اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
74072 |
نام:
گل نرگس
شهر:
ایران سرای من است
تاریخ:
4/8/2010 11:20:10 AM
کاربر مهمان
|
با سلام به دوستان خوب حرف دل امیدوارم همگی در سلامت کامل باشید
|
|
74071 |
نام:
سکینه
شهر:
کرمان
تاریخ:
4/8/2010 9:55:17 AM
کاربر مهمان
|
دراین دنیا گم شده ام شهداء برایم دعاکنیید تا خویش را بیابم وعاشقانه به سوی معبود پرواز کنم
دعایم کنید که من هم عاشق پرواز سوی معبود هستم .
|
|
74070 |
نام:
زهـــــــرا(سارا)
شهر:
مشهدالرضا
تاریخ:
4/8/2010 9:23:50 AM
کاربر مهمان
|
سلام سید مرتضی!
سلام حرف دلیهای قدیم و جدید!سلام بر اساتید گرامی و بزرگواری که همچنان پای درسشان هستیم و اگر سعادت داشته باشیم ماندگار خواهیم بود!
سلام به مادر و خواهر و دوست عزیزم هستی که با نور ایمانش و توکل بر خدا به این محفل جان تازه ای می بخشد!نمیدونم دیروز چطور و چند ساعت دل نازنینت و در حرم اقا امام رضا(ع) جا گذاشتی ولی من نائب الزیاره تو عزیزِ گرانقدرو همه بودم!
/*/*/چهارشنبه و چهار زائر و چهارباب الحوائج/*/*/
یادتونه هرنوشته بودم هر موقع به بی نهایتِ بریدن و خستگی و تنهائی می رسم باز آقا امام رضا من و دعوت می کنه و حس میکنم با این به من میگه که بیا تمام حرف دلت و برای من بگو تا آروم بشی! شب قبل از این دعوت وقتی به دعوت آقا پیمان پست جدیدش و خوندم و از دل بی قرار امام رضا(ع) و آرزو ونذرش با خبر شدم گفتم با ثبت شعرش در حرف دل،دل او و همه ی دوستان را به گونه ای وصل به حریم دوست کنم ولی به فرموده ی بزرگان که دعا در حق دیگران دعا در حق خودت است را از یاد برده بودم .با توجه به نیاز به استراحت مدتیست که صبح و عصر در منزلم مشغول کارم بودم که زینبم زنگ زد و ناباورانه ازش شنیدم که ما میخواهیم بریم حرم میایی؟جا خوردم اصلا انتظار نداشتم و او گفت اگه میتونی نیم ساعت دیگه در محل...قرارمونه بیا!مگه میشه دعوت آقا رو رد کرد!مگه میشه وقتی شنیدی مات و مبهوت نشی!این شد که برنامه های آن روزم و فراموش کرد م و عازم سفر شدم؛ سفر عشق و عاشقی!سقا خونه که رفتم پشت پنجره مرور کردم برای همه ی بیماران و حاجتمندان و آرزومندان برای همه ی شما حرف دلیها دعا کردم مگه میشه سقاخونه رفت و خروش بزرگوار و برو بچی رو که همیشه سفارش شمع می کنند و از یاد برد آری خروش و سکوت و هزاران حرف نگفته در سینه پر از اسرارش را با همان شاخه های گلی که پیشاپیش نثار قدوم زائران حضرتش کرده!ضمنا در این چهارشنبه ،مداحی که کنارِما مداحی میکرد برای بر آورده شدن حاجتها چهار باب الحوائج را واسطه قرار دادند.
با فاصله مانند همیشه دستها و دلها و گره های سبز پنجره فولاد و شبکه ی عاشقی
وقتی برای زینب و بقیه تعریف کرد م به این سادگی من خندیدند بد نیست شما هم حکایت پوست شکلات را بشنوید
وقتی با فاصله دعا کردم و گریستم دوست داشتم نزدیک تر بودم و خودم رو از نزدیک به این پنجره می رساندم و به آن قفلهای حاجت و گره های امید دست می کشیدم و با گریه داد می زدم ولی به یک پوست شکلاتی بسنده کردم خانومی که از برافروختگی صورت و به هم ریخته شدن چادر و لباسش مشخص بود با فشار زیادی و به زحمت از وسط جمعیت عاشق خود را کشید کنار از مقابلم که رد شد پوست شکلاتی که به چادرش چسبیده بود جلوی پای من از چادرش جدا شد( یادمه شنیده و خوانده بودم به اولین ندای درونی دلتان اهمیت دهید و بی تفاوت از کنارش نگذرید)این شد که ندایی درونی گفت دیگه چه می خواهی؟ این پوست شکلات از پشت پنجره برگشته بر دار! کمی فکر کردم ولی یک لحظه گفتم بادِ چادرهایِ زائران او را خواهد برد سریع خم شدم آنرا برداشتم و عاشقانه دست کشیدم و محکم به دست گرفتم تا بچه ها از زیارت، از کنار ضریح آقا برگشتند نشان دادم و تعریف کردم و خندیدند
این هم دعوتی که به واسطه ی دعای شما نصیب منِ عاصی شد انشاءالله که مورد قبول واقع شود از اقا خواستم فائزه خواهر کوچکترم را که شب قبل خیلی حالش بد بود و شفا بده همینطوربرای مادر و دوست بسیار عزیزم کسی که مهر و محبت و یادش و دلِ عاشقش از من جدا نشدنیست برای عاشقانی که خیلی وقت پیش ها ملتمسانه خواسته بودند که حرم
|
|
74069 |
نام:
باران
شهر:
دوست دارم کربلا باشه
تاریخ:
4/8/2010 8:23:22 AM
کاربر مهمان
|
السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
ما را طالب کربلا آفریده اند...چه بخواهیم،چه نخواهیم...چه بدانیم،چه ندانیم...
آرزویی را در وجود ما نهاده اند که تا به کربلا نروی به آن نرسی!
هر انسانی را رغبتی نهانی است که در جستجوی کربلا خود را زیر و رو خواهد کرد...
هرچه هست ، همه در کربلاست...
دعاکنیم
یازهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا
|
|
74068 |
نام:
میم
شهر:
دعا
تاریخ:
4/8/2010 2:46:52 AM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرّحمن الرّحیم
خداوندا
به حق خوبان و مقرّبان درگاهت
مرا از بندگان شایسته ات قرار ده
در دنیا و آخرت به من آبرو ببخش
در مشکلات و سختی ها یاری ام کن
و یاری ام کن تا کسی را از خود نرنجانم
مرا در نزد بندگان خوبت عزیز و محبوب کن
علم و معرفت مرا نسبت به خود بیشتر کن
و لایق وصل و لقای خود قرارم ده
دعای خیر مرا در حق دیگران
و دعای خیر دیگران را در حق من مستجاب فرما...
...
.....
.......
لحظه دیدار نزدیک است...
باز من دیوانه ام ، مستم
باز می لرزد دلم ، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
چه مستی است ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد...
|
|
74067 |
نام:
راضيه
شهر:
تهران
تاریخ:
4/7/2010 11:56:09 PM
کاربر مهمان
|
نمی دانم چرا رفتی؟نمی دانم چرا...؟ شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان
من باشی ، نمی دانم کجا تا کِی برای چه ، ولی رفتی ...... چرا؟ آنهم نمی دانم
|
|
74066 |
نام:
جواد
شهر:
اصفهان
تاریخ:
4/7/2010 10:32:19 PM
کاربر مهمان
|
با سلام وارزوی فرج برای اقاصاحب الزمان لطفا تراک صوتی رابه نحوی نصب کنید که قابل دانلود باشد.باکمال تشکر
|
|
74065 |
نام:
بازنده
شهر:
گذرگاه شهدا
تاریخ:
4/7/2010 10:31:33 PM
کاربر مهمان
|
سلام وخدارا شکر که هرچند خیلی خیلی دیر با سایت شما آشنا شدم ولی گویی گم شده ام را یافتم. چند صباحی است که دلم یاد دوستان شهیدم میکند و چیزی ندارم جز قطرات اشکی که همین الان هم در چشمانم حلقه زده است و دائما افسوس میخورم که چرا نتوانستم موقعیتی را که در آن بودم بشناسم و این عقب ماندن از قافله شهدا را نمیدانم چطوری تحمل کنم ولی چه کنم که باید بسوزم وبسازم. وقتی قیامت را مجسم میکنم که دوستان شهیدم سلاح بر دوش وارد بهشت میشوند از همکنون آه حسرت میکشم شما را بخدا دعا کنید ما بازماندگان قافله شهدا هم روزی به آنها بپیوندیم.
|
|
74064 |
نام:
طاها
شهر:
آسمانی آبی
تاریخ:
4/7/2010 10:23:02 PM
کاربر مهمان
|
*/*علــــــی ای همای رحمت تو چه آیتی خـــــــدا را /// که به ما ســــــــوا فکندی ،همه سایه ی هـــــــــمـا را*/*
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین /// به علی شناختم من،به خدا قسم،خدا را
حضرت علی(ع):
*بزرگترین شرافت نیکی کردن است.
*آفت شرف تکبر است.
*با فضیلت ترین شرف،ادب است
*هوسرانی عزمهای جدی را فاسد می کند.
*برادر خود را در هر حال یاری کن و با او برو هر کجا برود.
*از اعتماد به آرزوها دوری کن که از صفات احمقان است.
|
|
74063 |
نام:
علی
شهر:
شیراز
تاریخ:
4/7/2010 10:22:32 PM
کاربر مهمان
|
بسم الله الرحمن الرحیم- مبحث شقاوت وسعادت- این سوائل مطرح شده است چرا خداوندد به کسی که میداندبرای همیشه اهل شقاوت است نیروی معصیت میدهد- اما جواب- دراین مورد به نظر میرسید غور لازم نشده است- خداوند همه رابرای کمال دهی وبه سعادت رسیدن افریده است وانها را به کملاتی که میتوانند به انها برسند انها راتوان خواهدداد واز هیچکس توان به کمال رسیدن رادریغ نخواهد کرد همانطور که روزی مادی را قسم خورده است درحال بهانه برساند روزی معنوی هم به انها خواهد رساند- ولی فرد مختاراست میتواند از توانی که خداوند به ایشان مرحمت میکند درجهت سعادت ویا شقاوت استفاده کند اگر نیروی وتوان از فرد معصیت کار بگیرد دیگر ان فرد توان رفتن به سعادت راهم ازدست میدهد درتجربیات غرب بخوبی اثبات شده است که معصیت کاران را خداوند رها نمیکند ولو به نظر اینجنین بیاید مداوم برانها دست انداز درست میکند که توان انها بریده شود ومداوم به فکر فرومیرنند یاراه گناه راپیدا کنند ویاا زشر مجازات نجات پیداکنند- البته انسان از جهتی پوست کلفت هم است میتنوان باز لجاجت کند ولی خداوند با شلاقهای نامرئی برای دیگران اور وادار به تفکر وتعقل میکند وکارها را براو سخت میکند تا توان معصیت ازاو گرفته شود- لذا در روز قیامت فرد خاطی نمیتواند ادعا کند توان کارنیک را نداشته است ولی چناچه توان را ازاو بگیرند میتوانست این ادعا را داشته باشد وخلقت او هم عبث میشد زیرا ازاول برای معصیت خلق شده بود وراهی بسوی سعادت نداشت-
|
|