اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
79992 |
نام:
سهام
شهر:
شهرخودمون
تاریخ:
4/27/2011 11:19:30 AM
کاربر مهمان
|
این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده است.
شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد.خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین ان مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش کوفته شده است.
دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد .وقتی میخ را بررسی کرد تعجب کرد این میخ ده سال پیش هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!!
چه اتفاقی افتاده؟
مارمولک ده سال در چنین موقعیتی زنده مونده !!!در یک قسمت تاریک بدون حرکت.
چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است.
متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد.
تو این مدت چکار می کرده؟چگونه و چی می خورده؟
همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر با غذایی در دهانش ظاهر شد .!!!
مرد شدیدا منقلب شد.
ده سال مراقبت. چه عشقی ! چه عشق قشنگی!!!
اگر موجود به این کوچکی بتواند عشق به این بزرگی داشته باشد پس تصور کنید ما تا چه حدی می توانیم عاشق یکدیگر باشیم اگر سعی کنیم
_________________
و گاهي سكوت
|
|
79991 |
نام:
بازيگوش
شهر:
شهر دل
تاریخ:
4/27/2011 10:06:43 AM
کاربر مهمان
|
امان از اين غروبهاي جمعه،
با اين غم غريب اما قريبش.
دل مرا همانند دفتري در دست پسر بچه اي بازيگوش پاره پاره مي كند. . . . . .
|
|
79990 |
نام:
غم
شهر:
تنها اسیر غربت
تاریخ:
4/27/2011 9:10:06 AM
کاربر مهمان
|
سلام به دوستای خوبم به خصوص داداش خوبم محمدجان از بیدگل هیچ توصیه ای بهتر از داستانی که عطیه جون گفت : حرف سه شمع که باهم میسوختند نیست اگر برگردی به صفحات قبل دفتر حرف دل متوجه میشی که امید و رفتن به سمت عشق تنها شادی ونشاط ایست که میتونیم باهاش زندگی رابدون احساس خستگی طی کنیم بیا کار یا چیزایی که فکر میکنی باعث شور هیجان به زندگی در تو بیشتر بشه راانجام بده اونقت می بینی زندگی چقدر زیباست تنهاعمل خود ماست که زندگی را سخت میکنه.
|
|
79989 |
نام:
عطيه
شهر:
تهران
تاریخ:
4/27/2011 8:40:35 AM
کاربر مهمان
|
باسلام ودرود برمحمدوال محمد ودرودسلام بردوستان واهالی حرف دل .
عاطفه جان انشاءالله که خداوند به پدربرزگوارتان شفای عاجل عنایت فرمایید ازهمه دوستان واهالی دل خواهش میکنم برای شفای پدرعاطفه جون یک حمد شفا مرحمت فرمایند.
معجزه
سارا 8 ساله بود كه از صحبت پدر و مادرش فهميد كه برادر كوچكش سخت مريض است و پولي هم براي مداواي او ندارند. پدر به تازگي كارش را از دست داده بود و نمي توانست هزينه جراحي پرخرج برادرش را بپردازد. سارا شنيد كه پدر به آهستگي به مادر گفت: فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد. سارا با ناراحتي به اتاقش رفت و از زير تختش قلك كوچكش را در آورد. قلك را شكست سكه ها را روي تخت ريخت و آنها را شمرد. فقط 5 دلار بود. سپس به آهستگي از در عقب خارج شد و چند كوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوي پيشخوان انتظار كشيد تا داروساز به او توجه كند ولي داروساز سرش به مشتريان گرم بود. بالاخره سارا حوصله اش سر رفت و سكه ها را محكم روي پيشخوان ريخت. داروساز با تعجب پرسيد: چه مي خواهي عزيزم؟ دخترك توضيح داد كه برادر كوچكم چيزي توي سرش رفته و بابام مي گه كه فقط معجزه مي تونه او را نجات بده. من هم مي خوام معجزه بخرم. قيمتش چقدر است؟; داروساز گفت: متاسفم دخترجان ولي ما اينجا معجزه نمي فروشيم.
چشمان دخترك پر از اشك شد و گفت: شما را به خدا برادرم خيلي مريضه و بابام پول نداره و اين همه پول منه. من از كجا مي تونم معجزه بخرم؟ مردي كه در گوشه اي ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت از دخترك پرسيد چقدر پول داري؟ دخترك پولها را كف دستش ريخت و به مرد نشان داد. مرد لبخندي زد و گفت: آه چه جالب فكر كنم اين پول براي خريد معجزه كافي باشد.سپس به آرامي دست او را گرفت و گفت: من مي خواهم برادر و والدينت را ببينم. فكر كنم معجزه برادرت پيش من باشد. آن مرد دكتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيكاگو بود. فرداي آن روز عمل جراحي روي مغز پسرك با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت. پس از جراحي پدر نزد دكتر رفت و گفت: از شما متشكرم. نجات پسرم يك معجزه واقعي بود. مي خوهم بدانم بابت هزينه عمل جراحي جقدر بايد پرداخت كنم دكتر لبخندي زد و گفت: فقط 5 دلار!
دو راه براي زندگي كردن وجود دارد؟ يك راه اين كه هيچ چيزي را معجزه ندانيد و ديگري اين كه همه چيز را معجزه بدانيد.
منبع: مجله مشانير / شماره 42
|
|
79988 |
نام:
ابراهیم
شهر:
آباده
تاریخ:
4/27/2011 8:12:12 AM
کاربر مهمان
|
مدینه بوی گل یاس میاد
|
|
79987 |
نام:
خروش!
شهر:
همين دور و برا
تاریخ:
4/27/2011 7:51:07 AM
کاربر مهمان
|
حسين اقاي كيميا
سلام
رسيدن بخير...مشتاق ديدار. بعد از اينهمه سال خيلي خوشحال شدم از ديدنت!!!
از بچه هاي قديمي فكر نكنم حالا ديگه كسي رو اينجابتوني پيدا كني. اما آماربعضي هاشون موجوده!
من اينجاها هستم:
http://kojayid-yaran.blogfa.com/
http://ssan.blogfa.com/
اگه وقت كردي بيا صحبت كنيم...
ياعلي...ياعلي...
|
|
79986 |
نام:
sara
شهر:
az tehran
تاریخ:
4/27/2011 1:24:37 AM
کاربر مهمان
|
کسی که بهشت را بر زمین نیافته است آن را در آسمان نیز نخواهد یافت
خانه ی خدا نزدیک ماست و تنها اثاث آن ، عشق است
|
|
79985 |
نام:
مریم
شهر:
اهواز
تاریخ:
4/27/2011 12:39:10 AM
کاربر مهمان
|
khodaya delam gerefte kheyliiiiiiii bet niyaz daram me3 hamishe komakam kon dg kam avordam bem jorate raftan bede bem ghodrate taamol kardan kheyli tanham khasam az in rozmaregi chera nemiay pisham bia bem bego chera konam gijam kheng shodam hame migan eshgh hedyeie khodas k b har kasi nemidesh ne mikham na shokro konama vali kash b manam nemidadish khoda jonam adama hamashon namardan mikahm eshghe khodeto bem hedye bedi mikham asheghet sham bebaram pishe khodet az inja badam miad .inja neveshte bod harche mikhahad dele tangat bego dele tangam kheyli harf dare vasat kheyliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii
|
|
79984 |
نام:
سهام
شهر:
شهرشما
تاریخ:
4/27/2011 12:38:15 AM
کاربر مهمان
|
سلام.نام سال سیاه اصلا برازنده یه مسلمون نی.آخه بزرگان دین میگن:مومن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه
|
|
79983 |
نام:
سهام
شهر:
شهرشما
تاریخ:
4/27/2011 12:05:11 AM
کاربر مهمان
|
این کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این کیه که اسم منو جعل کرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جاعل!!!!!!!!!!!!!
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه نیگا به داستانت بنداز:که نتیجش اینه هر کی جای خودش.پس چرا این همه اسم،اومدی عدل اسم منو برداشتی؟
هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
یا اسمتو عوض میکنی یا...........
یا به مدیر حرف دل شکایتتو میبرم.با توام با تو که از شهر خودتونی
نامرد
|
|