اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
80722 |
نام:
عبد الله
شهر:
دیارساجدین
تاریخ:
6/12/2011 7:52:38 PM
کاربر مهمان
|
بنام او که هر نوایی رامیشنود بخصوص نوایی که از دل می جوشد دعا کنید مراای اهل دل که آرزویم برحق ومشروع است که دعای دیگران برای دیگران مقبول تر است بخصوص انهایی که نمی شناسندتورا
|
|
80721 |
نام:
ریحانه
شهر:
تاریخ:
6/12/2011 7:41:45 PM
کاربر مهمان
|
سلام شهید آوینی. میدونم که میدونی چقدر به کمکت احتیاج دارم. قلبم داره از ناراحتی پاره میشه. دلم پر شکه . پر از غم .داغونم. دستمو بگیر دوست من
|
|
80720 |
نام:
مجنون الحسين
شهر:
غرب دجله
تاریخ:
6/12/2011 7:02:54 PM
کاربر مهمان
|
به نام حي سبحان
سلام
چهارسال پيش تو چنين روزي يعني ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۷ بدترين لحظه زندگي من رقم خورد:
22 خرداد 1387
مادر!
چهار سال از پر گشودنت گذشت
چهار سال من بی تو
چهار سال با بغضی در گلو
دریغ از قطرهای اشك
به خواست پدر (محكم باش، اشكت را كسی نبیند، اشكت را خرج اهلبیت كن)
و چه بیانصافند كسانی كه دیدند
و گفتند
عین خیالش نیست
من میگذرم ...
*****
مادرم از قبيله سبز نجابت بود
و با زبان مردم بهشت سخن میگفت
چادری از ابريشم ايمان به سر داشت
قلبش به عرش خدا میماند
که به اندازه حقيقت خدا بزرگ بود
و من صدای خدا را
از ضربان قلب او میشنيدم
و بی آن که کسی بداند
خدا در خانه ما بود
و بی آن که کسی بداند
آفتاب از مشرق صدای مادر من طلوع میکرد
مادرم از قبيله سبز نجابت بود
مادرم وقتی به سوی من میآمد
در نقش کوچک هر گامش
روزنه کوچکی پديدار میشد
که من از آن
باغهای سبز بهشت را تماشا میکردم
و سيب ايمان را از شاخههای بلند آن میچيدم
مادرم از قبيله سبز نجابت بود
چادری از ابريشم ايمان به سر داشت
پيشانيش به مطلع عاشقانهترين غزل خدا میماند
که من هر روز
آن را
با زبان عاطفه زمزمه میكردم
و آن گاه با تمام ايمان در میيافتم
شعر خدا يعنی چی؟
مادرم از قبيله سبز نجابت بود
و با زبان مردم بهشت سخن میگفت
و صبر کبوتر سپيدی بود
که هر صبح
پرهای عزيزش را
در شفافترين چشمههای بهشت شست و شو میداد
و چنان پيکی از ديار مبارک قرآن میآمد
و پيغام خدا را برای مادرم میخواند
مادرم سنگ صبوری بود
وقتی پدرم رفت
وقتي پدرم کشتی انديشهاش را بادبان افراشت
و بر شط سرخ خون راند
مادرم به ساحل صبر پناه برد
و اشکهايش را با گوشههای چادرش پاک میکرد
و با خدا پيوند میيافت
مادرم از قبيله سبز نجابت بود
و با زبان مردم بهشت سخن میگفت ...
لطفا یك فاتحه مادرم را مهمان كنید.
يا علي مددی
انا مجنونالحسين يا ثارالله
|
|
80719 |
نام:
مجنون الحسين
شهر:
غرب دجله
تاریخ:
6/12/2011 6:06:48 PM
کاربر مهمان
|
به نام حی سبحان
الهی! از من بگير هر آنچه كه تو را از من ميگيرد.
سلام
عصر همه دوستان عزير بخير
*********
هر سال به ماه رجب که میرسم، به این روزهایی که عطر رمضان بیشتر و بیشتر توی شامه زمان میپیچد، دستپاچه میشوم که دوباره بهار قرآن دارد میرسد و من نه نهالی کاشتهام و نه بذری پاشیدهام که توی هوای این بهار دلخوش به میوهای، برگ و باری، شکوفه و ثمری باشم.
بعد مینشینم و مثل همین روزها پرونده رابطهام با قرآن را بازخوانی میکنم و مثل همیشه به این میرسم که من هیچوقت خریدار خوبی برای نازِ قرآن نبودهام. کم گذاشتهام. بضاعتش را نداشتهام لابد. همینطور سر به هوا و مدعی نشستهام و تورقی کردهام و چند آیهای خواندهام...
این تعبیر ناقص من است؛ همیشه میگویم که قرآن نازش خیلی زیاد است. هر کسی را راه نمیدهد به رابطه و انس و مراوده با خودش. آن عبارات بلندی که حضرت امیر توی یکی دو تا از خطبههاشان دارند شاید قدری مؤید همین مطلب باشد. فضای آن عبارات پر از باب استفعال است. استدلّوه، استنصحوه، استشفوه، استنطقوه، استعینوا به...
اینها دیگر حرف ناقص من نیست. کلام بلند حضرت امیر است که؛ قرآن، ساکت است، به این راحتی با شما حرف نمیزند. باید طلب نطق کنید از قرآن؛ فاستنطقوه و لن ینطق١. جایی دیگر راجع به قرآن تعبیر استنصحوه٢ دارند. از قرآن طلب پند و موعظه کنید. استشفوه٢؛ از قرآن طلب شفاء کنید. دردهایتان را به قرآن عرضه کنید و طالب شفاء باشید. استدلّوه٢؛ از قرآن طلب راهنمایی و هدایت کنید. استعینوا به٢؛ از قرآن طلب کمک کنید.
گفتم که: نازش خیلی زیاد است این عروسِ حضرتِ قرآن. باید طالب باشید. به این راحتی نقاب بر نمیاندازد.3
١. خطبه 158
٢. خطبه 176
٣. عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد/ که دارالملک معنا را مجرّد بیند از غوغا
يا علي مددي
انا مجنونالحسين يا ثارالله
|
|
80718 |
نام:
هستی
شهر:
تبریز
تاریخ:
6/12/2011 3:41:52 PM
کاربر مهمان
|
رک بگم دل تنگم مصطفی رو میخواد ...... فقط مصطفی......
|
|
80717 |
نام:
عطيه
شهر:
تهران
تاریخ:
6/12/2011 2:56:50 PM
کاربر مهمان
|
باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد ودرود وسلام بردوستان واهالي حرف دل .
صبر جمیل
یکی از پسران امام صادق علیه السلام بیمار و بستری شد، به گونه ای که به لحظه های آخر عمر رسید، امام باقر علیه السلام در خانه بود و هرکس وارد خانه می شد، به اوم می فرمود: با این بیمار تماس نگیرید و دست به او نزنید، زیرا حالش وخیم است، و تماس شما موجب وخیمتر شدن حالش می گردد.
طولی نگذشت که آن پسر (نوه امام باقر) از دنیا رفت، امام باقر علیه السلام فرمود: تا قضای الهی نرسیده، ما برای وخامت حال بیمار، نگران و پریشان هستیم، ولی وقتی که قضای الهی فرا رسید، باید تسلیم آن شد.
سپس عطر خواست و خود را خوشبو کرد، و غذا طلبید و با همراهان از آن غذا خوردند، آنگاه فرمود: این است صبر جمیل و نیکو
سپس برخاست و دستور داد جنازه آن پسر را غسل دادند، آنگاه لباس فاخری که از خز (که لباس گرانبها و زیبای آن عصر بود) پوشید، و همچنین عمامه ای که از خز بود بر سر نهاد و از خانه بیرون آمد و بر آن جنازه نماز خواند.
نگاهی بر زندگی امام باقر (ع)
محمد محمدی اشتهاردی
|
|
80716 |
نام:
ما بی نشان ها
شهر:
اینجا
تاریخ:
6/12/2011 2:51:42 PM
کاربر مهمان
|
سلام میخواستم بدونم میشه از مطالب سایت(فقط بخش حدیث) تو وبلاگم استفاده کنم؟
با ذکر منبع و پیوند لطفا جوابتون رو به ایمیلم بفرستید....
خواهش میکنم جواب بدبد
|
|
80715 |
نام:
تشنه
شهر:
اصفهان
تاریخ:
6/12/2011 2:24:42 PM
کاربر مهمان
|
دوستان اهل دل سلام. خیلی وقته که اینجا چیزی ننوشتم اما چند وقت یکبار میام و نوشته های دوستان رو می خونم و کلی لذت می برم.
یه خواهشی داشتم خصوصا از بزرگترهای قلعه
چند تا جمله قشنگ که به درد ایام اعتکاف بخوره می خواستم. جمله های کوتاه که حتی الامکان برگرفته از متن قرآن و احادیث ائمه (علیهم السلام) باشند ولی به زبون روان و کمی ادبی.
ممنون می شم اگه کمکم کنید. منتظر جمله های قشنگتون هستم. عطیه خانم آقا شهاب مقداد عزیز خروش گرامی و همه دوستان که اسم نیاوردم
|
|
80714 |
نام:
م
شهر:
اهواز
تاریخ:
6/12/2011 12:33:01 PM
کاربر مهمان
|
با عرض ارادت
هر کسی جناب m-raha رو دید بهشون بگه که ازش معذرت میخوام حتما هر کسی دید بهش بگه واقعا از ته دل ازش معذرت میخوام ولی بدونه که همه حرفام از روی واقعیت بوده نه چیز دیگری.ممنون و خداحافظ
|
|
80713 |
نام:
مقداد
شهر:
اهواز
تاریخ:
6/12/2011 12:14:37 PM
کاربر مهمان
|
سلام اهالی اهل دل
پیامی دادم و گفتم بودن افرادی در حرف دل که خودشون رو مذهبی جا میزدن و وقتی تونستن اعتماد خانمها رو جلب کنند بهشون پیشنهاد دوستی میدادن ... البته ممکنه افرادی خودشون رو جای اونها جا میزدن ...چون دیدن تو حرف دل این اقایون دارای احترام هستند خواستن خرابشون کنن و یا اینکه از اسمشون سوء استفاده کنن ... چون تو فضای مجازی از این چیزا زیاده ... همونطور که یه نفر اومده با اسم من پیام داده و وبلاگ منو معرفی کرده ...
حرف من در مورد قبلا بود یعنی گذشته .... و در مورد اون فردی که توهین کرد نبود ... هر چند اقدام ایشون (توهین کردن ) کار زشتی بود
امام صادق عليه السلام:
دشـنـامـگويى و بـد زبانى و دريـدگـى از (نشانه هاى) نفاق است.
این توضیح داده شد تا سوء ظنی ایجاد نشه ...
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فجهم وحشرنامعهم
|
|