اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
79022 |
نام:
انتظار
شهر:
چناران
تاریخ:
2/8/2011 1:07:14 PM
کاربر مهمان
|
سلام خدمت دوستان حرف دل دوست عزیز ساده از شیراز با خدا همیشه میتونی راحت حرف بزنی تنها کسیه که میشه حرفات رو بهش بزنی و سرزنش نشی وازاینکه باهاش حرف میزنی لذت ببره اصلاً این مشکلات بهونه ای برای اینکه دوست داره که بندش باهاش حرف بزنه و تو مشکلات حتما حکمتی هست واین ماییم که این حکمت رو باید بفهمیم ۰هرکسی با توجه به دوست داشتن خدا ازمایش می شود التماس دعا
|
|
79021 |
نام:
يكي كه هست اما نيست
شهر:
زنجان
تاریخ:
2/8/2011 10:31:17 AM
کاربر مهمان
|
خداجونم بيشتر از هميشه تنهام . دستامو بگير كه جز تو كسي رو ندارم .همه جيزمو خودت ميدوني فقط منو تنها نذار.
برام دعا كنيد خواهش ميكنم از صميم قلب دعا كنيد
|
|
79020 |
نام:
عبدا...
شهر:
رفسنجان
تاریخ:
2/8/2011 9:45:26 AM
کاربر مهمان
|
سخنرانی اش که تمام شد رفتم پیشش و گفتم : حاج آقا ماشین پایگاه بسیج آماده است تا شما رو برسونه.
گفت: نه، نیازی نیست، ماشین هست.
رفته بود کنار جاده ایستاده بود تا با ماشین های عبوری برگردد. دست آخر هم بعداز چند ساعت انتظار با یک ماشین برگشته بود؛ تراکتور
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
نیمه شب از خواب بیدار شدم و رفتم اطراف اردوگاه تا به نگهبان ها سر بزنم و اوضاع را بررسی کنم.
سر راه به چادر حاج علی هم سر زدم. توی چادرش نبود
،حدس می زدم رفته یک گوشه که نماز شب بخواند،اما اشتباه میکردم. کمی آن طرف تر دیدم جارو وظرف آب به دستش است.
دستشویی ها را می شست.
برگرفته از کتاب :پایین دژ ؛ روایاتی از زندگانی سردار شهید حاج علی محمدی پور
فرمانده گردان ۴۱۲
مرتبط:بهشت را به بها می دهند نه به بهانه.
|
|
79019 |
نام:
عطیه
شهر:
تهران
تاریخ:
2/8/2011 9:40:28 AM
کاربر مهمان
|
باسلام وعرض ادب خدمت تمامي اهالي حرف دل .
زندگي نامه آقاي بهجت
آیت الله العظمی محمد بهجت فومنی در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده ای دیندار و تقوا پیشه، در شهر مذهبی فومن واقع دراستان گیلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید.
درباره نام آیت الله بهجت خاطره ای شیرین از یکی از نزدیکان آقا نقل شده است که ذکر آن در اینجا جالب مینماید، و آن اینکه:
پدر آیت الله بهجت در سن 16-17 سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می افتد و حالش بد می شود به گونه ای که امید زنده ماندن او از بین می رود وی می گفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت:
با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمد تقی است.
تا اینکه با آن حالت خوابش می برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان می کند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می شود و حالش رو به بهبودی می رود و بالاخره کاملاً شفا می یابد.
چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می گیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد می برد.
بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سومین را خدا به او می دهد، اسمش را محمد حسین می گذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می کند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود می افتد، و وی را محمد تقی نام می نهد، ولی وی در کودکی در حوض آب می افتد و از دنیا می رود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره محمد تقی نام می گذارد، و بدینسان نام آیت الله بهجت مشخص می گردد.
کربلایی محمود بهجت، پدر آیت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم می پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهی ایشان می رسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام شعر می سرود، مرثیه های جانگدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.
باری آیت الله بهجت در کودکی تحت تربیت پدری چنین که دلسوخته اهل بیت علیهم السلام به ویژه سید الشهداء علیه السلام بود، و نیز با شرکت در مجالس حسینی و بهره مندی از انوار آن بار آمد. از همان کودکی از بازیهای کودکانه پرهیز می کرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره اش نمایان بود، و عشق فوق العاده به کسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.
این عالم ربانی پس از پایان تحصیلات ابتدایی و ادبیات عرب ، برای تكمیل دروس حوزوی عازم كربلای معلی و سپس نجف اشرف شد. آیت الله العظمی بهجت در عراق از محضر آیات عظام شیخ ابوالقاسم خویی، شیخ مرتضی طالقانی، حاج آقا ضیاء عراقی و میرزای نائینی بهره وافر برد. معظم له در باز گشت از عراق و ورود به قم به تدریس خارج فقه و اصول و تربیت شاگردانی عالم همت گماشت. یك دوره كامل اصول فقه ، حاشیه برمكاسب شیخ انصاری (ره )و تكمیل آن ، حاشیه بركتاب ذخیره العباد و یك دوره فقه فارسی از تالیفات حضرت آیت الله العظمی بهجت است .
آقای مصباح می گوید: آیت الله بهجت از مرحوم آقای قاضی (ره) نقل می کردند که ایشان می فرمود:
اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند!
منبع:
http://www.salehin.com
|
|
79018 |
نام:
ايمان
شهر:
لنكرود
تاریخ:
2/8/2011 9:13:55 AM
کاربر مهمان
|
با عشق علي مدد گرفتيم-هر جير كه ميشود گرفتيم---به اميد جهاني شدن انقلاب اسلامي ايران
|
|
79017 |
نام:
saed
شهر:
ilam
تاریخ:
2/8/2011 7:41:04 AM
کاربر مهمان
|
باخامنه اى كسى نگرددگمراه،اودرشب فتنه ميدرخشدچون ماه،درهرنفسم براى اوميخوانم،لاحول ولاقوةالابالله.
14صلوات براسلامتى آقا.
|
|
79016 |
نام:
گل نرگس
شهر:
لاهیجان
تاریخ:
2/8/2011 7:26:12 AM
کاربر مهمان
|
فلک در یاد می مانی، بدان تاوان این را از تو می گیرم
فلک داغ دلم کردی، بدان داغت کنم یکشب
پدر رفتی به آرامی خدا پشت و پناهت باد
علی شیر خدا در روز محشر میزبانت باد
پدر، جانم، عزیزم، مهربان بابا، چرا رفتی؟
چه پیش آمد که ناگه مهر ببریدی؟
پدر، ای کاش می ماندی
هنوز این واژه را قلبم نمی فهمد_ دگر بابا نمی آید
دگر بابا نمی آید که دستم را به دستانش گره سازم
دگر بابا نمی آید
ولی ای کاش می آمد
ولی ای کاش یک لحظه، فقط یک لحظه یک لحظه
به دنیای غریب و بی کسی هایم سری می زد
عجب دردی دلم دارد، دلم امشب دگر در سینه میمیرد
دلم غمگین غمگین است، غمم سنگین و سنگین است
ندارم طاقتی دیگر ...
|
|
79015 |
نام:
ساده
شهر:
شیراز
تاریخ:
2/8/2011 12:01:14 AM
کاربر مهمان
|
سلام .امشب دلم خیلی گرفته کاش می شد با خدا راحت حرف زدم و اون هم جوابتو بده خیلی به هم ریختم لطفا برام دعا کنید الان شش ماه بین زمین و آسمان گیر کردم نه بالا می رم که حداقل بگم به آسمان رسیدم نه آرام می شم که روی زمین دوام بیارم دارم می ترکم اما نمی تونم حرف دلم رو به کسی بزنم تنهایی بد دردیه برام دعا کنیدسخت محتاجم دعا کنید
|
|
79014 |
نام:
نرگس
شهر:
م
تاریخ:
2/7/2011 11:59:31 PM
کاربر مهمان
|
یا امام زمان خودت واسطه شو تا خدا یک فرصت دیگه به من بده . آقا جون میدونم اشتباه از طرف خودم ولی اگه تو بخوای که این فرصت در اختیارم قرار بگیره میدونم واست کاری نداره خدایا کمکم کن پدر و مادرم داغون میشم خودم داغون میشم یا امام زمان اگه یه فرصت دیگه بهم بدی قول میدم از دست ندمش یا امام زمان هیچ کس خبر نداره آقاجون من خوب نیستم ولی به خدا قسمت میدم آبرومو حفظ کن یا مهدی جان یک فرصت دیگه بهم بده. به مادر پاکت قسمت میدم.
|
|
79013 |
نام:
گمنام
شهر:
هر حا
تاریخ:
2/7/2011 11:37:58 PM
کاربر مهمان
|
بسم رب الحسین
اللهم اعجل الولیک الفرج
اللهم الزقنا شهاده فی رکاب المهدی
اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود
اللهم الرزقنا کربلا
خدایا دشمنان سید علی حسینی خامنه ای را نیست ونابود بگردان. برای سلامتی رهبر وامام زمان صلوات
|
|