شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
7572
نام: مسکین دوست
شهر: عرش الرحمن
تاریخ: 4/27/2005 2:58:45 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم


بارون سنگینی میباره...و همه بلا استثنا خیس شدن
...اما کسی توجهی به این اوضاح و احوال خیس نداره

عجیب نیست؟


عجیب تر از همه اینه یه درخت اون گوشه داره زار زار گریه میکنه و ...تازه کسی عین خیالش هم نیست

...بهش گفتم : چرا گریه میکنی

...گفت : هیچ

گفتم: گریه برا هیچ یه و لخرجی بزرگه...

نکنه دیونه شدی؟


گفت: نه...فقط خیلی تشنمه

گفتم: از تشنگی گریه میکنی

گفت:آره

گفتم: تو واقعا دیونه هستی...آخه بعد از این همه
بارون و جویباری که راه افتاده تو باز داری از

تشنگی زار میزنی ؟

گفت:آخه من از این همه آب ، اگه باورت بشه سالای ساله که یه قطره هم ننوشیدم

گفتم آخه برا چی؟


گفت آخه قصه بارون و موج جویبار اینقدر کوتاه وفصلیه که نمیتونم دل عطش زده ام رو بهش بسپارم


گفتم: پس این همه سال با تشنگی چهطور ساختی ؟


گفت: تشنگی برا من یه نعمته و اگه بتونم ریشه دل عطش زده ام رو ازمیون این همه سنگ خارا به آب

گوارا برسونم...دیگه قصه تشنگی تمومه و اون روز ، روز منه...اگه بیاد
7571
نام: لیلا
شهر: متولد بادرود-ساکن پاکستان
تاریخ: 4/27/2005 2:22:57 AM
کاربر مهمان
  سلام.من خودم ارادت خواستی به ایندو امامزاده دارم واز کسانی که به این سایت میایند می خواهم که حتما به زیارت این دو بزرگوار بروند مطمئن باشید دست خالی بر نمی گردیید
7570
نام: elham
شهر: viyan
تاریخ: 4/27/2005 2:18:19 AM
کاربر مهمان
  مسافر از شهر تنهایی سلام عزیز شما غریبه نیستی؟
چرا هستی میدونم
خیلی قشتگ گفتی ولی این مسافر نور کیست؟میشه؟
منتظر بقیه اشم
خیلی قشنگ بود مخصوصا
موجی ازابر، در آسمان دیدگانم به مثال مدی که خود را آماده جزر میدانست تا اندکی تحمل طاق شدوجزی عظیم از طایفه زلزله تسونمی در من رخ داد...

7569
نام: -
شهر: (شهر کثیف)
تاریخ: 4/27/2005 2:10:28 AM
کاربر مهمان
  مریم جون کجایی
تو رو خدا بیا
با اینکه خیلی وقتا دعوام میکنی ولی دوست دارم
7568
نام: -
شهر: (شهر کثیف)
تاریخ: 4/27/2005 1:57:17 AM
کاربر مهمان
  سلام
فقط مریم میتونو منو کمک کنه
مریم کجایی
7567
نام: لیلا
شهر: بادرود-ساکن پاکستان
تاریخ: 4/27/2005 1:48:35 AM
کاربر مهمان
  سلام من تازه سایت شما رو پیداکردم با اینکه من خودم بچه اون منطقه هستم باز هم دوست دارم در موردش موردش مطلب بخوانم.از طرف من خدمت اقا علی عباس وشاه زاده محمد سلام برسون واز اینجا از همه کسانی به این سایت میایند می خواهم که یک سفر به بادرود بروند واین دو بزرگوار رو زیارت کنند/
7566
نام: bamzy63
شهر: مشهد
تاریخ: 4/27/2005 1:14:48 AM
کاربر مهمان
  خدایا مرادربرابرهرانچه انسان ماندن رابه تباهی می کشاندبا نداشتن ونخواستن رویین تنکن
7565
نام: bamzy63
شهر: مشهد
تاریخ: 4/27/2005 1:10:37 AM
کاربر مهمان
  گریستن خوب نیست مگر بشود طوری گریه کرد که چشم ها نفهمند دکتر علی شریعتی
7564
نام: _
شهر: _
تاریخ: 4/27/2005 12:51:20 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم
مدینه دیار...... دلان .... است.... فقر.... آنان..... اسکان....
چقدر زود ...... باورش خیلی سخت است...............
7563
نام: علی عباسی بگلو
شهر: گرگان
تاریخ: 4/27/2005 12:32:25 AM
کاربر مهمان
  به نام ایزد یکتا
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
<<ابتدا <قبلی 763 762 761 760 759 758 757 756 755 754 753 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved