اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
78652 |
نام:
مریم
شهر:
تبریز
تاریخ:
1/20/2011 12:44:00 PM
کاربر مهمان
|
در نهایت خستگی، غم و اندوه ناشی از تحت فشار بودن روحی ناشی از سخت گیری های همسرم به سر می برم. هر کسی منو میبینه می گه چرا رنگت زرد شده چرا انقد لاغر شدی ، مگه تو دانشکده به تو خانم امید نمی گفتند چرا؟ فکر نمی کردم همسر آینده ام اینطور باشه؟ برای ازدواج با من در مورد تحصیلاتش و خیلی چیزای دیگه دروغ گفت وقتی فهمیدم دیپلمه هست دیگه دیر شده بود و منتظر تولد دخترم بودم نتونستم درد بی پدری برای خودم به قدر کافی سخت بود هر حرفی یا ایده ای داشته باشم بلافاصله رد یا مسخره می ه، سلیقه انتخاب لباس، همه چیز چون خودم درآمد دارم هیچوقت حتی یه کادوی ارزان هم برام نمی خره و من متاسفانه انقدر مودب ؟ بزرگ شدم که ازش چیزی نخواستم. روحیه ام فوق العاده ضعیف شده. فقط تکرار نیش و کنایه های خودش و خانواده اش پدر یا برادی هم ندارم فقط خدارو دارم و منتظرم تا یه روز همشونو سر جاشون بنشونه چون من نمیتونم جوابشونو بدم.روان شناس بهم گفت سرکوب شخصیت به قدری مداوم و زیاد بوده که هیچ ارزشی برای خواسته خودم قائل نیستم. برای تموم شدن پایان نامه ام که هی عقب می افته دعا کنید. برای خلاص شدن روحم دعا کنید. تمنا می کنم . نمی دونم به طلاق فکر کنم یا نه؟ برام و برای دخترم دعا کنید.
|
|
78651 |
نام:
کنیزالزهرا
شهر:
تهران
تاریخ:
1/20/2011 11:06:14 AM
کاربر مهمان
|
از همه عزیزان میخوام فرج امام زمان دعاکنن از جون و دل.
به خدا خسته شدبم از این همه بی محبتی و نامردی
آقارا تنها نگذارید.
|
|
78650 |
نام:
فراز
شهر:
کرج
تاریخ:
1/20/2011 10:48:31 AM
کاربر مهمان
|
علاقه شدیدی به یکی از دوستانم پیدا کرده ام . او اصلا توجهی به من ندارد.چه کنم؟
|
|
78649 |
نام:
دنیا
شهر:
دنیای بی وفا
تاریخ:
1/20/2011 10:32:25 AM
کاربر مهمان
|
سلام خسته نباشید
با تشکر از سایت خوب شما
ما را هم دعا کنید که از یاران امام زمان باشیم.
الهم عجل لولیک الفرج
لطفا موقع نمایش در سایت ایمیلمان را ننویسید
|
|
78648 |
نام:
امید و ارزو
شهر:
ابعلی
تاریخ:
1/20/2011 9:51:06 AM
کاربر مهمان
|
با تفكر بخونيد
تا حالا عادت داشتید اشیاء بی مصرف رو انبار کنید؟ و فکر کنید یه روزی کی میدونه چه وقت – شاید به دردتون بخوره؟
تا حالا شده که پول هاتون رو جمع کنین و به خاطر اینکه فکر می کنید در آینده شاید بهش محتاج بشین، خرجش نکنید؟
تا حالا شده که لباسهاتون، کفشهاتون، لوازم منزل و آشپزخونتون و چیزای دیگه رو که حتی یکبار هم از اونا استفاده نکردین، انبار کنید؟ درون خودت چی؟ تا حالا شده که خاطره ی سرزنش ها، خشم ها، ترس ها و چیزای دیگه رو به خاطر بسپاری؟
دیگه نکن! تو داری بر خلاف مسیر کامیابی خودت حرکت می کنی!
باید جا باز کنی ... ، یه فضای خالی، تا اجازه بده چیزای تازه به زندگیت وارد بشه.
باید خودتو از شر چیزای بی مصرفی که در تو و زندگیت هستن خلاص کنی تا کامیابی به زندگیت وارد بشه.
قدرت این تهی بودن در اینه که هر چی که آرزوش رو داشتی ، جذب می کنه.
تا وقتی که در جسم و روح خودت احساسات بی فایده رو نگهداری، نمی تونی جای خالی برای موقعیت های تازه بوجود بیاری.
خوبیها باید در چرخش باشن ....
کشوها، قفسه ها، اتاق کار و گاراژ رو تمیز کن.
هر چیزی رو که دیگه لازم نداری بنداز دور ...
میل به نگهداشتن چیزای بی مصرف، زندگی رو پر پیچ و تاب می کنه.
این اشیاء نیستن که چرخ زندگی تو رو به حرکت در میارن ....
به جای نگهداشتن ...
وقتی انبار می کنیم، احتمال خواستن رو تصور می کنیم ، احتمال تنگدستی رو ....
فکر می کنیم که فردا شاید لازم بشن و نمی تونیم دوباره اونا رو فراهم کنیم ...
با این فکر تو دو تا پیغام به مغزت و زندگیت می فرستی :
که به فردا اعتماد نداری ...
و اینکه تو شایسته چیزای خوب و تازه نیستی
به همین دلیل با انبار کردن چیزای بی مصرف خودتو سر پا نگه می داری
برقص
چنانکه گویی کسی تو را نمی بیند
عشق بورز
چنانکه گویی هرگز آزرده نشده ای
بخوان
چنانکه گویی کسی تو را نمی شنود
زندگی کن
چنانکه گویی بهشت روی زمین است
خودت رو از قید هرچه رنگ و روشنایی باخته، برهان
بذار نو به زندگیت وارد بشود
و خودت ...
به همین دلیل بعد از خوندن این مطلب ... نگهش ندار ... به دیگران بده .....
امید که صلح و کامیابی برايت به ارمغان بیاورد
آمین
|
|
78647 |
نام:
تنها
شهر:
سکوت
تاریخ:
1/20/2011 9:03:20 AM
کاربر مهمان
|
یا مهدی کاش میشد قدومت را گل افشان کنم کاش ......
|
|
78646 |
نام:
غریب
شهر:
سکوت
تاریخ:
1/20/2011 8:56:28 AM
کاربر مهمان
|
مهدیا دلم گرفت از این دنیا کاش میامدی ما از تنگنای این دنیای تکراری نجات میدادی تا کی چشمم به پنجره خیره شود تا کی منتظر امدن تو باشم تا کی به خودم ودلم وعده دهم که میایی
|
|
78645 |
نام:
سوگند
شهر:
امان از جدایی
تاریخ:
1/20/2011 8:42:44 AM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان
امیدوارم آخر هفته خوبی داشته باشین .
امید نباید هرگز خاموش شود
چهار شمع به آرامی می سوختند، محیط آن قدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید.اولین شمع گفت: ; من صلح هستم، هیچ کس نمی تواند مرا همیشه روشن نگه دارد. فکر می کنم که به زودی خاموش شوم. هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود که شعله آن کم و بعد خاموش شد
شمع دوم گفت: ...
من ایمان هستم، واقعا انگار کسی به من نیازی ندارد برای همین من دیگر رعبتی ندارم که بیشتر از این روشن بمانم . حرف شمع ایمان که تمام شد ،نسیم ملایمی وزیدو آن را خاموش کرد.
وقتی نوبت به سومین شمع رسید با اندوه کفت: من عشق هستم توانایی آن را ندارم که روشن بمانم، چون مردم مرا به کناری انداخته اند و اهمیتم را نمی فهمند، آها حتی فراموش کرده اند که به نزدیکترین کسان خود محبت کنند و عشق بورزند. پس شمع عشق هم بی درنگ خاموش شد . کودکی وارد اتاق شد و دید که سه شمع دیگر نمی سوزند. او گفت: شما که می خواستید تا آخرین لحظه روشن بمانید، پس چرا دیگر نمی سوزید؟چهارمین شمع گفت: نگران نباشد، تا وقتی من روشن هستم، به کمک هم می توانیم شمع های دیگر را روشن کنیم. من امید هستم. » چشمان کودک درخشید، شمع امید را برداشت و بقیه شمع ها را روشن کرد.
بنابر این شعله امید هرگز نباید خاموش شود. ما باید همیشه امید و ایمان و صلح و عشق را در وجود خود حفظ کنیم
در پناه خدا
|
|
78644 |
نام:
باران
شهر:
آسمان ابری
تاریخ:
1/20/2011 8:27:52 AM
کاربر مهمان
|
با سلام به همه دوستان. هر وقت دلتنگ می شم میام اینجا و با خوندن حرفای شما احساس می کنم دارم حرفای دوستای خودم را می شنوم. برام دعا کنید.
|
|
78643 |
نام:
علی ص
شهر:
تهران
تاریخ:
1/20/2011 7:59:23 AM
کاربر مهمان
|
عشقی در زمین نیست که بر زمینت نزند آسمان را دریاب
|
|