اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
78782 |
نام:
صهبا
شهر:
تهران- پراز هیاهو
تاریخ:
1/28/2011 12:10:06 PM
کاربر مهمان
|
همیشه این موقع از سال که میاددلم میگیره چون شما دعوتنامه هاتونو تنظیم میکنیدو طبق معمول من جاموندم...
اقا سید؟
دلم گرفته فقط یه نگاه...
|
|
78781 |
نام:
بی نام
شهر:
خارج از کشور
تاریخ:
1/28/2011 9:18:18 AM
کاربر مهمان
|
انشاء : يك انشاي خوشمزه: زن میخوام یا نمیخوام؟
************
هر وقت من یك كار خوب می كنم مامانم به من می گوید بزرگ كه شدی برایت یك زن خوب می گیرم.
تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.
حتمن ناسرادین شاه خیلی كارهای خوب می كرده كه مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم كه اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشكلات انسان را آدم می كند.
در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.
از لهاز فكری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند كه كارشان به تلاغ كشیده شده و چه بسیار آدم های كوچكی كه نكشیده شده. مهم اشق است !
اگر اشق باشد دیگر كسی از شوهرش سكه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا كلی سكه جم كرده ام و می خواهم همان اول قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.
مهریه و شیر بلال هیچ كس را خوشبخت نمی كند. همین خرج های ازافی باعث می شود كه زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی كم بوده كه نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق كرده ایم كه بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمكی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می كند!
اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یك زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یك خانه درختی درست كردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست.. از آن موقه خاله با من قهر است.
قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می كند بعد آشتی می كند ولی اگر دعوا كند بعد كتك كاری می كند بعد خانومش می رود دادگاه شكایت می كند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان!
البته زندان آدم را مرد می كند.عزدواج هم آدم را مرد می كند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است!این بود انشای من
|
|
78780 |
نام:
شهاب
شهر:
امید به رحمت خدا
تاریخ:
1/28/2011 7:13:57 AM
کاربر مهمان
|
.:: یَارَبّ ::.
ما غرق لب ساحل و دریا هستیم
ما در وسط جزیره تنـها هستیم
گفتیم چرا نیامدی؟! حـــقّ داری
تعطیل تر از جمعه خود ما هستیم
|
|
78779 |
نام:
sara
شهر:
az tehran
تاریخ:
1/28/2011 6:23:13 AM
کاربر مهمان
|
وقتی نام احساس در میان می آید،
وقتی عشق رنگ می پاشد بر هر چه بوم بی شکل و طرح و نقش،
اعجاز معنی تازه ای میابد ...
|
|
78778 |
نام:
سما
شهر:
استان گلستان...
تاریخ:
1/28/2011 1:47:05 AM
کاربر مهمان
|
سلام به سید اهل قلم که ارادت خاصی بهش دارم وسلام به همه ی عزیزان،
تورو خدادعام کنید،چند وقتیه بد جوری بهم ریختم،هر چی میگذره بدتر میشه!
ساده تر بگم خسته شدم از امتحانهای الهی!
می ترسم آخرش کم بیارم،
مقیدم واهل نماز و روزه،و اهل هیچ برنامه ای که خلاف اسلام باشه نیستم،اما نمیدونم چرا خدامنو تو شرایط خاصی قرار میده،همش امتحان،همش آزمایش،حس می کنم خدا به حرفام گوش نمیده،گاهی باخودم میگم چه فایده این همه دعا!وقتی خدا نمیخواد مگه زوریه!در حالیکه هیچوقت خدارو فراموش نمی کنم و همیشه و همه جا حضورشو احساس میکنم،اما واقعا"میترسم از روزی که کم بیارمو خدای ناکرده نا امید بشم از درگاهش، نمیدونم چرا اینجوری شدم،انگاری کم کم داره داره نا امیدی بر من غالب میشه.
به امام حسین خسته شدم،خسته ی خسته!
تو رو خدادعام کنید.
زندگی باور می خواهد،آنهم از جنس امید...
|
|
78777 |
نام:
احمد
شهر:
انتظار
تاریخ:
1/28/2011 12:15:08 AM
کاربر مهمان
|
سلام عزیزان
ظهور خیلی نزدیک شده...به فرموده ایت الله بهجت مراقب حوادث یمن باشید...!
بیایید در وقت کوتاه باقی مانده گناه نکنیم و فراموش نکنیم که خدا بخشنده گناهکاران است.
|
|
78776 |
نام:
حسین
شهر:
تهران
تاریخ:
1/27/2011 11:58:57 PM
کاربر مهمان
|
کسی پیدا میشه برای من هم دعا کنه؟
خدایا به حق همه خوبا کمکم کن
|
|
78775 |
نام:
zohreh
شهر:
mashhad
تاریخ:
1/27/2011 11:46:52 PM
کاربر مهمان
|
دلم گرفته دوست دارم که با یک نفر درد دل بکنم و مراراهنمایی کنه یعنی استاد خوب نصیبم بشه!
|
|
78774 |
نام:
خروش!
شهر:
همين دور و برا
تاریخ:
1/27/2011 11:44:16 PM
کاربر مهمان
|
سلام به همه ي حرف دلي هاي عزيز
اميدوارم حال همه تون خوب باشه و روبراه باشيد. چه اونايي كه هستن و چه اونايي كه انگار ديگه زياد دستشون به قلم نمي ره. خب صفحه ي حرف دل هميشه شاهد اين اومدن ها و رفتن ها بوده. ياد همه ي بچه هايي كه قبلاً اينجا بودن و مي نوشتن بخير.اميدوارم هر جا كه هستن خوب باشن و سر حال.
بچه ها بياييد به آسمون خدا نگاه كنيم و يه نفس عميق بكشيم...
ياعلي...ياعلي...
http://kojayid-yaran.blogfa.com/
http://ssan.blogfa.com/
|
|
78773 |
نام:
حسن رضایی شیرخند
شهر:
بیرجند
تاریخ:
1/27/2011 9:54:23 PM
کاربر مهمان
|
معلم عزیزم هرگز تو را از ياد نمي برم ، تو را و آن حفره زيباي گلوله را كه دري از بهشت بر گونه راستت گشوده بود و آن شب را كه شب آخر تو بود و من نمي دانستم ، در كانالهاي دژ اول كنار سنگر بي سيم زير آن رگبار آتش كنار آن كاتيوشاي آتش گرفته گيج كه ديگر دوست و دشمن را از هم تشخيص نمي داد
|
|