اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
76442 |
نام:
لیلا
شهر:
قم
تاریخ:
9/21/2010 4:40:11 PM
کاربر مهمان
|
سلام.میخواستم از دوست خوبم یاس ۸۴۵۴ از زاویه تشکر کنم.مطالب قشنگی رو برامون مینویسی امیدوارم بازم بتونم مطابتو بخونم.موفق باشی........
|
|
76441 |
نام:
مریم سادات
شهر:
کیش
تاریخ:
9/21/2010 4:07:08 PM
کاربر مهمان
|
خدایادوست دارم هرکسی که داردغیبت می کند رامثل خودغیبت کنی تا بفهمدپشت سرکسی حرف زدن چه مدلیه
|
|
76440 |
نام:
مها
شهر:
آسمان
تاریخ:
9/21/2010 2:06:53 PM
کاربر مهمان
|
از هر چه غیر اوست چرا نگذری؟!
کافر برای خاطر بت از خدا گذشت...!!!
التماس دعا
|
|
76439 |
نام:
مجتبی
شهر:
تهران
تاریخ:
9/21/2010 12:36:45 PM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمن الرحیم.سلام بچها من از دیروز با این سایت اشنا شدم من هنوز روی حرفم هستم و دارم سعی میکنم تا بهتر بشم شماهم برام دعا کنید تا از عهدش بر بیام
|
|
76438 |
نام:
زهرا
شهر:
تهران
تاریخ:
9/21/2010 11:44:40 AM
کاربر مهمان
|
برام دعا کنید. خیلی تنهام
|
|
76437 |
نام:
yas8454
شهر:
زاویه
تاریخ:
9/21/2010 11:37:36 AM
کاربر مهمان
|
دردودل ساده باخدا
بنده من , من چنان به تو توجه دارم که گویی هیچ بنده ای جز تو ندارم ؛
و تو چنان به من بی توجهی که گویی همه خدای تو هستند الا من!
اگر آنانکه از درگاه من روی برتافتند میدانستند که من چقدر مشتاق آنانم هر آیینه از شوق جان میسپردند...
(حدیث قدسی)
گفتم: چقدر احساس تنهایی میكنم …
گفتی: فانی قریب
.:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم… كاش میشد بهت نزدیك شم …
گفتی: و اذكر ربك فی نفسك تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/۲۰۵) ::.
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لكم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.
گفتم: معلومه كه دوست دارم منو ببخشی …
گفتی: و استغفروا ربكم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه كنید (هود/۹۰) ::.
گفتم: ازت خجالت میکشم ...
گفتی: یا عبادی الذین اسرفو علی انفسهم لا تقنطوا من الرحمه الله
.:: ای بندگان من که بر نفس خود زیاده روی روا داشته اید از رحمت من نومید نشوید.؟! (زمر/53) ::.
گفتم: با این همه گناه… آخه چیكار میتونم بكنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمیدونید خداست كه توبه رو از بندههاش قبول میكنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم ...
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرنده توبه (غافر/۲-۳ ) ::.
گفتم: با این همه گناه، برای كدوم گناهم توبه كنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: من همه گناهها رو میبخشم (زمر/۵۳) ::.
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز من كیه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.
گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این كلامت كم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میكنه؛ عاشق میشم! … توبه میكنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبهكنندهها و هم اونایی كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرك
گفتی: الیس الله بكاف عبده
.:: خدا برای بندهاش كافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.
گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذكروا الله ذكرا كثیرا و سبحوه بكرة و اصیلا هو الذی یصلی علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمت الی
النور و كان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد كنید و صبح و شب تسبیحش كنید. او كسی هست كه خودش و فرشتههاش بر شما درود
و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریكیها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.
|
|
76436 |
نام:
لیلا
شهر:
قم
تاریخ:
9/21/2010 11:35:29 AM
کاربر مهمان
|
سلام به همه بچه های حرف دلی. خیلی وقته سرنزده بودم بهتون وچیزی براتون ننوشته بودم. قربون دلای مهربونتون برم . یه خواهشی ازتون دارم هرجا که دلتون گرفت و اشک از چشمای قشنگتون ریخت اونجایی که دیگه احساس کردین خیلی به خدا نزدیک شدین اونجایی که دل کوچیکتون شکست،واسه فرج آقاامام زمان، واسه هرکی التماس دعا گفته بهتون،واسه من حقیر دعا کنید همه ما محتاج دعای خیر همدیگه هستیم تورو خدا دوستای حرف دلیتون و فراموش نکنین.ازته دلم واسه همتون دعا میکنم البته من انقدر به درگاه خدا معصیت کردم که شاید صدام بالاتراز این سقف نره ولی از رحمت خدا ناامید نیستم.شاید دعای من در حق شما گیرا بشه. امیدوارم همیشه همه جا خدا رو به یادت داشته باشید و از رحمتش ناامید نشید.الهی که منم ازرحمتش ناامید نشم. واسه سلامتی امام زمان برآورده شدن حاجتای دلتون یه صلوات بفرستین.فعلا خداحافظ.
|
|
76435 |
نام:
نرگس
شهر:
قزوین
تاریخ:
9/21/2010 10:04:40 AM
کاربر مهمان
|
به نام خداوندی که فراموشی را آفرید تا غیر او را فراموش کنیم سلام سید نمی دانم حرفی را که می نویسم کسی می خواهم خواهد دید یا نه اما آرزئ میکنم ببیند تمام عمر بیست ساله ام به کسی دل نبستم ولی دل به کسی بستم که نتوانستم حرفم را به او بزنم واین باعث شد که برای همیشه او را از دست بدهم کسی که تصمیم گرفتم دیگه نبینمش حالا فقط امیدوارم فقط او از ندیدن من خوشحال بشه به امید اینکه او این نوشته رو ببینه به امید خدا
|
|
76434 |
نام:
عطیه
شهر:
تهران
تاریخ:
9/21/2010 9:04:54 AM
کاربر مهمان
|
خانم یا اقا آوژو -ت سلام یادم تردید داشتید برای ازدواج این بخوانیددی گران هم میتونند استفاده کنند.
زمانی که من بچه بودم،مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس ازگذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس اززمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته،جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویتها شده است!
در آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویتهای سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد.
یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم،شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذرخواهی می کرد
و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم، من عاشق بیسکویتهای خیلی برشته هستم.
همان شب، کمی بعد که رفتم بابام را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویتهاش سوخته باشد.
او مرا در آغوش کشید و گفت :مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. بعلاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی کشد!
زندگی مملو از چیزهای ناقص… و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند.
خود من در بعضی موارد، بهترین نیستم، مثلاً مانند خیلی از مردم، روزهای تولد و سالگردها رافراموش می کنم.
اما در طول این سالها فهمیده ام که یکی از مهمترین راه حل ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار:
درک و پذیرش عیب های همدیگر– و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران–است
و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت های خوب، بد، و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری
و با انسان ها رابطه ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نخواهدشد.
این موضوع را می توان به هر رابطه ای تعمیم داد. در واقع، تفاهم، اساس هر روابطی است،
هر رابطه ای با همسر یا والدین، فرزند یابرادر،خواهر یا دوستی!
کلید دستیابی به شادی خود را در جیب کسی دیگر نگذارید- آن را پیش خودتان نگهدارید.
بنابراین، لطفاً یک بیسکویت به من بدهید، و آره، حتی از نوع سوخته که حتماً خیلی خوب خواهد بود !!!
|
|
76433 |
نام:
مرنی
شهر:
تهران
تاریخ:
9/21/2010 8:32:51 AM
کاربر مهمان
|
سلام یک سوال داشتم که در سایت رفع نشد چطور میشه وبلاگم را برای تبلیغ در این سایت بدم؟ لطفأ شرایطش را بگید
وبلاگم سیاسی - مذهبی است
www.incheninast.blogfa.com
- ادمین حرف دل سایت شهید آوینی:
سلام علیکم
هر زمان با نظر مدیر سایت شهید آوینی وبلاگ شما در قسمت لینکستان یا سایت های برگزیده قرار داده شد، به ایمیل شما اطلاع رساتی می شود.
|
|