اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
74312 |
نام:
میم
شهر:
صبیان
تاریخ:
4/21/2010 10:24:25 PM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام علیکم جمیعا
[ای اردیبهشت ، ای نیکو مورّخ ، ای آثار باستانی ،
ای قرن پنجم ، ای سلجوقیان ، ای غزنویان ،
ای آل بویه...
از همان نخستین بار که بدین شیوه نگارش فرمودید
گوی سبقت از این کمترین ربودید.
ماهتان فرا رسید ، گوارای وجودتان باد...]
بوی سیب عزیز و بزرگوار
شهاب عزیز و بزرگوار
و همه بزرگوارانی که یک زمانی در حرف دل می نوشتند و صفحات حرف دل هنوز به عطر نوشته هایشان معطّر است و هم اینک هم اینجا هستند...
با تشکر
____________________
دو کودک با یکدیگر بازی می کردند .
[ حال این بازی منچ بوده یا مار و پله یا سنگ کاغذ قیچی و یا یک قل دو قل دقیقا مشخص نیست و ما وقتی را برای دانستن آن صرف نخواهیم کرد]
خلاصه فریاد اهِکّی و فوتینا به آسمان بود .
اندکی بعد بر اثر اختلاف نظر کار به درگیری لفظی و سپس به درگیری فیزیکی کشیده شد و ضرباتی چند
رد و بدل شد.
[البته مهمترین ضربه ای که رد و بدل شد آن ضربه ای بود که یکی از آنها با توپ به سر دیگری زد که خیلی نامردی بود ،هرچند که در پایان تقریبا کار به تساوی کشید]
اندکی بعد...
هر دو با چشمانی گهربار بر روی خاک و خل
نشسته اند و به یکدیگر می نگرند.
اندکی بعد....
هر دو مشغول ادامه بازی هستند.
...
......
........
نتیجه اخلاقی :
ما از کودکان خیلی چیزها باید بیاموزیم .
کودکان در خیلی مسائل از بزرگترها پیش اند.
اصلا نمی دانند کینه چیست.
با تشکر مجدد
|
|
74311 |
نام:
بی وجود
شهر:
بی وجود
تاریخ:
4/21/2010 9:11:09 PM
کاربر مهمان
|
ای کاش وجودم برای خدا ارزشی داشته باشدو بس.
|
|
74310 |
نام:
شهاب
شهر:
امید به رحمت خدا
تاریخ:
4/21/2010 8:08:21 PM
کاربر مهمان
|
.:: بسم ربّ الزّهراء ::.
.* یَا مَــــولاتی یا فاطمــــة الزَّهــــراء(سلام الله علیک) اَغیثیــــنی *.
چرا مادر نماز خويش را بنشسته مى خواند؟!
ز فضّه راز آن پرسيدم و گويا نمى داند!
نفَس از سينه اش آيد به سختى، گشته معلومم
كه بيش از چند روزى پيش ما، مادر نمى ماند!
به جان من، تو لب بگشا مرا پاسخ بده فضّه!
كه ديده مادرى از دختر خود رو بپوشاند؟!
الهى! مادرم بهر على جان داد، لطفى كن
كه جاى او، اجل جان مرا يكباره بستاند!
به چشم نيمْ باز خود، نگاهم مى كند گاهى
كند از چهره تا اشك غمم را پاك و نتواند!
دلم سوزد بر او، امّا نمى گريم كنار او
مبادا گريه ي من، بيشتر او را بگرياند!
كنار بسترش تا صبحدم او را دعا كردم
كه بنشيند، مرا هم در كنار خويش بنشاند
بسى آزار از همسايگانش ديد و مى بينم
دعا درباره همسايگانش بر زبان راند!
چه دربرزخ، چه درمحشر،چه درجنّت،چه دردوزخ
به غير از وصف او، ميثم نمى خواند
ایّام فاطمیّه ی اوّل ، شهادت امّ ابیها ، خانم حضرت زهرا(سلام الله علیها) را به محضر آقا امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه) و تمامی شما خوبان تسلیت عرض می نمایم و التماس بسی الماس ناب دعا دارم.
.* اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم *.
|
|
74309 |
نام:
فیروزه
شهر:
ترکیه
تاریخ:
4/21/2010 7:43:11 PM
کاربر مهمان
|
سلام
با سلام خدمت مدیر سایت و تمام دوستان
با سلام خدمت خانم ایمان عزیز.خیلی خوشحال شدم از دیدارتان همانطور که فکر میکردم خودتان هم مثل نوشتهاتون گرم صمیمی بودید.امیدوارم که هر چه زودتر شما را اینجا زیارت کنیم
با سلام خدمت خانم محمدی عزیز.امیدوارم که خوب خوب باشید من اگرننویسم هم یاد دعای خیر شما برای رسیدن به معراج رو هرگز فراموش نمیکنم وهمیشه دعا گوی شما هستم.امیدوارم تمام مشکلات به لطف خالقم حل شود و مثل همیشه محتاج دعای خیر شما عزیزان هستم
باسلام خدمت دوست خوبم نفیسه خانم شاید باور نکنید اما من همیشه به فکر شما هستم و خیلی هم دوستون دارم و دلم میخواد اون نوشتهای امیدوار کننده شما را همیشه ببینم.چندی پیش ایران بودم خیلی خوشحال بودم که تو خاک وطن خودم هستم اما هر روزش برام هزاران روز گذشت به دلیل نبودن معراج،از خالقم بابت تمامی نمتهای که به من بخشیده که اول آخرش هم معراج هست هزاران بار شکر گذار هستم
امید امید امید گرامی امیدوارم که خوب باشید و به شما هم تبریک میگم امیدوارم که خوشبخت موفق باشید ما را هم از دعای خیر خودتان بی نصیب نگذارید.سارا خانم ما همیشه قدر دان خانه سید هستیم و دعا گوی تمامی دوستان و عزیزان هستیم موفق باشید
محتاج دعای خیر همه شما خوبان هستیم.همه شما خوبان را به خالقم میسپارم
|
|
74308 |
نام:
-
شهر:
-
تاریخ:
4/21/2010 6:10:07 PM
کاربر مهمان
|
سلام به شما که در دل عشق امام حسین دارید
|
|
74307 |
نام:
صنم
شهر:
آبادان
تاریخ:
4/21/2010 6:00:08 PM
کاربر مهمان
|
alan dost daram ke range asemon beshe sabz fosfori.ba abrhaye abie kamrang.ghashange ne.
|
|
74306 |
نام:
Syed Iqbal Rizvi
شهر:
Srinagar
تاریخ:
4/21/2010 3:54:17 PM
کاربر مهمان
|
As-salamo Elikum I, like this website very much,because this site is very resoursefull.....
|
|
74305 |
نام:
اردیبهشت
شهر:
بهارستان یزدان
تاریخ:
4/21/2010 3:46:05 PM
کاربر مهمان
|
منت خدای را عز و جل که اردیبهشت اندرش مزید زیباییست و بهار اندرش زیباتر
دورود و هزاران سد بدرود بر آن خالق نیکویی و
بر این مخلوقان که بر آنان منت گذارده و نیکویی بهشت را بر زمینیان عرضه بداشت آن خدایی که تعالیست عزه ذکره
و دورود و هزاران سد بدرود بر شما همرهان
القصه
چون ماه میلادمان برسید بر خویشتن بدیدیم که یادآوری همی کنیم و چونان گذشته خیل هدیه هاتان را بر دوش کشیم و دگر بار شرمنده ی لطفهاتان همی شویم
و اینک بهتر آن بودی که کلام کوتاه بداریم و در آغاز این اردی بهشت زیبا
ورودش را بر دلهاتان گرامی بداریم
یا علی
با علی
تا اعلی
|
|
74304 |
نام:
شاهینی
شهر:
ارومیه
تاریخ:
4/21/2010 3:28:41 PM
کاربر مهمان
|
خدا جونم شما خودتون تو دعای معراج گفتی که من دردها و محنت هارو ازتون دور میکنم اونقدر بهت التماس میکنم تا منو ببخشی اونقدر ایه الکرسی خوندم ولی باز قلبم درد میکنه واقعا درد میکنه تو رو قسمت میدم به ابروی اهل کسائ گناه منو ببخشی کسانی که قلبشون پاکه دعام کنند
|
|
74303 |
نام:
فائزه
شهر:
مشهد
تاریخ:
4/21/2010 2:06:29 PM
کاربر مهمان
|
سلام خداجونم! نمیدونم چه جوری باید شروع کنم! شروع نوشتن همیشه خیلی سخته ولی میگم:خدا جونم نمیدونم این روزا چرا حالم این طوریه! یعنی از چهارشنبه25 که به نگار زنگ زدمو اونطوری برام گریه کرد و اون حرفاش حالم بد شد آخه هرچی فکر میکنم هیچ کارخوبی تو زندگیم پیدا نمیکنم که پاداشش به این بزرگی باشه منظورم نگار عزیزمه ولی فکر که میکنم میگم اینا همش کارای خودته. حالا واسه چی؟ نمیدونم. همیشه خودم اینو ازت میخوستم ولی فکر نمیکردم این طوریو به این زودی بهم بدی پیشت اعتراف میکنم که من تو رو با نگار شناختم با نگار تونستم بنده هاتو دوست داشته باشم همشونو. وقتی یادم میاد که شنبه28 چه حالی بودم میفهمم معنیه کاراتو .میدونم که خودت خواستی همه از خونه برن بیرون تا من تنها شم تا از اتاقم بیام بیرون و غروب دلگیرت منو یاد حرفای نگار بندازه تا من! منی که تعداد گریه هام اندازه انگشتای یه دستم نمیشد منی که اینقدر سنگ بودم رو اونجوری به گریه بندازه که مجبورشم واسه این که صدامو همسایه ها نشنون ضبط رو تا آخر بلند کنم من که قبل از این همون گریه هام هم کمترین صدایی نداشت باورم نمیشد دارم اینطوری ضجه میزنم!آخ بارونی که بعدش اومد نمیدونی باهام چی کار کرد وقتی رفتم زیر بارون و دعای توسل رو خوندم وقتی رعد وبرق میزد و وقتی کتاب دعاو خودم خیس خیس شدم وقتی برات حرف میزدمو جوابمو با یه رعدوبرق یا یه باد شدید میدادی میفهمیدمت حس میکردمت باورم میشدی!اون موقع فهمیدم عاشقتم! میفهمی؟به همین سادگی! عاشقتم!حالا میفهمم یعنی چی وقتی حافظ میگه:
زلف آشفته و خوی کرده خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیمه شب یار به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد و به آواز حزین
گفت کای عاشق شوریده ی من خوابت هست؟
عاشقی را که چنین باده ی شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
برو ای زاهد و بر درد کشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است گر از باده ی مست
خنده ی جام می وزلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست!
حالا میفهمم که میشه هر کاری رو تو این دنیا با عشق خودت کرد حالا دیگه وقتی آسمونتو میبینم میفهمم یعنی چی ! اینارو نوشتم که یادت بمونه و اگه یه روزی حالم خوب نبود وآسمون دلم پایه عشق بازی باهات نیفتاد یادت باشه که من همونم که عاشقته.....!
ببخشد که این همه وقتتو گرفتم خدا جونم فقط یادت نره اون چیزایی رو که زیر بارون ازت خوستم. چیزی رو که بهم دادی رو همیشگیش کن! الهی آمین
|
|