شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
77812
نام: معصوم
شهر: تبريز
تاریخ: 12/7/2010 12:25:11 PM
کاربر مهمان
  اي خدا دلم بدجوري گرفته دارم خفه ميشم كمكم كن اون كاري كه صلاحه اون كارو باهام بكن
77811
نام: فرشته
شهر: بي كسي بهتره
تاریخ: 12/7/2010 12:23:55 PM
کاربر مهمان
  شايدآنروز كه سهراب نوشت تا شقايق هست زندگي بايد كرد خبري از دل پر درد گل ياس نداشت بايد اينجوري نوشت هر گلي هم باشي چه شقايق چه گل پيچك وياس زندگي اجبازيست زندگي بايد كرد
77810
نام: سارا
شهر: نوراباد
تاریخ: 12/7/2010 11:25:47 AM
کاربر مهمان
  حاصل ادمی در این شورستان جز خوردن غصه نیست تا کندن جان خرم ان دل که زین جهان زود برفت و اسوده کسی که خود نیامد به جهان
77809
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 12/7/2010 11:05:11 AM
کاربر مهمان
  سلام دوستای خوبم
ساتم گل رز و بقیه عشاق
یه روز منم کسی تا حد پرستش دوستش داشتم واسه رسیدنش شب تا روز دعا میکردم و حتی زیارت خونه خدا هم رفتم و اونجا از خدا خواستم .خیلی زیاد دوستش داشتم اما خدا نخواست ما بهم برسیم و من همه چی رو بخدا سپردم .خدا هم اونقدر خوب کمکم کرد و یه بار دیگه معنای عشق واقعی درک کردم و به معشوقم رسیدم .
الان وقتی به اون روزا فکر میکنم از خدا تشکر میکنم که منو به معشوقه اول نرسوند اما با این حال همیشه واسه خوشبختیش دعا میکنم .بنظر خودم عدا هم واسه این منو به یه عزیز دیگه رسوند که همیشه واسه خوشبختی اون دعا میکردم .شما هم همین کارو کنید که خدا خیلی خوب جواب میده ..................
باور کن خدا همیشه بهترینها رو واسه بنده هاش میخواد .
دوستای گلم واسم دعا کنید که خدا یه بچه صالح و سالم بهم بده .
التماس دعا
77808
نام: زهرا
شهر: شیراز
تاریخ: 12/7/2010 10:52:45 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الحسین
خدایا خییییلی گیرم تورو به این ماه محرمی کمک کن یه تکونی بخورم
77807
نام: شهاب
شهر: امید به رحمت خدا
تاریخ: 12/7/2010 9:49:28 AM
کاربر مهمان
 
.:: اَلسَّلامُ عَلَي مَن جَعَلَ اللهُ الشِّفَاء فِي تُربَتِهِ ::.


اين كشته ي فتاده به هامون حسين توست

وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست


اين نخل تر كز آتش جانسوز تشنگي

دود از زمين رسانده به گردون حسين توست


اين ماهي فتاده به درياي خون كه هست

زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست


اين غرقه محيط شهادت كه روي دشت

از موج خون او شده گلگون حسين توست


اين خشك لب فتاده دور از لب فرات

كز خون او زمين شده جيحون حسين توست


اين شاه كم سپاه كه باخيل اشك و آه

خرگاه زين جهان زده بيرون حسين توست


اين قالب طپان كه چنين مانده بر زمين

شاه شهيد ناشده مدفون حسين توست


چون روي در بقيع به زهرا خطاب كرد

وحش زمين و مرغ هوا را كباب كرد


* * *

كاي مونس شكسته دلان حال ماببين

ما را غريب و بي كس و بي آشنا ببين


اولاد خويش را كه شفيعان محشرند

درورطه ي عقوبت اهل جفا ببين


در خلد بر حجاب دو كون آستين فشان

واندر جهان مصيبت ما بر ملا ببين


ني ورا چو ابر خروشان به كربلا

طغيان سيل فتنه و موج بلاببين


تن هاي كشتگان همه در خاك و خون نگر

سرهاي سروران همه بر نيزه هاببين


آن سر كه بود بر سر دوش نبي مدام

يك نيزه اش ز دوش مخالف جدا ببين


آن تن كه بود پرورشش در كنار تو

غلطان به خاك معركه ي كربلا ببين


يا بضعةالرسول زابن زياد داد

كو خاك اهل بيت رسالت به باد داد


* * *

خاموش محتشم كه دل سنگ آب شد

بنياد صبر و خانه ي طاقت خراب شد


خاموش محتشم كه ازين حرف سوزناك

مرغ هوا و ماهي دريا كباب شد


خاموش محتشم كه ازين شعر خونچكان

درديده ي اشك مستمعان خون ناب شد


خاموش محتشم كه ازين نظم گريه خيز

روي زمين به اشك جگرگون كباب شد


خاموش محتشم كه فلك بس كه خون گريست

دريا هزار مرتبه گلگون حباب شد


خاموش محتشم كه بسوز تو آفتاب

از آه سرد ماتميان ماهتاب شد


خاموش محتشم كه ز ذكر غم حسين

جبريل را ز روي پيامبر حجاب شد


تا چرخ سفله بود خطايي چنين نكرد

بر هيچ آفريده جفايي چنين نكرد


* * *

اي چرخ غافلي كه چه بيداد كرده اي

وز كين چه ها درين ستم آباد كرده اي


بر طعنت اين بساست كه با عترت رسول

بيداد كرده خصم و تو امداد كرده اي


اي زاده ي زياد نكرده است هيچ گه

نمرود اين عمل كه تو شدّاد كرده اي


كام يزيد داده اي از كشتن حسين

بنگر كه را به قتل كه دلشاد كرده اي


بهر خسي كه بار درخت شقاوتست

درباغ دين چه با گل و شمشاد كرده اي


با دشمنان دين نتوان كرد آن چه تو

با مصطفي و حيدر و اولاد كرده اي


حلقي كه سوده لعل لب خود نبي بر آن

آزرده اش به خنجربيداد كرده اي


ترسم تو را دمي كه به محشر برآورند

از آتش تو دود به محشردرآورند


محتشم كاشاني


صَلَّي الل
77806
نام: شهاب
شهر: امید به رحمت خدا
تاریخ: 12/7/2010 9:32:45 AM
کاربر مهمان
 
.:: اَلسَّلامُ عَلَي مَن جَعَلَ اللهُ الشِّفَاء فِي تُربَتِهِ ::.


چون خون ز حلق تشنه ي او بر زمين رسيد

جوش از زمين به ذروه عرش برين رسيد


نزديك شد كه خانه ي ايمان شود خراب

از بس شكست ها كه به اركان دين رسيد


نخل بلند او چو خسان بر زمين زدند

طوفان به آسمان ز غبار زمين رسيد


باد آن غبار چون به مزار نبي رساند

گرد از مدينه بر فلك هفتمين رسيد


يكباره جامه در خم گردون به نيل زد

چون اين خبر به عيسي گردون نشين رسيد


پر شد فلك ز غلغله چون نوبت خروش

از انبيا به حضرت روح الامين رسيد


كرد اين خيال وهم غلط كار كان غبار

تا دامن جلال جهان آفرين رسيد


هست از ملال گرچه بري ذات ذوالجلال

او در دلست و هيچ دلي نيست بي ملال


* * *
ترسم جزاي قاتل او چون رقم زنند

يك باره بر جريده ي رحمت قلم زنند


ترسم كزين گناه شفيعان روز حشر

دارند شرم كز گنه خلق دم زنند


دست عتاب حق به در آيد ز آستين

چون اهل بيت دست در اهل ستم زنند


آه از دمي كه باكفن خون چكان ز خاك

آل علي چو شعله ي آتش علم زنند


فرياد از آن زمان كه جوانان اهل بيت

گلگون كفن به عرصه ي محشر قدم زنند


جمعي كه زد به هم صفشان شوركربلا

در حشر صف زنان صف محشر به هم زنند


از صاحب حرم چه توقع كنند باز

آن ناكسان كه تيغ به صيد حرم زنند


پس بر سنان كنند سري را كه جبرئيل

شويد غبارگيسويش از آب سلسبيل


* * *

روزي كه شد به نيزه سر آن بزرگوار

خورشيد سربرهنه برآمد ز كوهسار


موجي به جنبش آمد و برخاست كوه

ابري به بارش آمد وبگريست زار زار


گفتي تمام زلزله شد خاك مطمئن

گفتي فتاد از حركت چرخ بي‌قرار


عرش آن زمان به لرزه درآمد كه چرخ پير

افتاد در گمان كه قيامت شدآشكار


آن خيمه‌اي كه گيسوي حورش طناب بود

شد سرنگون ز باد مخالف حبابوار


جمعي كه پاس محملشان داشت جبرئيل

گشتند بي‌عماري محمل شتر سوار


با آنكه سر زد آن عمل از امت نبي

روح‌الامين ز روح نبي گشت شرمسار


وانگه ز كوفه خيل الم رو به شام كرد

نوعي كه عقل گفت قيامت قيام كرد


* * *

بر حربگاه چون ره آن كاروان فتاد

شور و نشور واهمه را در گمان فتاد


هم بانگ نوحه غلغلهدر شش جهت فكند

هم گريه بر ملائك هفت آسمان فتاد


هرجا كه بود آهويي از دشت پاكشيد

هرجا كه بود طايري از آشيان فتاد


شد وحشتي كه شور قيامت به باد رفت

چون چشم اهل بيت بر آن كشتگان فتاد


هرچند بر تن شهدا چشم كار كرد

بر زخم هاي كاري تيغ و سنان فتاد


ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان

بر پيكر شريف امام زمان فتاد


بي اختيار نعره ي هذا حسين زود

سر زد چنانكه آتش ازو در جهان فتاد


پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول

رو در مدينه كرد كه يا ايّهاالرّسول


صَلَّي اللهُ عَلَي البَاكينَ عَلَي
77805
نام: شهاب
شهر: امید به رحمت خدا
تاریخ: 12/7/2010 9:26:54 AM
کاربر مهمان
 
.:: اَلسَّلامُ عَلَي مَن جَعَلَ اللهُ الشِّفَاء فِي تُربَتِهِ ::.

باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است



باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است

باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتماست


باز اين چه رستخيز عظيم است كز زمين

بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظماست


اين صبح تيره باز دميد از كجا كزو

كار جهان و خلق جهان جمله درهماست


گويا طلوع ميكند از مغرب آفتاب

كاشوب در تمامي ذرات عالم است


گرخوانمش قيامت دنيا بعيد نيست

اين رستخيز عام كه نامش محرّم است


در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست

سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است


جنّ و ملك بر آدميان نوحه مي كنند

گويا عزاي اشرف اولاد آدم است


خورشيد آسمان و زمين، نور مشرقين

پرورده ي كنار رسول خدا، حسين


* * *

كشتي شكست خورده ي طوفان كربلا

در خاك و خون طپيده ميدان كربلا


گر چشم روزگار به رو زار مي گريست

خون مي گذشت از سر ايوان كربلا


نگرفت دست دهر گلابيبه غير اشك

زآن گل كه شد شكفته به بستان كربلا


از آب هم مضايقه كردندكوفيان

خوش داشتند حرمت مهمان كربلا


بودند ديو و دد همه سيراب ومي مكند

خاتم ز قحط آب ، سليمان كربلا


زان تشنگان هنوز به عيوق مي رسد

فريادالعطش ز بيابان كربلا


آه از دمي كه لشگر اعدا نكرد شرم

كردند رو به خيمه يسلطان كربلا


آن دم فلك بر آتش غيرت سپند شد

كز خوف خصم در حرم افغان بلندشد


* * *

كاش آن زمان سرادق گردون نگون شدي

وين خرگه بلند ستون بيستون شدي


كاش آن زمان درآمدي از كوه تا به كوه

سيل سيه كه روي زمين قيرگون شدي


كاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بيت

يك شعله ي برق خرمن گردون دونشدي


كاش آن زمان كه اين حركت كرد آسمان

سيماب وار گوي زمين بي سكون شدي


كاشآن زمان كه پيكر او شد درون خاك

جان جهانيان همه از تن برون شدي


كاش آن زمانكه كشتي آل نبي شكست

عالم تمام غرقه درياي خون شدي


آن انتقام گر نفتادي به روزحشر

با اين عمل معامله ي دهر چون شدي


آل نبي چو دست تظلم برآورند

اركان عرش را به تلاطم درآورند


* * *

برخوان غم چو عالميان را صلا زدند

اول صلا به سلسله ي انبيا زدند


نوبت به اوليا چو رسيد آسمان طپيد

زان ضربتي كه بر سر شيرخدا زدند


آن در كه جبرئيل امين بود خادمش

اهل ستم به پهلوي خيرالنّسا زدند


بس آتشي ز اخگر الماس ريزه ها

افروختند و در حسن مجتبي زدند


وانگه سرادقي كه ملك مجرمش نبود

كندند از مدينه و در كربلا زدند


وز تيشه ي ستيزه درآن دشت كوفيان

بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند


پس ضربتي كزان جگر مصطفي دريد

بر حلق تشنه ي خلف مرتضي زدند


اهل حرم دريده گريبان، گشوده مو

فرياد بردر ِ حرم كبريا زدند


روح الامين نهاده به زانو سر
77804
نام: عطیه
شهر: تهران
تاریخ: 12/7/2010 9:21:23 AM
کاربر مهمان
  السلام علیک یااباعبدالله وعلی الارواح لتی حلت بفنائک علیکم منی سلام الله ابدا مابفیت وبقی اللیل والنهارولاجعله الله آخرالعهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد حسین وعلی اصحاب الحسین وعلی عباس الحسین وعلی زینب الحسین و.... باسلام ودرودخدمت اهالی محترم وعزادار حرف دل ازتمامی اهالی پاک وخوش قلب این پایگاه التماس دعا دارم .مطلبی درارتباط با هدیه ای از امام حسین علیه السلام برای نویسنده هم دعا کنید.
آیت الله اراکی فرمود :
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت،
پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت خیر.
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه
با تعجب پرسیدم پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت:
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی آب ننوشیدی؛ این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم


77803
نام: عبدا...
شهر: رفسنجان
تاریخ: 12/7/2010 9:15:47 AM
کاربر مهمان
  ذکر حسین این شب ها شده گل آهنگم
از حرم اربابم نگو که دل تنگم
<<ابتدا <قبلی 7787 7786 7785 7784 7783 7782 7781 7780 7779 7778 7777 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved