اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
77672 |
نام:
فاطمه
شهر:
همدان
تاریخ:
12/1/2010 2:43:20 PM
کاربر مهمان
|
الهى از گنه پشتم خميده
تهى دستم خدا رنگم پريده
بسى صبح و مسا از ما گذشته
ولى جز معصيت چيزى نديده
خدا از لطف تو دارم خجالت
كه برما اين همه نعمت رسيده
توانم كى بود شكرانه گويم
چه سازم پرده عصيان دريده
خوشا آنان كه زهر قيدى برستند
رضاى حق به خون خود خريده
شبانگه تا سحر نالم به كويت
منم جغدى كه در كويت پريده
هرآنكس دل به دلبر داده باشد
دگر برآرزوى خود رسيده
همانكس درجهان دل برتوبسته
بغير از روى توكس را نديده
|
|
77671 |
نام:
قؤبآ علی
شهر:
کآبل گولآیی
تاریخ:
12/1/2010 1:49:20 PM
کاربر مهمان
|
معشوقه من من را رها کرده رفت و من خواهم مرد
|
|
77670 |
نام:
شهاب
شهر:
امید به رحمت خدا
تاریخ:
12/1/2010 1:34:14 PM
کاربر مهمان
|
نسيم روضه وزيدن گرفت در مويت
غروب مي چكد از تارهاي گيسويت
كنار خيمه به من رو زدي: چگونه شدم؟!
* كنار علقمه افتاده بر زمين رويت! ...
هنوز هم كه تو در فكر احـــترام مني!
بس است! ، اين همه سختي مده به بازويت! ...
كجاست جاي لبم روي ماه پيـــشانيت؟!
چقدر فاصله افتاده! ... بين ابرويت!!! ...
چه عِطـــر ياس نجيبي گرفته اي! انگار
نشسته مادر پهلـــو شكسته پهلويت ...
چون گل در ازدحام ياس افتاد
ز تن آن شاخه ي حسّاس افتاد ...
|
|
77669 |
نام:
محمد
شهر:
گلیبر
تاریخ:
12/1/2010 1:32:15 PM
کاربر مهمان
|
دوستش داشتم ولی بخاطر یه اشتباه ازم جدا شد
|
|
77668 |
نام:
عبدالزهرا
شهر:
غریبستان
تاریخ:
12/1/2010 1:14:40 PM
کاربر مهمان
|
بسم رب الشهداءوالصدیقین
یا ستارالعیوب
یا غفارالذنوب
الهی و ربی من لی غیرک...
...
دلم کویر بی گیاه ست
پرونده ام پر گناه ست
خوبه که پرونده من
همرنگ اون خال سیاه ست
....
خدا تو رو زمین چقدر غریبی، خدایا غربتت بین بنده هات کمر آدم رو میشکنه...
خدایا، تو تنهایی و تنهایی برازنده توست، خدایا خدایا خدایا...دوستت دارم...خدایا شکر...
چرا صدام از سقف خونه بالاتر نمی ره؟؟؟
بی تو دلم غرق غمه، دنیا برام جهنمه
هرچی برات گریه کنم بازم میگم خیلی کمه
...
همیشه به این فکر می کنم که عشق چیه؟چه رنگیه؟چه طعمی داره؟ این کلمه ی عجیب نتیجه عقله یا نتیجه احساس؟ بعضی آدمها چی کار می کنن که فکر می کنن این احساس درونشون شکل گرفته؟ براش علائم می گذارن،مثل آنفولانزا می مونه، اول بهش فکر می کنی،بعد قلبت تندتند می زنه،لکنت زبون پیدا می کنی، هیچی نمی تونی بخوری و بنوشی! خب که چی بشه؟ جز اینه که یه بیماریه؟و خیلی ها دوست دارن که این بیماری رو بگیرن!!!به نظرم ویروسی هم هست، چون خیلی ها بهش مبتلا شدن، مدرسه که می رفتم ،یاد گرفتم که عشق پر از گریه و سختیه، دانشگاه که اومدم فهمیدم عشق مثل تبر از ریشه قطعت می کنه، هنوز نمی دونم این واژه و این اسم عجیب چه معنایی داره، از این کلمه فراری بودم،همیشه مراقب بودم یه وقت گرفتار این ویروس نشم، تا اینکه یه روزی احساس کردم کسی رو دوست دارم فقط دوست داشتم اما اون علائم درونم شکل نگرفته بود، فهمیدم هنوز عاشق نشدم، اما نمی دونم چرا تشنه شده بودم تا ذره ای از اون ویرس به بدنم وارد بشه! یکی از بچه ها می گفت، این ویروس ها درسته اسم همشون ویروسه ولی بلاهایی که سرت در میارن با هم فرق می کنه، ویروس عشق چند دسته است که یکی از اینها مثل گروه خونی اُ منفی می مونه کم پیداست اما هست، یکی از راه چشم و بین دو جنس مخالف رد و بدل می شه، و ماندگاری خیلی کمی داره، یکی از راه حرف زدن وارد می شه که هم جنس مخالف شاملش می شه هم جنس موافق، یکی از راه تعریف کردن به وجود میاد،یعنی نمی بینیش اما دوستش داری،مثلهای این هم زیاده و مقدمه همون عشق نایابه، که ما آخر الزمانی ها درونش داریم نفس می کشیم، یعنی ندیدن حضرت رسول و آل مطهرش اما دوستشون داریم ، اما عشق نایاب و کم عشق به خداست، گاهی با تمام خوش بختی و خوش حالی احساس خفگی میکنی و می خوای با کسی که نمی بینیش و نمی دونی کجاست ساعتها حرف بزنی و اینجاست که قلب و دل و عقل و دستت می لرزه و نفس کم میاری، این آدمها و این ویروس خیلی کم اند اما هستن و باید دنبال این عشق بگردی...عشق یعنی همین اُ منفی پر از زندگی وقتی وارد بدنت و دلت شد آرزو می کنی از دلت بیرون نره و هیچ وقت نمی فروشیش...وقتی تو دلت رفت نمی دونی که چی شده ولی همه کارهاتو زندگیت بوی عشق می ده، می شی نمود خدا....نمود عشق...
بعد از اون حرفها فهمیدم دارم عاشق می شم،چشمام رو بستم و آروم زیر لبم صداش کردم،نورش رو تو قلبم دیدم و با تمام اشتیاق در قلبم رو باز کردم تا بیاد و قدم روی دیده دلم بزاره...
لحظه ای حتی اجازه ندادم کسی قدم روش بزاره، اما یه اتفاق عجیب و غمگین، شراره زد به این عشق...
سید سلام
سلام بر سبزنشین ترین اهالی قلعه دنیا...
سید
چقدر دلم هواش رو کرده، فکر کنم گمش کردم، هرجا می رم کسی ازش نشونی نداره، هیچ کس ندیدتش، خدایا، کجا دنبالت برگردم؟ کجایی، چی شد که ...همیشه جای خالیت تو دلم می سوزه و درد می کنه، سید سید سید...می دونم،...
...
سید قول می دم دیگه دارو نمی خورم، ق
|
|
77667 |
نام:
مشکات
شهر:
تهران
تاریخ:
12/1/2010 12:51:56 PM
کاربر مهمان
|
شهید اگر نتوان گشت بهشت بیهوده است
|
|
77666 |
نام:
كيان
شهر:
ك
تاریخ:
12/1/2010 12:39:52 PM
کاربر مهمان
|
واي خدا خسته شدم. واقعاً ديگه خسته شدم. آخه چي بگم، دلم پره از همه چيز و همه كس، چقدر بگم؟ چطوري بگم؟ ديگه حوصلم داره سر ميرده از دست بعضي آدم ها و بعضي رفتاراشون، از اينكه بعد از ۳۰ سال زندگي طرف بر ميگرده خانمش رو جلو يه مرد غريبه مسخره ميكنه كلافم، از اينكه يكي خانمش رو به خاطر حقوقش انتخاب كرده كلافم. اينكه دوستم تو جلسه خاستگاري از خانمش مي پرسه بيمه ت چيه كلافم. از اينكه رئيسم به فكر كارمنداش نيست و از برآورده كردن خواستهاي كوچيك اونها هم دريغ مي كنه بدم ميآد. از اينكه دختره خودش رو هزار رنگ و لعاب ميده تا شايد يه پسر يه نيشخندش بزنه بيزارم. از اينكه يه مادري بايد سالها حسرت شنيدن يه كلمه محبت آميز از همسرش رو به دوش بكشه آشفتم. از اينكه پسري دختري رو فقط براي مال و منالش مي خواد و عشقش رو به كس ديگه هديه ميده بيزارم از خيلي چيزها
|
|
77665 |
نام:
گل رز
شهر:
اردبیل
تاریخ:
12/1/2010 11:46:03 AM
کاربر مهمان
|
سلام توکل به خدای عزیز صبوری شما ارامش خاصی به من میده خوشحالم از اینکه لایق شنیدن حرف دلتون بودم منم خیلی ارزو دارم برم مشهد و متاسفانه این لیاقت رو نداشتم جای شکره که پدرتون حداقل شما رو درک میکرده به خدا من هر چی از عذابی که کشیدم بگم بازم کمه من مردم اما کسی نفهمید شاید حق باشما باشه شاید گذشت زمان باعث سردی خاطره ها میشه به شرطی که هیچ وقت اون کسی که باعث این خاطره شده رو نبینی برام دعا کن منم بتونم فراموشش کنم بعد از اینکه شنیدم نامزد شد تو تنهایی خودم براش مراسم ختم گرفتم گفتم دیگه برام مرد کلی گریه کردم با این فرق که عوض رحمت نفرین بارش کردم چند بار خواستم دفتر خاطراتم رو اتیش بزنم اما نتونستم با اینکه باگذشت ماها هنوزم نمیتونم بازش کنم ودیگه خاطره ای برای نوشتن ندارم ولی فکر نمیکنم بتونم فراموشش کنم وبهش گفتم تا اخر عمرم دیگه فکر ازدواج رو از سرم بیرون میکنم و رو تصمیمم هم هستم تازگیها یکی از هم دانشگاهیهام خاستگارم بود وخانواده از لج ولجبازی میگفتند باید جواب مثبت بدی اما من تصمیم خودم رو گرفتم ممنونم از شما بابت مهربونیهاتون و خوبی شما هیچ وقت یادم نمیره خدا پشت وپناهتون باشه شما هم انشاءالله خوشبخت و موفق بشید.
|
|
77664 |
نام:
کبوترخسته
شهر:
دنیا
تاریخ:
12/1/2010 11:43:53 AM
کاربر مهمان
|
جدی،نمی دونم آقادیگه نمی خوان بیان؟؟؟
خسته ام ازدورودورنگی ها ونامردی های مدعیان انتظار!!!!!!!!!!یادمون نره حسین)ع(رامنتظرانش کشتند!!!!!!!!!!یاصاحب الزمان
|
|
77663 |
نام:
مسعود معصومی برنتی
شهر:
ساری
تاریخ:
12/1/2010 11:31:02 AM
کاربر مهمان
|
یا امام رضاعلیه السلام دیوانه ات هستم دوست دارم با خانواده بیام زیارتت ولی همانطور کخودت میدونی ... میخواهم یک خواهش ازت کنم تورا به جوادت قسم مشکلم را حل کن بوسیله دوستانت تا بیشتر از این شرمنده بچه هایم نباشم میدونم کنه کارم ولی طرفدار ولایتم پس هر چه زودتر جوابم ده یا ضامن آهو
|
|