی جگرت قسم به علی اکبرت قسم دستمونو رها نکن
آقا سید جونم پیش ارباب شفاعت ما رو بکن تو رو به جدت قسم.
|
|
81170 |
نام:
مجنون الحسين
شهر:
غرب دجله
تاریخ:
7/4/2011 6:45:04 PM
کاربر مهمان
|
ادامه مطلب ...
راستی... یادم رفته بود که تو نمیبینی! شنیدهام که چشمهایت را کور کردهاند. بشیر عشق را با شهر کوران چه کار؟ که اگر تو از بصر کوری اینان از بصیرت: "ختمالله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم... !" پس آن کس که تو را کور کرد نمیفهمید که جذبه چشم را نمیتوان با خنجرهای داغ از بین برد؟ و جذبه عشق را با مرگ؟ که اگر مرده بودی کمی از جذبهات کاسته میشد ...
مگر این گوش تاریخ نیست که بعد از بیست سال و اندی هنوز چاووش شهر عشق تو گوشش را کر میکند که: ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد هرکس مرد این راه است بسمالله و هر کس نیست خداحافظ!
بگذار زمان بگذرد و تو بمانی و من به تماشای "برادرانت" که زمان آنان را با خود ببرد و من بمانم و تو و راه حق!. برادرانی که عمری با تو نشسته بودند و برخاسته. و تو در کنارشان نماز خواندی حال تو را دندان پوسیدهای نامیده و مرده خواندند. و برادران یوسف ...
و پیراهن خونین یوسف آیه صبر جمیل است در طول تاریخ. و تاریخ دوباره تکرار میشود و صبر جمیل ...
* * *
برخیز ای یل نامآور، برخیز علمدار عرصه عشق، برخیز و خود به خیل سگان زوزهکش انساننمایی نگاه کن که به دنبال لاشهای گندیده تو را از خویش میرانند ... پس بیخود نیست که خبر مرگت را دشمنانت میدهند! خبر حسین را عمر سعد برای یزید برد؟؟؟
زنهار که آلوده شوی پهلوان! تو در آن آسمان زلالی هستی که عقابهای در اوج. لکهای بر آنند بس تاریک!
ای منجی بشر! بشیر عشق، بسیجی!، تو کجا و این جا کجا؟! این غبارآلودهترین سرزمین بر گستره سیاره رنج ... این جا جایی است که خفتگانش را جز نهیب مرگ چیزی بیدار نخواهد ساخت ... جز مرگ و صور اسرافیل! آنگاه که آسمان انفطار یابد و ستارگان پراکنده شوند. آنگاه که دریاها شکافته شوند و انسانها سر از قبرها بردارند. خواهند دانست که چه پیش فرستادهاند و چه واپس نهادهاند. یا ایها الانسان آن چیست که تو را بر پروردگارت غره داشته است؟! و تو چه میدانی که روز جزا چیست؟ آن روز که کسی را بر دیگری اختیاری نیست و فرمان هر چه هست خاص خداست ...
هان فرمانده! بگذار نامت را فریاد کنم. مگر نامت از ریشه حمد نیست و هر چیز به اصل خود باز میگردد؟
هیچ میدانی نامت از دامنههای قلاویزان و بازی دراز تا قلل دست نایافتنی جولان امتداد دارد؟. بشیر عشق، فرمانده عشق، با توام فرمانده! حاج احمد، احمد متوسلیان! اهل بصیرت را با شهر کوران چه کار؟ تو از آسمانی! آسمانی بمان تا ابد ...
يا علي مددي
انا مجنونالحسين يا ثارالله
|
|
81169 |
نام:
مجنون الحسين
شهر:
غرب دجله
تاریخ:
7/4/2011 6:40:58 PM
کاربر مهمان
|
به نام حي سبحان
به مناسبت بيست و نهمين سالگرد اسارات حاج احمد متوسليان
سخني با حاج احمد
یا من یسبح الرعد بحمده
... و برادران یوسف پیراهن خونین و دروغین او را برای پدرشان آوردند و یعقوب گفت: "هوسهای نفسانی شما کشتن یوسف را برایتان مهیا کرد. و من از خداوند بر آنچه برایم میرسد یاری میطلبم و صبر جمیل پیشه میکنم ..." (یوسف- 18)
چرخی بزن! اطرافت را نگاه کن! مگو خبری نیست که هست! فریاد بزن! بگو حقیقت را حتی اگر جانت را بگیرند، مگر نه این است که حنجرها را میتوان برید اما فریادها را هرگز؟!
* * *
... برخیز ای چاووش شهر عشق، برخیز! ... برخیز و بار دیگر نظاره کن که اگر باور نداری خود چشمان مردانهات را بگشا و ببین بار دیگر انسان از شجره ممنوعه تناول میکند و از بهشت رانده میشود و ابراهیم در آتش افکنده میشود و نوح در آبها سرگردان. برخیز و مصلوب شدن دیگر باره مسیح را به نظاره بنشین. برخیز و ببین محمد (ص) را در شعب ابوطالب و سنگینی سنگ را بر سینه یاسر، و داغی خون جای تازیانه را بر تارک پیکر سمیه. برخیز و میخ خونین درب را نظاره کن و شمشیر خونآلوده به خون علی و جگر پارههای حسن و خون حسین و داد از خون حسین ...
مگر نه این است که زمان در کف صاحبالزمان است و اینان نیز یاوران او؟ بار دیگر کدام معاویهای سر برآورده که اینچنین سرداران و سربازان سر از اطاعت امام برداشته و بر ابلیس سجده کردهاند؟ نه! اصحاب صاحبالزمان را با سیم و زر چه کار؟ و باز این کدامین قرآن است بر نیزه که "لا حکم الا لله" سر میدهد؟ مگر نیست سر حسین بر نیزه که میخواند: "ام حسبت ان اصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا؟!"
زنهار که خورشید را پارهای ابر خاموش سازد.
|
|
81168 |
نام:
سارا
شهر:
لارستان
تاریخ:
7/4/2011 6:25:48 PM
کاربر مهمان
|
عطيه تهران سلام واسم دعا كن من واستون خيلي دعا كردم براي همه كسايي كه به دعا نياز دارن مريض ها و سلامتي امام زمان (عج ) راستي تو شهرهاي شما چجوري مراسم برگزار ميكنن التماس دعا
|
|
81167 |
نام:
مریم
شهر:
رامهرمز
تاریخ:
7/4/2011 5:55:03 PM
کاربر مهمان
|
امشب زمين و آسمان گرديده پر شور و شعف
امشب تمام عرشيان بهر زيارت بسته صف
امشب که عيدي ميدهد بر عاشقان شاه نجف
امشب تو هم مستي کن و دل را بري کن از اسف
زيرا به دنيا آمده مظهر عزت و شرف
*ميلاد نور مبارک*
سلام واسطه از مطلب زیبا و گرانبهات ممنون اشکامو درآورد.بازم داشتی بفرست.
این شبا شبای خیلی عزیزیه هرکسی از دوستان حرف دلی که دلش شکست همه دعا کنه.
برجمال زیبای مهدی صلوات
|
|
81166 |
نام:
صاعقه
شهر:
دل
تاریخ:
7/4/2011 5:34:31 PM
کاربر مهمان
|
"بسم رب المهدي"
منتظران مهدي به گوش:
حسين را منتظرانش كشتند.....
التماس دعا....یامهدی*
|
|
81165 |
نام:
صاعقه
شهر:
دل
تاریخ:
7/4/2011 5:31:34 PM
کاربر مهمان
|
"بسم رب المهدي"
شيطان، نخستين كسى بود كه بعضى كارها را مرتكب شد و
پيش از او كسى آنها را انجام نداده بود
- اولين كسى كه قياس نمود و خود را از حضرت آدم عليه السلام برتر و
بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاك در حالى كه آتش از خاك بالاتر است.
- اولين كسى كه در پيشگاه با عظمت الهى تكبر نمود و به دستور خالق خود عمل نكرد.
- اولين كسى كه كه معصيت و نافرمانى خدا را كرد و آشكارا با او مخالفت نمود.
- اولين كسى كه به دروغ گفت : خدا گفته از اين درخت نخوريد، چون درخت جاويد است و اگر كسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شريك مى شود.
- اولين كسى كه كه قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصيحت مى كنم.
- اولين كسى كه نماز خواند و يك ركعت آن چهار هزار سال طول كشيد.
- اولين كسى كه غنا و آواز خواند، همان زمانى كه آدم عليه السلام از درخت نهى شده خورد.
- اولين كسى كه نوحه خواند و گريست ؛ چون او را به زمين فرستادند، به ياد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گريه كرد.
- اولين كسى كه لواط كرد آنگاه كه به ميان قوم لوط آمد.
- اولين كسى كه دستور ساختن منجنيق را داد تا حضرت ابراهيم عليه السلام را با آن در آتش اندازند.
- اولين كسى كه دستور ساختن نوره را در زمان حضرت سليمان داد، براى اين كه موهاى اضافى پاى بلقيس پادشاه سبا را از بين ببرند.
- اولين كسى كه دستور ساختن شيشه را داد تا حضرت سليمان عليه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقيس را آزمايش كند.
- اولين كسى كه عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد!
- اولين كسى كه به خداى خود اعتراض كرد.
- اولين كسى كه شبيه شدن به ديگران را مطرح و مردم را به آن تشويق كرد.
- اولين كسى كه كه سحر و جادو كرد و آن دو را به مردم ياد داد.
- اولين كسى كه براى زيبايى ، زلف گذاشت.
- اولين كسى كه نقاشى كرد و چهره كشيد.
- اولين كسى كه آتش حسدش شعله ور شد.
- اولين كسى كه به ناحق مخاصمه و جدال كرد.
- اولين كسى كه خداى تعالى به او لعنت نمود( و از ناراحتى فرياد كشيد).
- اولين كسى كه به خدا كفر ورزيد.
- اولين كسى كه گريه دروغى نمود.
- اولين كسى كه عبادت و خلقت خود را ستود.
- اولين كسى كه صورتهاى مجسمه و بت را ساخت
التماس دعا....يامهدي*
|
|
81164 |
نام:
مجتبی
شهر:
...
تاریخ:
7/4/2011 4:36:16 PM
کاربر مهمان
|
هوالمصور
سلام
آبجی سوگند دشمنت شرمندت باشه این چه حرفیه.
سلام ما رو به اون نی نی کوچولوت برسون.
التماس دعا
|
|
81163 |
نام:
مجنون الحسين
شهر:
غرب دجله
تاریخ:
7/4/2011 4:19:41 PM
کاربر مهمان
|
به نام حي سبحان
این چه مولودی است که با آمدنش، اشک میهمان چشمان پدر است و این چه مولودی است که با آمدنش، سرزمینی به نام کربلا، از شرمساری درهم خمیده میشود؟!
کو آن تصویر خونآلود سرهای بر نیزه و لبهای ترک خورده از عطش و کمی بالاتر، فرشتگان سر بر زانوی غم هشته؟!
حسین میآید؛ به رنگ سرخ غروب دلگیر همیشه تاریخ.
حسین میآید؛ با گلویی درخشان از نوری که سالها بعد، حکایتها خواهد گفت. و من اکنون چه شادم از آمدنش که اگر نمیآمد، من هیچ بهره از اشک و افتخار نمییافتم و خون، چه کمبها میشد، اگر نبود عاشورای تو!
مبارک باد آمدنت! چون آمدی تا سفینه نجاتمان شوی و چراغ هدایت و حسینمان باشی و اشکهایمان برای تو، آتش دوزخ از جسم ضعیفمان برگیرد.
یا اباعبداللّه! ای کودک علی! ببین چه کردی با عالمی که حتی در آمدنت نیز چشمها اشکبار است.
و ما دانستیم خدا چگونه بندهاش را عزیز میگرداند، اگر بخواهد.
ای مولود پاک! نسیم شادی من از آمدنت از این است تا بیاموزم که چگونه وفادار بمانم به دینم و چگونه با غربت و شرف، سر بر خاک نهم.
و ببینم این بدن خاکی، چگونه میتواند تا اوج علیین پرواز کند، تا بوی خوب خدا.
مبارک باد آمدنت!
امروز، دستهای کوچکت را ای نوزاد فاطمه! به شفاعت میطلبم؛ و همین نزدیکیها، در سایه ظهر گرم دهه عاشورا، سر خونین بر نیزه سوارت را نیز.
سلام بر تو و روزی که زاده شدی.
یا حسین! مبارک باد آمدنت بر همه جستجوگران افتخار!
يا حسين علي مددي
انا مجنونالحسين يا ثارالله
|
|