شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
74342
نام: تنها
شهر: اصفهان
تاریخ: 4/23/2010 10:53:34 PM
کاربر مهمان
  سلام عاشقاي پروپاقرص ميخواستم بگم عشق فقط باخدا معنا ميگيره وعاشقي به خدا ميبرازه وبس فراموشمون نشه كه تا اون هست هيچكس.التماس دعا
74341
نام: غریبه
شهر: تهران
تاریخ: 4/23/2010 10:41:59 PM
کاربر مهمان
  سلام خیلی مهمه لطفا اگه شهیدی سراغ دارید که تاریخ شهادتشون ۳۰/۶ /۶۵ باشه حتما برام میل کنید تا فردا خیلی مهمه
اجرتون با شهدا
74340
نام: سیدمحمد
شهر: تهران
تاریخ: 4/23/2010 9:46:34 PM
کاربر مهمان
  سلام
زندگي كن
هنوز هم بعد از اين همه سال، چهره‌ي ويلان را از ياد نمي‌برم. در واقع، در طول سي سال گذشته، هميشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگي را دريافت مي‌کنم، به ياد ويلان مي‌افتم ....

ويلان پتي اف، کارمند دبيرخانه‌ي اداره بود. از مال دنيا، جز حقوق اندک کارمندي هيچ عايدي ديگري نداشت. ويلان، اول ماه که حقوق مي‌گرفت و جيبش پر مي‌شد، شروع مي‌کرد به حرف زدن ...

روز اول ماه و هنگامي‌که که از بانک به اداره برمي‌گشت، به‌راحتي مي‌شد برآمدگي جيب سمت چپش را تشخيص داد که تمام حقوقش را در آن چپانده بود.

ويلان از روزي که حقوق مي‌گرفت تا روز پانزدهم ماه که پولش ته مي‌کشيد، نيمي از ماه سيگار برگ مي‌کشيد، نيمـي از مـاه مست بود و سرخوش...

من يازده سال با ويلان هم‌کار بودم. بعدها شنيدم، او سي سال آزگار به همين نحو گذران روزگار کرده است. روز آخر کـه من از اداره منتقل مي‌شدم، ويلان روي سکوي جلوي دبيرخانه نشسته بود و سيگار برگ مي‌کشيد. به سراغش رفتم تا از او خداحافظي کنم.

کنارش نشستم و بعد از کلي حرف مفت زدن، عاقبت پرسيدم که چرا سعي نمي کند زندگي‌اش را سر و سامان بدهد تا از اين وضع نجات پيدا کند؟

هيچ وقت يادم نمي‌رود. همين که سوال را پرسيدم، به سمت من برگشت و با چهره‌اي متعجب، آن هم تعجبي طبيعي و اصيل پرسيد: کدام وضع؟

بهت زده شدم. همين‌طور که به او زل زده بودم، بدون اين‌که حرکتي کنم، ادامه دادم:
همين زندگي نصف اشرافي، نصف گدايي!!!
ويلان با شنيدن اين جمله، همان‌طور که زل زده بود به من، ادامه داد:
تا حالا سيگار برگ اصل کشيدي؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا تاکسي دربست گرفتي؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا به يک کنسرت عالي رفتي؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا غذاي فرانسوي خوردي؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا يه هفته مسکو موندي خوش بگذروني؟
گفتم: نه !
گفت: خاک بر سرت، تا حالا زندگي کردي؟
با درماندگي گفتم: آره، .... نه، ..... نمي دونم !!!

ويلان همين‌طور نگاهم مي‌کرد. نگاهي تحقيرآميز و سنگين

حالا که خوب نگاهش مي‌کردم، مردي جذاب بود و سالم.. به خودم که آمدم، ويلان جلويم ايستاده بود و تاکسي رسيده بود. ويلان سيگار برگي تعارفم کرد و بعد جمله‌اي را گفت. جمله‌اي را گفت که مسير زندگي‌ام را به کلي عوض کرد.

ويلان پرسيد: مي‌دوني تا کي زنده‌اي؟
جواب دادم: نه
ويلان گفت: پس سعي کن دست کم نصف ماه رو زندگي کني.

یا علی
74339
نام: yasi
شهر: shomal
تاریخ: 4/23/2010 8:30:25 PM
کاربر مهمان
  dost daram delam pake pak bashe bedone hich kineo narahati delam mikhad hich hasado doroghi to man ejad nashe va baraye hame
74338
نام: بابا
شهر: تهران
تاریخ: 4/23/2010 7:30:24 PM
کاربر مهمان
  بابا اب داد
74337
نام: ناشناس
شهر: پایتخت نشین
تاریخ: 4/23/2010 6:54:47 PM
کاربر مهمان
  خنده دار هست شاید هم گریه دار
خنده از این جهت که دنیا عوض شده و گریه از این جهت که شما انسان ساده ای هستید .
خانوم محترم من در حدی نیستم که چنین حرفی بزنم اما این اجازه را به من بدهید بگم . از مدیر هم خواهش میکنم مطلب بی سرو ته منو نمایش بدند.
این موضوع رو به قلب نباید روجوع کرد حداقل تو مورد شما .
اون اقا ملوم نیست کی هست و چیکارست ...
اخه توی چت با اون نوشته های سرد و بی روح که نمیشه انسانی و تغییر داد .
پیامبر اسلام با معجزاتشون همه مردمو نتونستن مسلمون کنند. اون وقت تو چت میشه ؟ اگه هم بشه بی نهایت سخته
خواهش میکنم روش فکر کنید. نیمه پر لیوان هم نبینید.
...
74336
نام: من
شهر: مشهد
تاریخ: 4/23/2010 4:21:02 PM
کاربر مهمان
  ای سالار زینب همه عشقت خون پروروم کرد به مو گفتی صبوری کن. صبوری تورو می خوام این دل تنگم غصه هادارد.غصه ها دارد گویی یا میل کربلا دارد اباعبدالله ابا عبدالله از خدا بخواه مشکلات همه رو حل کن وسرآمد همه اون هاظهور حضرت مهدی(عج الله)رو برسونه
74335
نام: نامعلوم
شهر: لاهور
تاریخ: 4/23/2010 2:30:17 PM
کاربر مهمان
  خدا رهبر را زنده نگه دارد
74334
نام: نسيم
شهر: اهواز
تاریخ: 4/23/2010 12:58:43 PM
کاربر مهمان
  سلام.من تازه بااین سایت آشنا شدم.منم از خودتون بدونید.برام دعا کنید خیلی به دعاتون احتیاج دارم. دعام برا دنیام نیست میترسم خدا دیگه منو به حال خودم واگذار کنه .
74333
نام: شاهینی
شهر: ارومیه
تاریخ: 4/23/2010 12:19:32 PM
کاربر مهمان
  خدای من ای کاش میدانستم که نزد شما ابروئی دارم یا نه اما به لطف و کرمت ایمان دارم حتی اگر تا اخر عمر هم مرا نبخشایی باز از درگاه احدیت طلب مغفرت خواهم کرد و حتی اگر به دوزخم فرستی باز التماست خواهم کرد که مرا ببخشایی و هر چه اراده عذابم کنی مطیع خواهم بود
<<ابتدا <قبلی 7440 7439 7438 7437 7436 7435 7434 7433 7432 7431 7430 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved