اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
75992 |
نام:
.
شهر:
.
تاریخ:
8/1/2010 10:10:41 PM
کاربر مهمان
|
عبدالمالک ریگی را بهتر بشناسید
● نويسنده: یوسف - ابراهیمی نسب ● منبع: سایت - باشگاه اندیشه
در این چند سال اخیر یک اسم خیلی سر زبان ها افتاد و بقول معروف مشهور شد و او کسی نبود جز عبدالمالک ریگی کسی که براحتی آدم میکشد و به همان راحتی کشتن آدم ها را تکذیب میکند و اما او که بود؟
نکته: بدلایل امنیتی از درج بعضی اسامی اشخاص و اماکن معذورم.
عبدالمالک ریگی در خانواده ای بدنیا آمد که بر خلاف خودش ! بسیار با شرف و مومن بودند. پدرش بعنوان سرایدار یک شرکت ساختمانی در زاهدان کارمیکرد و با همان حقوق اندک خرج خانواده پرجمعیتش را میداد. او (پدرش) دارای دو زن و ۸ فرزند بود که ۳ پسر و ۵ دختر را سرپرستی میکرد. عبدالمالک فرزند چهارم خانواده بود و پدرش علاقه زیادی به پیشرفت و تحصیل او داشت چون دو برادر دیگرش از تحصیل بازمانده بودند و اکنون پدر امیدوار بود که او حداقل برای خودش کسی بشود. بهرحال دوران ابتدایی و راهنمایی را در یکی از مدارس زاهدان واقع در خیابان خیام گذراند و در همانجا بود که با یکی دو نفر از دوستان که اتفاقا از طایفه خودش بودند آشنا شد و مقدمات لازم برای فرار از درس و مدرسه فراهم گردید. البته یکی دو مورد سرقت کوچک از مثلا\\\" بقالی محل و شکستن شیشه ماشین یکی از مسئولین مدرسه و غیره باعث شد که او با کسب کمترین معدل از مدرسه اخراج بشود و رویاهای پدر را نقش بر آب کند. در ایامی که ترک تحصیل کرد با همان دوستان مدرسه ای که اکنون آنها هم ترک تحصیل کرده اند به خرید و فروش سی دی و پاسور و اجناسی از این قبیل روی آوردند و از طریق مرز میرجاوه اقدام به خرید این اجناس و فروش در چهارراه رسولی زاهدان نمودند. پس از اینکه عبدالمالک به سن نوجوانی رسید و اندک درآمد پدر و حتی درآمد حاصل از فروش سی دی کفاف خرجی او را نداد، اقدام به خرید و فروش مشروبات الکلی به مقدار عمده نمود و اتفاقا\\\" درآمد خوبی نصیبش شد و به همین خاطر در اینکار فعالیتش را بیشتر کرد تا اینکه توسط نیروی انتظامی شناسایی شد و تحت تعقیب قرار گرفت اما بصورت پنهان کارش را ادامه میداد. در یکی از روزهای زمستان ۱۳۷۶ یکی از شرکای عبدالمالک بنام ناصر ریگی نقشه سرقت از انبارهای پارچه موجود در چهارراه رسولی زاهدان را مطرح و با دوستانش در میان گذاشت که مورد موافقت آنها نیز واقع شد و در اولین سرقت ! توسط مامورین آگاهی زاهدان دستگیر و برای بازجویی در اختیار این اداره قرار گرفت که آن زمان مسئولیت بازجویی از آنها به عهده شهید سرهنگ حمید کاوه گذاشته شد و توسط این شهید، گوشمالی خوبی به عبدالمالک و دوستانش داده شد (و همینجا بود که کینه شهید کاوه به دل این گروه نقش بست و بعدها در حالی که سرهنگ کاوه بازنشسته شده بود او را گروگان گرفتند و به شهادت رساندنش) گروه ۴ نفری عبدالمالک در حالی که دیگر سابقه دار شده بودند راهی کشور پاکستان شدند و در آنجا در یک مدرسه دینی مشغول فراگیری علوم مذهبی ! شدند که از بد ماجرا این مدرسه محل ترویج وهابیت و پایگاه اصلی طالبان و القاعده بود و عبدالمالک در یک گروه به اصطلاح جماعت تبلیغی عازم روستاها و شهرهای مرزی شد و به تبلیغ مشغول شدند. در همان ایام یکی از اشرار معروف منطقه ایرانشهر بنام مولا بخش درخشان به او ماموریت ویژه ای داد و او مامور شد که در میان دانشجویان بلوچ که در دانشگاههای پاکستان تحصیل میکردند نفوذ کند و از آنها که تحصیل کرده و با سواد هستند برای مبارزه ایدئولوژیک با حکومت ایران استفاده کند که خوشبختانه در مدت ۷ م
|
|
75991 |
نام:
الیاس
شهر:
مشهد
تاریخ:
8/1/2010 10:04:16 PM
کاربر مهمان
|
تا غروب این زمین تا طلوع واپسین در کتاب خاطراتم ماندگاری نازنین برایت دعا می کنم ای عزیز اللهم عجل الولیک فرج
|
|
75990 |
نام:
معلم
شهر:
تهران
تاریخ:
8/1/2010 9:38:34 PM
کاربر مهمان
|
به نام حي سبحان
سخن اوست: اگر آنهائی که به من پشت کرده اند می دانستند که من چه اندازه انتظار دیدن آنها را می کِشم و چه مقدار مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم هرآینه از شدت شور و شوق نسبت به من جان می دادند و تمام بند بند اعضایشان به خاطر عشق به من از هم جدا می شد.
حدیث قدسی : اصرار صلوة صفحه 19
|
|
75989 |
نام:
ملیحه
شهر:
گرگان
تاریخ:
8/1/2010 9:02:15 PM
کاربر مهمان
|
امروز در مورد معجزات قرآن مطالبی تو چند سایت می خوندم. تا حالا فکر می کردم عشقم بهم خیانت کرده. مطمئن نبودم ولی شواهد اینو میگفت.مطالب و که خوندم دلم لرزید متوسل شدم به قرآن، گفتم خدایا من به قرآن ایمان دارم. فقط تو از حقیقت با خبری به حقانیت قرآن قسمت میدم به واسطه ی همین قرآن بهم بگو اون بهم خیانت کرده یا نه. قرآن رو باز کردم و ناباورانه این آیه رو خوندم.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سوگند به آن ستاره چون فرود آید۱
یارتان گمراه نیست و به کجراهه نرفته است۲
وهرگز به هوای نفس سخن نمی گوید۳
سوره ی نجم
هنوز تو شوکم
شما رو به همین قرآن از خدا بخواین اونو بهم برگردونه. به همتون هم توصیه میکنم تو مشکلاتی که هیچ امیدی ندارین به قرآن متوسل شین بی جواب نمیمونین. بازم میگم التماس دعا دارم واقعأ محتاجم به دعا.
|
|
75988 |
نام:
محمدی
شهر:
شهرزیبایی ها
تاریخ:
8/1/2010 5:41:26 PM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان گل و نازنین
امیدوارم همیشه و در همه حال بایاد خداوند دلهاتونو زینت بدید
ایمان گرامی :
ممنون که جوابمو دادی . برای موفقیتت در همه ی کارهای مورد رضای خدایت دعا می کنم
آتنای نازنین :
هنوز برای ناامیدی خیلی جونی . خدا از درک و فهم ما خیلی مهربانتره و باز گردوندن سلامتی به چشمای گلی چون شما برای او کاری نداره . پس برات دعا می کنم . خودت هم با اون دل پاکت دعا کن . می دونم دوست داره خودت از صمیم دل صداش بزنی . پس بیکار نشین و دستهای مهربونت رو بالا ببر و از ذات مقدسش سلامتی رو بااشک و آه طلب کن.
همه دوست داریم چشای گناهکارمون آقامونو ببینه " منتهی ایشون هم دوست دارند شیعیانشون سلامتو شاد برای طلوعشون دعا کنند . لزوم اومدن ایشون تن رنجور من و تو نیست . با سلامتی می تونیم با دسته دسته یاس و ارغوان به پیشواز ش بریم . پس دعا کن که خداوند دعا کردن جوان پاکی چون شما رو دوست داره .من هم اگه قابل باشم برات دعا می کنم.
ملیحه ی عزیز از گرگان :
انسان رو به خدا دائم باید از خدا طلب بخشش کنه و نباید فکر کنیم برای همه ی گناهامون یه بار استغفار کافیه . او شاید حالا حالاها شمارو امتحان کنه . پس ناامید نشو و همیشه از خداوند برای آمرزش گناهات طلب عفو کن .اینو به این جهت می گم که شخص خودم بیست سال طول کشید تا خداوندیکی از گناهای منو که خیلی برای بخشش اون ازش تمنا می کردم " ببخشه . پس ناامید نشو و باز هم دعا کن و از خوبای دنیا هم کمک بخواه تا اونها هم برات دعا کنند . کسانی مثل پدر و مادرتون وووووووووووو من هم اگه قابل باشم برات دعا می کنم
یاس 8454گرامی :
ماشکر خداهستیم . شاید مثل شما ثابت قدم نباشیم برای سر زدن به این کوچه ی عاشقی " اما میایم و حتی اگه قدر خوندن وقت داشته باشیم " به این سرای دلدادگی سر می زنیم . از شما هم بابت خبر گیریتون سپاسگزارم .
ملتمس دعای همه ی شما مهربونا هستم . دعام کنید که سخت بدان محتاجم
آقاجونم :
دل من تنگ برای یک نگات
یک نظر
مرحمتی
عاشقت رو دریاب
|
|
75987 |
نام:
اشلو
شهر:
شیراز
تاریخ:
8/1/2010 5:39:41 PM
کاربر مهمان
|
من هنوز منتظر تحویل گرفتن تو هستم و میمانم مرتضی جاویدی
|
|
75986 |
نام:
فرشته
شهر:
اصفهان
تاریخ:
8/1/2010 5:33:52 PM
کاربر مهمان
|
سلام چند ماهی هست که احساس می کنم که از خدا دور شده ام و دیگه خدا منو دوست نداره ناامیدی بر تمام زندگی ام چیره شده و... آخ نمی دونید که چقدر سخته که تنها کسی که تو رو می فهمه و درک می کنه جوابی به چراهایی که تو ذهنت هست نمی ده. آره دیگه خدا جواب به سوالهام نمی ده و حس می کنم آدم خیلی خیلی کثیفی شده ام باور کنید داغونم یه راهی پیش پام بذارید لطفا خیلی متشکر عاشقی نالایق
|
|
75985 |
نام:
فرزانه
شهر:
اصفهان
تاریخ:
8/1/2010 4:19:49 PM
کاربر مهمان
|
man dokhtari 28 sale az shahre asfahan
aramo momen be har chizi bodam be khatere rabete ke ba pesari be name babak peyda kardam va ta marze aghd pish raftimo in kar be ham khord halat ravani peyda kardam na ono mitonam faramosh konam na paziraye khastegaram nesbat behesh vahshat daram chon ye pesare va nemitonam behesh etemad konam kamelan zire nazare khanevadashe manam dige taghate mojarad bodano nadaram vali cheshmam peye kasi nist va babak joloye mane bayad chikar konam ta hala az asabaniyatam tamame fohshaye alamo be madaresh dadam chon baram siyasat bazi dar avord va man fahmidam komak konid ke az to fekresh biron biyam va cheshm berahesh nabasham
|
|
75984 |
نام:
رفعت
شهر:
مزارشریف
تاریخ:
8/1/2010 4:10:30 PM
کاربر مهمان
|
دوست دارو بهترین دوست داشته باشم
|
|
75983 |
نام:
لیلی
شهر:
یزد
تاریخ:
8/1/2010 3:30:07 PM
کاربر مهمان
|
سلام همیشه برام سواله چرا اینهمه که به درگاهش ضجه و ناله می زنم بازهم سکوت میکنه چه دعایی بخونم تا بفهمم حکمتش چیه چرا اونی که دل منو می سوزنه باید خوش اما من ناخوش ....... من خیلی دوست دارم بدونم حکمتش چیه؟
|
|