شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
75502
نام: معلم
شهر: تهران
تاریخ: 7/1/2010 9:01:46 PM
کاربر مهمان
  اعتقاد به خداوندی که نقشی در زندگی معتقد ندارد، اعتقاد نیست ،
بلکه نوعی از پدیده های درونی است که تشریفات روانی نامیده می شود.

علامه جعفری
75501
نام: رضا موتوری
شهر: قزوین
تاریخ: 7/1/2010 6:46:12 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه دوستان می خوام ازتون بپر سم شما هم مثل من از رو بی کاری اینجا مینویسید
75500
نام: mahmood
شهر: shiraz
تاریخ: 7/1/2010 5:38:04 PM
کاربر مهمان
  salam
75499
نام: سامان
شهر:
تاریخ: 7/1/2010 4:13:31 PM
کاربر مهمان
  میخوام باهاتون درد دل کنم مدت دو سالی هست که قصد ازدواج دارم اما هر چی میگردم و به این و اون میسپارم فرد مورد نظرم را پیدا نمیکنم یکی هم که پیدا میکنی اون قبول نمیکنه واقعا خسته شدم میدونم بارها به خدا پناه بردم و ازش کمک خواستم اما نمیدونم چرا جوابم را نمیده دیگه موندم چیکار کنم
75498
نام: مرتضی
شهر: جهرم
تاریخ: 7/1/2010 1:10:41 PM
کاربر مهمان
  الهی یا الهی یا الهی
75497
نام: مریم
شهر: کرمان
تاریخ: 7/1/2010 12:11:24 PM
کاربر مهمان
  با سلام :ضمن تشکر از مطالب مفید سایت خواهشمند است متن شعر و مرثیه از شهید آوینی و همجنین مداحی جدیداز مداحان مختلف ارسال نمائید.
75496
نام: محمدی
شهر: شهرزیبایی ها
تاریخ: 7/1/2010 11:54:42 AM
کاربر مهمان
  به نام آرامش بخش دلها

سلام به همه ی گلهای آوینی

دوست گرامی آتنای عزیز از کجا دار م که بگم کدوم شهر :
من به شخصه خیلی گرفتار بودم از امتحانات پسرم فارق نشده درگیر امتحانات و آمد و رفت دخترم به دانشگاه و نبودن پدرشون در منزل گرفته تا حالا که قصد تغییر منزلو داریم و در ضمن شهر دیگری هستم و دائم باید به تهران سفر کنم برای این کار و*************

نمی دونم خواهر عزیزم ایمان گرامی چرا کم پیدا شده اند ؟ هر کی از ایشون خبر داره سلام من و دلتنگی مو به ایشون اطلاع بده

فریال عزیز حتما برای رفع گرفتاری شما دعا می کنم و دعا می کنم مولامون امام زمان (ع) برات دعا کنند .به امید خبر های رفع گرفتار یاز طرف شما

امیدوار گرامی:
برای
بنده هم هزار دسته گل مهمدی صلوات درج بفرا .

بسیار سپاسگزارم و اجر شما با صاحب آن روز انشاالله.

من خیلی وقتها میام مطالب دوستان رو می خونم اما فرصت نوشتن رو نداشتم . اما در همه ی ایام دعا به یادتون بودم . البته اگه قابل باشم

برای سناتور گرامی :
من محتاجشو می شناسم اما فقط می تونم یه شماره حساب از ایشون به شما بدم ایشون مادر سادات هستند و تا به حال با مشقت بسیار زندگی رو همراه با بیماریهای متعدد و بسیاررررررررررررررررررر گذرانده اند و الان هم یه دختر تو خونه دارند که دانشگاه پیام نور می خونه و کرایه ی خونه داره (چون مادر در روستا زندگی می کنه )و هزار مشکل ریز و درشت که از حوصله ی این نوشتار خارجه . همسرم تا حدی که در توانشونه به ایشون رسیدگی می کنند اما کافی نیست و آنها هنوز در زحمت و رنجند . منتظر پاسخ شما هستم .


دوستان گرامی ای که دوست دارند به نام در این نوشته ها از آنها یاد شو د" بد نیست بدانند که دوستان عزیز به خاطر پاره ای ملاحظات تک به تک افراد را نام نمی برند . اما مطمئن باشید در هنگامه ی دعا به یاد همتون هستند یاس سفید عزیز از کوچه ی بنی هاشم :
مثل همیشه آموزنده و شاد و پند های حکیمانه ات را برای ما بنویس . همیشه سلامت باشی انشاالله

مثل همیشه برای طلوع مهدی فاطمه (ع) در شب انتظار دعا کنیم

الهم عجل لولیک الفرج
الهم صل علی محمد و آل محمد
75495
نام: احمدي
شهر: ابعلي
تاریخ: 7/1/2010 10:30:26 AM
کاربر مهمان
  با نام يگانه خدايي كه انسان را افريد و او را موجودي با خصلتهاي بسيار فراوان قرار داد سلام به هم خوبان و پاكان سلام به مولاي غريبمان امام عصروالزمان سلام به رهبر معظم : حرف دلي دارم كه بسيار مرا مورد ازار قرار داده حدود 2 سال است كه بسيار سخت مورد امتحان الهي قرار گرفتم و همه كارهاي من دچار مشكلات سختي مي شود به طوري كه در منجلاب بزرگي گرفتار شدم به طوري كه به نظر من دنيا به اخر رسيده و هر چه بلا در اين دنيا است دارد سر من خراب مي شود تا جايي كه چند بار طاقتم تمام شد و خواستم دست به اقدان ناشايست و كثيف خودكشي بزنم اما ترس از خدا و خجالت از مولاين اجازه نداد اينجانب داراي 30 سال سن و دو فرزند دختر و يك همسر مهربان هستم كارمند هستم و به خاطر مشكالتي كه برايم پيش امده هر چه وام بود دريافت كردم و ماهي 200 هزار تومان اجاره خانه مي دهم و در خرج زندگي خود عجيب كم اوردم يعني كلا كم اوردم و واقعا خستهشدم نمي دانم كار حكمت خدا در چيست به بعضي ها چنان فراوان از رحمت خودش به انها روزي مي دهد كه نمي دانند از كجا امده و جگونه مصرف كنند و بعضي ها را هم چنان در منگنه الهي خود مي فشارد كه نمي دانند چه كنند و استغفرلله به خدايش شك مي كنند مگر هر شخصي به اندازه خودش مورد امتحان قرار نمي گيرد يعني اينقدر بايد اين امتحانات سخت باشد كه انسان از دين و ايمان خود را از دست بدهد ديگر نمي دانم چه كنم ادم بي ايماني هم نيستم و هميشه به همه تا جايي كه تونستم براي رضاي خودش كمك كردم اما نمي دانم اين بلاي خانمان سوز از كجا پيداش شد و زندگي من را نابود كرد تمام راههاي توسل را امتحان كردم اما نمي دانم چرا جواب نمي دهد اي كاش مي شد ادم با خداي خود صحبت مي كرد و جوابش را از خودش مي شنيد مگر خدا پيش از انچه به فكر ما مي رسد مهربان نيست مهربان تر از پدر و مادر دلسوزتر از همه حتي از ائمه اطهار پس چرا جواب نمي دهد ديگر نمي دانم با چه زباني از خدا كمك بخواهم شما بگيد واقعا اگر خدا حق است و جانشين به حقش حق است پس چرا جواب نمي دهد
75494
نام: نيلوفر
شهر:
تاریخ: 7/1/2010 10:07:18 AM
کاربر مهمان
  يك داستان واقعي :
تنها بازمانده يك كشتي شكسته به جزيره كوچك خالي از سكنه افتاد.
او با دلي لرزان دعا كرد كه خدا نجاتش دهد
و اگر چه روزها افق را به دنبال ياري رساني از نظر مي گذارند، اما كسي نمي آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها كلبه اي بسازد تا خود را از عوامل زيان بار محافظت كند
و داراييهاي اندكش را در آن نگه دارد.
اما روزي كه براي جستجوي غذا بيرون رفته بود، به هنگام برگشتن ديد كه كلبه اش در حال سوختن است و دودي از آن به آسمان مي رود. متاسفانه بدترين اتفاق ممكن افتاده و همه جيز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشك اش زد..... فرياد زد: '' خدايا چطور راضي شدي با من چنين كاري كني؟''
صبح روز بعد با صداي بوق كشتي اي كه به ساحل نزديك مي شد از خواب پريد. كشتي اي آمده بود تا نجاتش دهد.
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسيد: شما از كجا فهميديد كه من اينجا هستم؟
آنها جواب دادند: ما متوجه علائمي كه با دود مي دادي شديم.
وقتي كه اوضاع خراب مي شود، نااميد شدن آسان است. ولي ما نبايد دلمان را ببازيم..........
چون حتي در ميان درد و رنج دست خدا در كار زندگي مان است.
پس به ياد داشته باش ، در زندگي اگر كلبه ات سوخت و خاكستر شد، ممكن است دودهاي برخاسته از آن علائمي باشد كه عظمت و بزرگي خداوند را به كمك مي خواند.
75493
نام: محمدپورشهسواري
شهر: سيرجان
تاریخ: 7/1/2010 8:57:52 AM
کاربر مهمان
  سلام سيد امروز ۱۰/۴/۸۹ است عصري گلزار شهدا شهرمان همايش بزرگ فرماندهان دوران جنگ را داريم ، فرماندهان گردان ۴۱۶ عاشورا
سيد جات خالي نيستي ببيني بر بچه ها چطوري دارن سنگر نمادين را مي سازند عصري حال هواي خودش داره من هم عصر پنج شنبه ها خيلي دلم مي گيره
سيد ديشب عزيزم بهم گفت شهادت لياقت مي خواد و من گفتم دوست دارم شهيد بشم اون گفت اگه شهيد نشي چي گفتم لياقت ندارم سيد يعني ميشه من شهيد نشم آرزو به دل بمانم سيد خيلي ناراحتم خيلي آرزو دارم خودت هم مي دوني سيد اول با عزيزم درد دل کردم بعد با تو گفتم که يک عزيز دارم با هاش درد دل مي کنم به اون بگم به تو هم مي گم سيد ديگه بسه بقيه بچه ها تو نوبت هستند خدا حافظ
<<ابتدا <قبلی 7556 7555 7554 7553 7552 7551 7550 7549 7548 7547 7546 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved