شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
80802
نام: سارا
شهر: لارستان
تاریخ: 6/15/2011 6:09:44 PM
کاربر مهمان
  با پای خود به جانب صيّاد می روم
مانند آبروی تو بر باد می روم
بعد از وفات، آن طرف هستی ِ شما
تا چشم باز می کنم از ياد می روم
می نوشم از عصاره ی شيرين ترين سقوط
تا بيستون به ديدن فرهاد می روم
تا شهر ديوها که سراپا مسلّحند
دارم به خاطر تو پريزاد می روم
اين جا برای اهل بيان جا نمی شود
امشب به يک ولايت آزاد می روم
شايد پس از سرودن اين شعر بی افق
در جستجوی منظره ای شاد می روم
اوّل نگاه مست تو را دار می زنم
بعداْ خودم به خدمت جلّاد می روم.

80801
نام: مجنون الحسين
شهر: غرب دجله
تاریخ: 6/15/2011 4:58:22 PM
کاربر مهمان
  به نام حي سبحان

الهي! از من بگير هر آنچه تو را از من مي‌گيرد.

سلام

کنج کوچک این مسجد، چه وسعت فراخی در خویش نهفته دارد! اینک منم که تنها نشسته‌ام در گوشه‌ای که جز تو کسی را نمی‌بینم و جز تو نمی‌خواهم.
اینک منم! که یک سال عصیان و سرکشی و گناهِ خویش را به آب چشمه عبادتِ تو، از پیکرِ آلوده خویش فرو می‌ریزم.
من نیازمندم، به فرصتی دوباره برای نفس کشیدن و زنده بودن به فرصتی دوباره و به وسعتی بی‌کران‌تر برای پرواز، برای رسیدن و نزدیک‌تر شدن تمامِ غربت و بی‌کسی خود را از تک‌تک کوچه‌ها و خیابانهای ظلم زده وحشی، به دوش گرفته‌ام، تا کُنجی بیابم و سفره دردهایم را در محضر تو بگشایم. این سنّتِ سالیانه همه آنانی است که چونان من، نیاز و رازِ خویش را جز به درگاه تو نخواهند که آشکار کنند.
باید حضورِ تو را پررنگ‌تر به خویش بنمایانم. نخواهم گذاشت یادِ تو، در ازدحام این همه غیر تو، در ازدحام این همه ولوله در هم پیچیده که در هیچ کدام، نام تو را نمی‌توان شنید، از یاد ببرم. آری! نخواهم گذاشت.
جهان، لبریز از ابلیسهای کوچکی است که هر لحظه، وسوسه‌ای در گوشِ جانم می‌افکنند، که مباد زمزمه‌های آسمانی، در بصیرتِ من بنشیند! باید کنجی یافت، خلوت و آرام، خالی از همه ولوله‌ها و ابلیس‌ها، کنجی برای آن که به یاد آورد و تکرار کرد، نامی را که هر لحظه، تمامی کهکشان ها فریاد می‌کنند. باید دانست که در ورای غفلتِ همه مردمانِ در خواب فرو رفته، کسی هست که از روحِ خویش در ما دمیده است، در من و تو، و این، همان چیزی است که هرگز فراموش نباید کرد.
وَه که چه شبهای سرشاری! چه روزهای لبریزی! قرار است سه شب و سه روز تنها به تو بيانديشم. تنها تو را بخوانم و حس ‌کنم که سبکبارتر، بر می‌خیزم. حس ‌کنم که رنگِ زلال‌تری به خویش گرفته‌اند، همه دیوارها و پنجره‌ها، همه آدم‌ها، همه ابرها و پرندگان و آبها، حس کنم که مهربان‌تر شده‌ام، حس کنم که ابلیسها از من می‌گریزند و ابلیس‌زدگان، با شرم از کنارم عبور می‌کنند. آری! حس کنم که راضی‌ام...
وَه که چه شبهای روشنی! چه روزهای شفّافی! این خلسه عظیم بگویید چیست که این گونه مرا به خویش در ربوده است؟ این چه سِحری است که این چنین مرا از گوشه کوچک یک مسجد، به اعماقِ وسیع ‌ترین افقها می‌کشاند؟
این چه نیرویی است که هر لحظه در من زاده می‌شود و تکرار می‌شود؟ هر لحظه سنگین‌تر می‌شوم و امّا این وزن، چه سبکبارم کرده است!
و تا یک سال دیگر، قدرتی در خویش می‌بینم که یک سال، مرا به پیش خواهد برد. یک سال مرا زنده نگاه خواهد داشت و یک سال، همواره در گوشم زمزمه خواهد شد، همان نامی که همیشه مشتاقِ شنیدنِ آن بوده‌ام.
در مراسم اعتكاف به ياد سربازن قلعه سيد مرتضي خواهم بود. انشاالله كه لايق باشم.

يا علي مددي

انا مجنون‌الحسين يا ثارالله
80800
نام: امید امید امید
شهر: خوبیها
تاریخ: 6/15/2011 4:50:17 PM
کاربر مهمان
  سلام سلام سلام
سلام به همه دوستان گرامی
مارو هم در این شبها و روزهای نقدس یادی بکنید و از ته ته ته دل برای ما هم دعاکنید ....
روز پدر بر همه پدران تبریک میگم امیدوارم همیشه سایه اش بر سر خانواده هاشون باشه
برای ظهورش بسیار دعا کنین .............
آقا ما را دریاب ...و بیا که همه منتظریم ......
80799
نام: شهاب
شهر: امید به رحمت خدا
تاریخ: 6/15/2011 4:39:14 PM
کاربر مهمان
 
.:: یَامَن یُعطی مَن سَئَلَهُ ، یَامَن یُعطی مَن لَم یَسئَلهُ وَ مَن لَم یَعرِفهُ تَحَنُّناً مِنه وَرَحمَة ::.

*پيامبر گرامی اسلام صلّى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمودند:

اَلرّوحُ وَ الرّاحَةُ وَ الفَلَجُ وَ الفَلاحُ وَ النَّجاحُ وَ البَرَكَةُ وَ العَفوُ وَ العافيَةُ وَ المُعافاةُ وَ البُشرى وَ النَّصرَةُ وَ الرِّضا وَ القُربُ وَ القَرابَةُ وَ النَّصر وَ الظَّـفَرُ وَ التَّمكينُ وَ السُّروُر وَ المَحَبَّةُ مِنَ اللّه‏ِ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلى مَن اَحَبَّ عَلىَّ بنَ اَبى طالِبٍ عليه‏السلام وَ والاهُ وَ ائتَمَّ بِهِ وَ اَقَرَّ بِفَضلِهِ وَ تَوَلَّى الأَوصياءَ مِن بَعدِهِ وَ حَقٌ عَلَىَّ اَن اُدخِلَهُم فى شَفاعَتى وَ حَقٌ عَلى رَبّى اَن يَستَجيبَ لى فيهِم وَ هُم اَتباعى وَ مَن تَبِعَنى فَاِنَّهُ مِنّى؛

آسايش و راحتى، كاميابى و رستگارى و پيروزى، بركت و گذشت و تندرستى و عافيت، بشارت و خرّمى و رضايتمندى، قرب و خويشاوندى، يارى و پيروزى و توانمندى، شادى و محبّت، از سوى خداى متعال، بر كسى باد كه على بن ابى طالب را دوست بدارد، ولايت او را بپذيرد، به او اقتدا كند، به برترى او اقرار نمايد، و امامانِ پس از او را به ولايت بپذيرد. بر من است كه آنان را در شفاعتم وارد كنم. بر پروردگار من است كه خواسته مرا درباره آنان اجابت كند. آنان پيروان من هستند و هر كه از من پيروى كند، از من است.

بحارالأنوار، ج 27، ص 92

*حضرت زهرا سلام الله علیها:

اِنَّ السَّعیدَ، کُلَّ السَّعیدِ ، حَقَّ السَّعیدِ مَن أحَبَّ عَلِیاً فی حَیاتِه وَ بَعدَ مَوتِه؛

همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.

مجمع‌ الزّوائد علامه‌ هیثمى، ج‌9، ص 132‌


.::: عیـــد سیـــزده رجـــب بر همــــگی شمـــا خوبـــان مبارکبـــاد :::.


*غریبه ی گرامی از شهر تنهایی ، سلام و درود.

عزیز دل و بزرگوارید، منتظر حضور مجدّد ، گرم و موثّرتون در حرف دل هستیم. دعامون کنید.


اَللّــهُمَّ عَجِّل لِوَلِيِّـــكَ الفَــرَجَ .

اَللّــهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّـــدٍوَآلِ مُحَمَّـــدٍ وَعَجِّــل فَرَجَــهُم وَفَرَجَنَــابِهِــم.


80798
نام: مجتبي
شهر: ...
تاریخ: 6/15/2011 4:34:27 PM
کاربر مهمان
  خدايا

نه آنقدر پاكم كه مرا كمك كني

نه آنقدر بدم كه رهايم كني

ميان اين دو گم شده ام

و هم خود و هم تو را آزار ميدهم

هر چه تلاش كردم

نتوانستم آني شوم كه تو ميخواهي

و هرگز دوست ندارم

آني شوم كه تو رهايم كني

كه آنقدر تنها هستم

كه بي تو

يعني هيچ... يعني پوچ...

خدايا

پس مرا ببر

ببر به آنچه خود خواهي

كه ماندنم بي فايدست
80797
نام: مجنون الحسين
شهر: غرب دجله
تاریخ: 6/15/2011 2:50:59 PM
کاربر مهمان
  به نام حي سبحان

الهي! از من بگير هر آنچه تو را از من مي‌گيرد.

سلام
عصر بخير
يه سلام ويژه دارم خدمت ناشناس بزرگوار
آقا خيلي مخلصم. ايشاالله كه هميشه جزو اين محاليات بمونم.

روز پدر و مرد رو به همه پدرها و مردان مومن، فداكار و دلسوز تبريك ميگم و اميدوار زير سايه آقا اميرالمومنين (ع) هميشه سالم و سلامت باشن.
اين شعر رو هم تقديم ميكنم به پدر عزيز خودم، شهيد حاج مهدي عارفي. روزت مبارك.

اي پيش پرواز کبوترهاي زخمي!
باباي مفقودالاثر! باباي زخمي!

تا ياد دارم برگي از تاريخ بودي
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی

توي کتابم هر چه بابا آب مي‌داد
مادر نشانم عکس توی قاب می‌داد

يک بار هم از گير و دار قاب رد شو!
از سیمهای خاردار قاب رد شو

برگرد! تنها يک بغل باباي من باش!
ها! یک بغل برگرد تنها جای من باش

اي دستهايت آرزوي دستهايم
ناز و ادایم مانده روی دستهایم

شايد تو هم شرمنده يک مشت خاکي
جا مانده‌ای در ماجرای بی پلاکی

عيبي ندارد خاک هم باشي قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است

اي عکسهايت روي زخم دل نمک پاش
یک بار هم بابای معلوم‌الاثر باش

يا علي مددي

انا مجنون‌الحسين يا ثارالله
80796
نام: عبدا...
شهر: رفسنجان
تاریخ: 6/15/2011 2:15:29 PM
کاربر مهمان
  گر جه از داغ لاله ها می سوزیم
با همان سر بلندان دیروزیم
چون به تکلیف خود عمل کنیم
روز فتح یا شکست پیروزیم
شهدا روز مرد بر شما رادمردان معاصر مبارک باد
................................
سلام بزرگواران عزیز
میلاد با سعادت امیر دلربای عشق را خدمتتان تبریک عرض مینمایم.
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند.
80795
نام: مجنون الحسين
شهر: غرب دجله
تاریخ: 6/15/2011 1:12:07 PM
کاربر مهمان
  و ماه، از آغاز تولد، برادر آفتاب شد! مولا! ای که تمام واژه‏ها، از توصیف عظمت تو عاجزند! و ای آن‏که تمام عقل‏ها از درک بزرگی‏ات قاصر! چه تقدیر دلنشینی داری! می‏آیی از کعبه و می‏روی در خانه خدا!
مولا! ولادت تو، آفتابی‏ترین روز تاریخ بود که روشنایی روز را خجل کرد.
حجرالاسود، بر دست‏های تو بوسه زد و مسجد الحرام، تو را در آغوش گرفت
صفا و مروه به نظاره‏ات نشستند، تا این که همانند آفتاب، از درون کعبه سرزدی. آن گاه، لبخند بر لبان عدالت نقش بست.
ای آشنای نخلستان‏ها و ای همدم چاه! ای درد و آشنای کوچه پس کوچه‏های کوفه! سکوت تو، بلندترین فریاد در تاریخ بود که در پژواک خویش، طنین مردی را داشت که ردپای مظلومیتش هنوز در بستر تاریخ جاری است.
ای نبأ عظیم و ای صراط مستقیم و ای لبریز از شجاعت و سخاوت! ذوالفقارت، برترین و گویاترین حدیث مردانگی است.
ای کامل کننده دین احمد و ای سنگ صبور محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم! تکرار نام تو، بیابان‏های خشک ظلم و تبعیض را به سبزترین باغ‏های عدالت، پیوند می‏زند.
کائنات، با تکرار نام تو به تکاپو می‏افتند و قیام می‏کنند.
ای فراتر از عشق زمین! همه شاعران، دیوان خود را با نام تو آغاز می‏کند.
امیر مهربانی،! تو آمدی و ناخدای کشتی نجات بشریت در عصر دلمردگی و جهالت شدی.
یک آسمان بلاغت و یک کهکشان فصاحت! تو فاتح دل‏های عاشقان و التیام زخم‏های ضعیفان و مرهم دل‏های غریبانی تو آبروی انسانیتی!
ای سراسر و بخشش و عدالت! دستمان گیر که محتاج سرکوی توایم!
مولا جان! درمانده‏ام از وصفت که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم چه زیبا فرمود: «اگر تمام درختان قلم شوند، تمام دریاها مرکب و تمام انس و جن کاتب، باز هم نمی‏توانند ذره‏ای از فضایل علی را بنویسند».
پس مرا ببخش که جسارت کردم و خواستم شکوه تو را، در قالب واژه‏های زمینی به تصویر کشم! مگر می‏شود لحظه‏های عمیق حیدری را نوشت؟
تو همانی که در بدر و احد حماسه آفریدی و در خیبر، آسمان و زمین را به تحسین واداشتی. تو همانی که صورت بر آتش تنور پیرزنی گرفتی و صولت صفدری را با شادی کودکان قسمت کردی!
نه! بگذار خاموش شوم که هرگز قادر به گشودن سرّ خدا نیستم!
بگذار تو را به اندازه درک خودم دوست بدارم؛ آنقدر که در قلب کوچک من، جای شوی!

يا علي مددي

انا مجنون‌الحسين يا ثارالله
80794
نام: مجنون الحسين
شهر: غرب دجله
تاریخ: 6/15/2011 1:08:28 PM
کاربر مهمان
  به نام حي سبحان

الهي! از من بگير هر آنچه تو را از من مي‌گيرد.

سلام عرض مي‌كنم خدمت همه سربازان قلعه سيد مرتضي
ميلاد فرخنده و مسعود مولي‌الموحدين، اميرالمومنين، حضرت علي (ع) رو به همه شما عزيزان تبريك و تهنيت عرض مي‌كنم و اميدوارم كه خداوند لياقت يك زندگي علي‌وار رو به همه‌مون عنايت كنه.

ساقه‏های نیلوفری از پایه‏های عرش بالا رفته و سریر ولایت را به عطر وجودی خود آراسته‏اند، تا او بیاید و بر تکیه‏گاه پوشیده از رازقی آن تکیه زند. درون کعبه چه غوغایی است امروز! ملائک، بال در بال گستره آسمان‏ها را پوشانیده‏اند و جبرائیل و میکائیل و اسرافیل حلقه خانه کعبه شدند تا پر به نور وجود او بسایند! طنین نام او هلهله شادی ملائک است. جام‏های افلاکیِ عاشقان به سوی او می‏آیند و گیسوان سیاه شبْ به یُمن وجود او گل خنده‏های نقره‏ای را در میان آبشار آسمانی‏اش تقسیم می‏کند؛ چرا که امشب علی علیه‏السلام می‏آید!...

عظمت این کودک، آسمان‏ها را به زانو در می‏آورد.
کعبه هرگز شکوه کودک تو را تاب نخواهد آورد، بنت اسد!
اندکی درنگ کن، هم اکنون کعبه را خواهی دید که از شوق حضور طفل تو، سینه خواهد شکافت!
و کعبه، آغوش گشود و فاطمه را چون جان شیرین پذیرا شد. چشم‏ها، مبهوت و متحیّر، عظمت این دقایق را به نظاره نشسته بودند.
صدای همهمه، بیشتر شد؛ بنت اسد داخل کعبه شد و ابوطالب، این خبر دلنشین را مشتاق شد و به جستجوی همسر شتافت.
نه! کسی راه به کعبه ندارد؛ کعبه اکنون مهبط فرشتگان است!
سه روز گذشت و برای ابوطالب، سه هزار سال گذشت. و سرانجام یک روز نسیم، عطر یک خبر دل‏انگیز را به مشام تشنه ابوطالب رساند و روح و جانش را صفا داد.
... و آفتاب طلوع کرد؛ آن هم از کعبه
فاطمه، ماه را در بغل گرفته بود! صدای همهمه بیشتر شد؛ این کودک چه قدر عظمت دارد! به دنیا آمد و «علی» شد. ابوطالب، به شکرانه وجود علی، میهمانی باشکوهی داد و گفت: به برکت حضور این کودک، هر که به میهمانی می‏آید، باید اوّل هفت بار به دور کعبه طواف کند!
دیدارعلی قداست دارد! اول باید پاک شد، مطهّر شد، آن گاه به دیدار علی رفت!
پیامبر رحمت، طفل را در آغوش گرفت! آفتاب، ماه را در بغل گرفت و ماه، پلک گشود و به یمن دیدار آفتاب، تبسّم کرد.

ادامه دارد ....
80793
نام: لیلا
شهر: مرودشت
تاریخ: 6/15/2011 12:55:03 PM
کاربر مهمان
  شمارو به خدا وبه امام علی وبه حرمت شهدای عزیز هرکی رفت اعتکاف همینطور اونایی که مثل من نمیتونن برن دعاکنن مشکل همه تو این ایام عزیز برطرف شه خدا کمک کنه منم مشکلم برطرف شه
<<ابتدا <قبلی 8086 8085 8084 8083 8082 8081 8080 8079 8078 8077 8076 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved