شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
74102
نام: نرگس
شهر: سوخته
تاریخ: 4/10/2010 12:50:47 PM
کاربر مهمان
  به نام خدا کاش وقتی لحظه ها فرصت دهند گاهی از بروانه ها یادی کنیم کاش بخشی از زمان خویش را صرف قسمت کردن شادی کنیم
74101
نام: گمنام
شهر: بی نشان
تاریخ: 4/10/2010 11:01:50 AM
کاربر مهمان
  سلام گلای اوینی خدا کنه حالتون خوب باشه سالروز شهادت سید اهل قلم شهید مرتضی اوینی رو تسلیت میگم
74100
نام: زهرا(سارا)
شهر: مشهدالرضا
تاریخ: 4/10/2010 10:55:19 AM
کاربر مهمان
  شمع روشن


روي قبر پارچه سبزي كشيده بودند و كنارش پر از مهر و مفاتيح بود.

از عراقي‌ها در باره آن قبر پرسيدم.


گفتند:شب‌ها مي‌ديديم اينجا روي خاكريز، شمعي روشن است.

فكر مي‌كرديم عشاير آن را روشن كرده‌اند.

پس از مدتي از آن‌ها پرسيديم: شما شب‌ها آن‌جا چه مي‌كنيد؟

گفتند: ما فكر مي‌كرديم، شما شمع روشن كرده‌ايد!
با هم به سمت خاكريز رفتيم، پيكر يك شهيد ايراني بود.


روي كارت شناسايي‌اش نوشته شده بود:

سيد طعمه ياسري، از اهواز.
همين‌جا دفنش كرديم و از آن پس مي‌آييم اينجا و حاجتمان را از او مي‌گيريم



و برمي‌گرديم.

منبع: آسمان مال آنهاست(كتاب تفحص) - صفحه: 13
74099
نام: فاطمه
شهر: تهران
تاریخ: 4/10/2010 10:36:10 AM
کاربر مهمان
  بسم رب الشهداوالصدیقین باسلام خدمت ساحت مقدس امام زمان من واقعا خوشحالم که برای اولین باربه مناطق عملیاتی جنوب رفتم وحقیقت را یافتم امیدوارم این سفر معنوی نصیب همه انسانها بشه
74098
نام: عبد ا...
شهر: رفسنجان
تاریخ: 4/10/2010 10:17:02 AM
کاربر مهمان
  سلام

ديروز ميخواستم سالگرد شهادت سرداران بزرگوار
(آقا سيد و جناب صياد) رو بهشان تبريك و به خودمان
تسليت بگم اما نميدونم چرا نشد
امروز به خودم ميگم نكنه خداي نكرده از شهدا و
رهبر جليل القدرشان غافلي كه توفيق گفتن يه تبريك رو
هم نداري
يك هشدار وحشتناك به خودم ميدم وبا توجه به داستان
كربلا كه آقا سيد خيلي روي شعور حسيني آن تاكيد دارند مينويسم
هم آنها كه از حيدر بريدند
حسين ابن علي را سر بريدند
باز به همين علته كه سعيد حداديان ، ياد امام و شهدا
رو به توصيه آقا در هر مكاني مي خونه
از آنجا كه همشهري گرامي ام منيره(رفسنجان) از يك
ضرب المثل تقريبا محلي استفاده كرده ، مينويسم
خواهر عزيزم جواب خود را در آيه هفتاد و نه
سوره نسا خواهي يافت آنجا كه رب اعلي ميفرمايند:
ما اصابك من حسنه...
74097
نام: آزاده
شهر: شهرستان کاشان
تاریخ: 4/10/2010 9:21:50 AM
کاربر مهمان
  گاهی ادمها لازمه به خودشون رجوع کنن.اون موقع هیچ حقی از کسی ضایع نمیشه.اون موقع دلی بی گناه لگد مال نمیشه.
اگه یه خرده بیشتر دقت کنیم میبینیم ما مالک چیزی نیستیم.اون موقع ساده تر زندگی میکنیم.
گاهی حتی لازمه بجای فک کردن به عفو اصلا گناه طرف رو فراموش کنیم.
گاهی لازمه هزار بار دردرون خودمون بشکنیم تا یادمون نره که چی بودیم وچی شدیم وجایگاهمون کجاست.
اما اهای ادمایی که دوست دارین یه قطار سوال بی جواب پشت سرتون بذارید و برید؛این انصاف نیست که چشمها بعد از شما فقط بارونی باشند.اگه فک میکنید این پاسخ اعتمادیه که به شما شده،پس واقعا بی انصافید.
74096
نام: احسان خاکپور
شهر: بهار
تاریخ: 4/10/2010 9:16:29 AM
کاربر مهمان
  آقا سید مرتضی من تازه از جنوب برگشتم دلم بدجوری گرفتار شهدا شده
اقا سید دعا کن پیشتون شرمنده نشم
یا فاطمه الزهرا
التماس دعا
74095
نام: سید حمید رضا برقعی
شهر: قمhttp://parsedarkhial.blogfa.com/
تاریخ: 4/10/2010 1:37:49 AM
کاربر مهمان
  باسلام وارزوی طول عمر
غزلی پیشکش به شهید آوینی... البته در این شعر سعی کردم اسم بعضی از نوشته های شهید اوینی رو بیارم

سلام راوی مجنون،سلام راوی خون

نگاه کن! که نگاهت غزل غزل مضمون

تو در مسیر خدا در میان خوف و رجا

نشسته روی لبانت تبسمی محزون

به اعتقاد تو سیاره رنج می خواهد

جهان چه فایده لبریز باشد از قارون

جهان برای تو زندان،برای تو انگور

جهان دسیسهء هارون و نقشهء مآمون

درون من برهوتی است از حقیقت دور

از این سراب مجازی مرا ببر بیرون

چگونه طاقت ماندن؟ مرا ببر با خود

از این زمانه به فردای دیگری ،اکنون

نگاه کن! که نگاهت روایت فتح است

سپاه چشم تو کرده است فکه را مجنون
به سمت عشق پریدی خدانگهدارت

تو مرتضا ی و دستان مرتضی یارت...
http://parsedarkhial.blogfa.com/

یاعلی خداحافظ
74094
نام: علی
شهر: شیراز
تاریخ: 4/10/2010 12:36:48 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم- مرتضی اوینی – ماهی افتاده دراب بود- فلسفه خلقت انسان شاید با این دوبعد اصلی بتوان ترسیم کرد- جسم رانگاه میکند ومعنا را میفهمد- ودوم از درون اتش وخون درمیدان حق برعلیه باطل بیرون میاید—برخلاف کل هستی است- وشاخص وملاک تمام عیاراش کربلا است استادم درانگلستان میفرمود که فیلسوف باید همه چیز رابایدازدیدگاه فلسفی وعلوم عقلانی ببیند طرز نوشتن وحتی یادشتهایاش به صورت خاص است دریک مهمانی اگر خواست مطلبی بگوید یک برگ کاغذ بیرون میاورد وبا جمع کردن یک گلدان ویک لیوان وباچند خودکار با الوان مختلف مطلب را بیان میکند رمان نمیگوید ورمان گفتن راباید به رمان نویسان واگذار کرد- انسان الهی از بهشت فراتر میرود تا به عالم معنا برسد واین عروج از میدان حق برعلیه باطل اغاز میشود وادامه پیدا میکند وبه همین دلیل جناب مرتضی به جبهه توجه خاص پیدا میکند عروج به سمت کسانی که از صافی کربلا گذشت مبارک وتسلیت باد
74093
نام: نیاز
شهر: تهران
تاریخ: 4/10/2010 12:21:43 AM
کاربر مهمان
  سلام از شما دوستان میخواستم که برای مامانم که الان تو بیمارستان دعا کنید خوب شه بیاد خونه، توروخدا دعاکنید از یه طرف داداشم مریضه مامانم نگهداری میکنه ازش،از یه طرف عروسی خواهرمه. تو رو به فاطمه زهرا دعاش کنید.
<<ابتدا <قبلی 7416 7415 7414 7413 7412 7411 7410 7409 7408 7407 7406 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved