اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
73462 |
نام:
sara
شهر:
az tehran
تاریخ:
2/17/2010 11:37:39 AM
کاربر مهمان
|
...................
اگر كسي حس حضور الهي را در تو آشكاركرد لااقل براي تو، فردي الهي محسوب ميشود. اگر وجودش به تو نور بخشيد و درون تو را روشن كرد، او نور زندگي ات محسوب ميشود.
اگر ارتباط تو با كسي، تو را به خدا نزديكتركند يا حداقل حس نزديكي به خدا را ايجاد كند، پس او براي تو راهي و امكاني و چه بسا راهبريست به سوي خدا.
اگر كسي كلام خدا را در زندگي تو به تحقق درآورد، ياد خدا را در تو زنده كرد، توجه به خدا را در زندگي ات احياء كرد، تو را به خدا بازگرداند و زندگي ات را به خدا پيوند داد، اين را مسلم بدان كه او معلم الهي تو است. رابط و واصل تو است. حلقۀ اتصال تو است.
اگر كسي تو را به خدمتگزار خدا بدل كرد بدان او خودش هم خدمتگزار خداست. كسي كه به رنگ خداست ديگران را هم به رنگ خدا در ميآورد.
بنابراين براي تشخيص خدايي يا شيطاني بودن او ببين او چه چيزي را در قلب تو، در زندگي ات و در روح ات زنده و فعال ميكند. عشق و بخشش را، پس خدائيست و خدا با اوست. روح الهي و نور خدا را، پس خدائيست و خدا با اوست. تسليم به خدا و ايمان الهي را، پس بدان كه الاهيست و خداوند جهانها با اوست.
|
|
73461 |
نام:
روشنک
شهر:
اهواز
تاریخ:
2/17/2010 9:54:27 AM
کاربر مهمان
|
در دل او معرفت جایی نداشت
مهربانی و غزل معنا نداشت
او خودش شاهنشه تردید بود
در نگاهش بازگشت معنا نداشت....
روشنک
|
|
73460 |
نام:
زهرا
شهر:
زنجان
تاریخ:
2/17/2010 9:49:37 AM
کاربر مهمان
|
اللهم صل علي محمد وآل محمد
بارالها - به بزرگي ات قسم ميدهم به خاطر حضرت زينب (س) حاجتم را برآورده كن تا به پابوس آقا علي بن موسي الرضا بروم
|
|
73459 |
نام:
زهرا(سارا)
شهر:
مشهدالرضا
تاریخ:
2/17/2010 7:32:13 AM
کاربر مهمان
|
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)
بالاخره امام رضا من و دعوت کرد! یکی از شبها قبل خواب دیدم به اصرار از مادرم می خواستم که برم زیارت آقا و او گفت نه آخرین بار گفتم آخه میدونی که خیلی وقته نرفتم آخرین با تو رفتم ومادرم سکوت کرد!با دوستم روز شهادت برنامه ریختیم که بریم به اتفاق یکی از دوستان دیگه بریم حرم و بالاخره بعد از کلی گریه در مسیر راه این زائر بی قرار به لحظه ی عاشقی نزدیک شد،
شهر و خیابانها شلوغ بود کاروانهایی وارد حرم می شدند و کاروانهایی با چشمهایی خیس از آقاخداحافظی می کردند منم که از عید غدیر که با مادری که با ویلچر به پابوسی آقا اومده بودیم دیگر دعوت نشدم طپش قلبم شدیدتر شد و اشکم مثل باران از چشمان ابریم به گونه هایم می چکید وارد سقاخونه شدیم و با هیئتهای عزاداری همنوا شدیم دعا کردیم و گریستیم من و دوستم صحنه بین الحرمین را مجسم کردیم او(که مداح است) کنارم زمزمه می کرد و آرام ذکر رضا رضا را می گفتیم مثل همیشه از دور قلبم و دخیل پنجره فولاد کردم و با سر انگشتان عاشقی زائرا به شبکه ها چنگ زدم و همزمان با زائرانش گره ی عشق می زدم بیاد همه ی عزیزان!
واما اینبار از این زیارت سیر نشدم!هنوز بغضی در گلو سنگینی می کند مثل زیارتهای قبلی ام نبود سبک نشدم هنوز باید می بودم ولی آقا خواسته بهانه ای برای دوباره رفتن داشته باشم!یا امام رضا(ع)!
سلام حرف دلیهای گرامی نائب الزیاره بودم!
انشاءالله خدا عزاداریهای شما را قبول کنه!
و رسیدن این ماه عزیز (ربیع الاول)را نیز تبریک می گویم!التماس دعا!
هستی عزیزم خوشحالم که رفع کسالت و مشکل شد!
از دوستانی که دعا کردندبرای این مادر عزیز هم ممنونم
یا علی!
|
|
73458 |
نام:
بی کس
شهر:
نامعلوم
تاریخ:
2/17/2010 6:59:20 AM
کاربر مهمان
|
نام شعر چشمام
به چشمانم دیگر نوری نمانده
به این دل بنگری شوری نمانده
بکن رحمی به قلب خسته ی من
که خم شد قامت پیوسته ی من
نام شعردل
درون سینه آهی سرد دارم
رخی افسردهرنگی زرد دارم
ندانم عاشقم مستم چی هستم
همی دانم دلی پر درد دارم
نام شعرقسم
قسم به نام الله که آیده ما را
قسم به اون خدای که داده جسم وجان را
قسم به جون یارم که او را دوست میدارم
هنوز در انتظارم خراب شد روزگارم
نام شعردریا
آمدم دریا کنار با دل خونین بی قرار
دیده هایم اشک بار قاصدک خبربیار
یار من نیامده صبرمن سرآمده
نام شعرستمکار
اسماعیل ستمکار
آدم کش وخرابکار
هم دزدوهم تهبکار
نیش میزندعین مار
ندارد او طرف دار
نام شعرطناب
به گردنت طناب دیدم
ترا من در عذاب دیدم
ترا دیدم ستم کش کرده بودن
نکردی هیچ گنای کشته بودن
دلت میخواست که برگردی به پیشم
ولی گفتی که صدحیف کشته میشم
ندادن دشمنان فرصت برایت
که برگردی به پیش بچهایت
نام شعرزندان
به زندان غم افتادم خدایا
غریب وبی کس افتادم خدایا
غریب وبی کس وبی یارگشتم
از این تنهای منبیمارگشتم
|
|
73457 |
نام:
مختار
شهر:
استکهلم
تاریخ:
2/17/2010 1:20:12 AM
کاربر مهمان
|
سلام بوی سیب گرامی
خیلی ممنون از کمکتون.
|
|
73456 |
نام:
گدای فاطمه س
شهر:
ننویسم خوبه
تاریخ:
2/16/2010 11:14:37 PM
کاربر مهمان
|
خواهر دینی من نگار خانم علتش رو پیدا کنید که چرا با وجود شما با کس دیگه ای دوست شده با عرض پوزش به خاطر حفظ حرمت و حیا نمیتونم بیشتر توضیح بدم
|
|
73455 |
نام:
. . . . . . . . . . . . . .
شهر:
. . . . . . .
تاریخ:
2/16/2010 9:22:14 PM
کاربر مهمان
|
سلام
-چه اسم های با مسمایی
-چی؟
-چندتا اسم دیگه میخوای برای خودت انتخاب کنی؟
-...
-خوبیه اینجا اینه که هرچندتاکه بخوای میتونی انتخاب کنی.
-
-مهم نیست باچه اسمی میای مهم اون حس قشنگته که نمیتونی مخفیش کنی
-ازکجا فهمیدی؟
-حرفات حس خودتو میدن.خودت باش همین
-اینجوری راحت ترم
-باشه هرجور راحتی بنویس.فقط توروخدا بنویس.من میفهمم.
-اما من ...
-اره تو خیلی هم واقعیت رو نگفتی امامن میتونم تورو حس کنم یادت بمونه این.
-دیگه نمینویسم
-دست خودته به حال من توفیری نداره اینجامال همه س
-اما اینجوری دیگه نمیتونم بنویسم
-باخیال راحت بنویس من کاری بهت ندارم
-
-راستی منم دوستت دارم خیلی ازت ممنونم
-میشه بری؟
-
-رفتی؟
-
-
-
-خدانگهدارت
یاحق
|
|
73454 |
نام:
محمد
شهر:
گنبد
تاریخ:
2/16/2010 9:22:02 PM
کاربر مهمان
|
جناب اقای رئیس جمهور خداقوت مردم از کمی سهمیه بنزین در رنجند فکری بکنید.
|
|
73453 |
نام:
شهاب
شهر:
امید به رحمت خدا
تاریخ:
2/16/2010 8:47:14 PM
کاربر مهمان
|
خواصّ!
امـســحواستان را خوب جمع کنیدـــال.
بانک ملّت
|
|